پنجشنبه مراسمی دعوت بودم در قاسم اباد جاده بلوک ! از کهنوج استارت زدم به مقصد قاسم اباد هر چند فصل بهار بود اما اسمان بر سر مردمان باوفا و سلحشورم اتش میریخت! کار ندارم هواشناسی دمای هوا را مصلحتی چه درجه ای اعلام میکنه! اما کولر خودروم که روشن بود باز هم گرمای هوا را حس میکردم! در کنار جاده مزارع گوجه و پیاز و سیب را مشاهده میکردم که مردان و زنان باغیرت سرزمینم را با شرمندگی تمام به آغوش کشیده بودند و چه صبورانه مردم من شاخ و برگ سرسبز غمگین مزارع خود را نوازش میکردند! انگار که مادر و پدری جنازه دلبندشان را نوازش کنند!
آقای موسوی ریاست محترم سازمان جهاد کشاورزی! فرمانداران عزیز ! نمایندگان دلسوز! مدیر کل صنایع و معادن جگرم انجا سوخت که مادر و دختری به خاطر حفاظت از اشعه های مضر افتا در ساعت ۱۵ و سی دقیقه صورتهای خود را پوشانده بودند و با حجاب کامل در مزرعه گوجه فرنگی با علم به اینکه محصولشان را کسی خریدار نیست مشغول به کار بودند!!
همان دختری که میبایست در سایه سار و خنکای هوای مطبوع نداشته خانه اش که به خاطر افت ولتاژ از آن هم بی بهره است! با غیرت مردانه در زیر آفتاب سوزان جنوب کرمان به تکلیف خود که همانا تولید هست عمل میکند!!
انگاه وزیر جهاد و معاونانش در خنکای هوای مطبوع سیرجان و بافت از عملکرد نداشته خود بازدید میکند!!
اما همه مسؤلان ساماندهی محصولات کشاورزی این خاک بدانید و آگاه باشید طرفة العینی دوره ریاست شما و رنج مادران و خواهران من هم در مزارع سیب و پیاز و گوجه فرنگی تمام خواهد شد اما خواهران و مادران و برادران رنجیده من در بهشت ارامش وجدان نفس خواهند کشید و ببینیم شما هم با یاران و اعوان و هیئت همراه به راحتی بتوانید از پل صراط بگذرید!!!
مانده ام آیا هیئتی متشکل از وزیر و استاندار و فرماندار و نماینده و … یارای مقابله با بی سروسامانی محصولات کشاورزی جنوب کرمان را ندارند!؟