. جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

کد خبر: 1826 تاریخ انتشار : سه شنبه 16 تیر 1394 | 18:13 ب.ظ

تراژدی غمناکی بنام جــــــــــــــــازمــــــــــــــــــــوریان

بختیار دادخدایی  تراژدی غمناک جاز. همین نگین زیبای کویر. جایی از تلاقی خاک رودبارزمین پهناور و بلوچستان سالهاست که در حال رخ دادن است. شاید خوانند گان نشریه باشنیدن نام جازموریان، کویر لم یزرع وبرهوتی به ذهنشان برسدکه پای هر انسانی بدانجا برسد برگشتی در کار نیست….اما جازموریان ستاره ای بود که در افق رودبار […]

بختیار دادخدایی شناسه c
تراژدی غمناک جاز. همین نگین زیبای کویر. جایی از تلاقی خاک رودبارزمین پهناور و بلوچستان سالهاست که در حال رخ دادن است.
شاید خوانند گان نشریه باشنیدن نام جازموریان، کویر لم یزرع وبرهوتی به ذهنشان برسدکه پای هر انسانی بدانجا برسد برگشتی در کار نیست….اما جازموریان ستاره ای بود که در افق رودبار زمین بزرگ میدرخشید………جاز از سه بخش مجزا تشکیل شده بود اول حاشیه هلیل که محل زندگی وابشخور دامداران واراضی حاصل خیز اطراف هم مزرعه های وسیع گندم بود….بخش دوم دلتای هلیل جایی که اب به دریاچه میریخت تشکیل شده بود که منجربه رشد وتکثر هزاران هکتار جنگل‌های سرسبز کل وبرم شده بوود..که مامن انواع پرندگان وچرندگان بود…..حتی بومیان جرات رفتن به اعماق این جنگل رو نداشتن….واین جنگل‌ همجون آمازون ناشناخته باقی ماند تا اینکه تراژدی غمناک سد سازی اتفاق افتاد وآرزوی میزبانی طبیعت گردان بر پهنه سبزش را باهمه رمز ورارش به گور برد…..بخش سوم دریاچه جاز بود که زمستان تابستان از وفور آب هلیل ورود بمپور پر آب بوود ودر گرمای پنجاه درجه نسیم خنکای این دریاچه مردم چاه دادخدا ودلگان وزهکلوت وتوابع این بخش هارانوازش مینموذ ومانع ایجادتوده ها گرم وبالطبع آن گرد وخاک وخشکی هوا وجبران رطوبت برای بارشهای فصلی میشد……….برای من که تاسن ده سالگی در این بهشت زیسته ام واکنون آن روزهای فراموش نشدنی همچون فیلمی نوستالوژی وغیر قابل وصف در ذهنم مرور میشود از بیان توصیف وتجمیع آنهمه نعمت خدادادی عاجزم……..نمیدانمم ازکشاورزی وبرکت زمین های حاصل خیز حاشیه هلیل بگویم که هرمن گندم صدمن محصول میداد ومعاش میناب تا نیکشهر ودلگان ومارز وبشاگرد راتامین میکرد…یااز طبیعت پرطراوت سرسبز,, بکر وزیبا با انواع گونه های نادر گیاهی جانوری وحتی گور خر وحشی آهو چکر(باقرقره)پور وکمنزیل وگرگ وکفتار و……و……..مانده ام سحرگاهان این بوم راچطوور توضیح دهم موقعی که از شمال وجنوب وشرق غبار گله های چند هزار راسی گاو ورمه های بیشمار وبگ های شتر بطرف آبادی سرازیربودن وطنین صدای بره وگوساله وبزغاله وهاشی بامادرانشان در هم می آمیخت وسایه مرغان دریایی وچکرهای وحشی باصدای نازشان همزمان باغرش هلیل تلفیق میشد واین سمفونی زیبای خدادادی پروانه ها را به رقص وا میداشت……بعداز انجام کارهای مربوط به گله جوانان به بازی دارتوپ ورماضا رو می اوردن وباگرم شدن هو برای جمع نمودن هیزم به گرداب های چنندمتری هلیل وحشی میزدن که انگار محسور ومسخر در دستشان بود,,وهیچگاه هلیل خروشان باهمه ای ابهتش جوانی را نبلعید….ازنظر اقلیم وسرسبزی و وجود مراتع بیشمار دامداری در کنار کشاورزی از رونق بیشماری برخوردار بود پشم وروغن وگوشت بره هایش وشترهای جمازه ونژاده اش شهرتی بی نظیر داشت….در دهه پنجاه فردی بنام خرم از خاندان دربار وقت با دستگاهها وامکانات مکانیزه برای تصرف وتملک این خطه زرخیز میاید….بامقاومت بومیان وریش سفیدان مواجه میگردد,,,اما ایشان بارشوه دادن وتعین مقرری به خوانین رودبار ودلگان کار خود رابه پیش میبرد…سپس عشایر باپشتیبانی عیسی خان مبارکی خود رابه,وزیر دربار رسانیده واراضی شان را از چنگ رجبعلی خرم در میارن…این شخص تا اواخر رژیم شاه درمنطقه فعالیت,داشت,با وقوع انقلاب اسلامی درتهران دستگیر واعدام شد وتمام دستگاههاوادوات ونهرهاوزمین هایش بنفع جهاد مصادره ودر وانفسای انقلاب به مستضعفین انروز واگذار شد..اما مقاومت ونفوذ این شخص بخاطرمنافعش مانع سد سازی بروی هلیل وابگیری سدبود….باکمال تاثر دهه شصت با ابگیری سدجیرفت پایانی بود برتمامی این زیبای ها ووفرو ریختن تمدنی همزاد هلیل,,,بومیان به زه کلوت وچاه دادخدا ودلگان وایرانشهر وحتی بندر ومیناب سرازیرشدن جاز باهمه طراوتش خشکید دریاچه وتالاب دویست هزارهکتاری ی که همچون الماسی بین ریگزارهای سولان وجلگه وپنگ وچاه کیچی ودلگان وجلگه محصور بود باسواحل خاطرانگیزش برای همیشه خاموش شد,,,,,وبه تاریخ پیوست,,,,,, بالاخره جاز باهمه عظمت وشکوهش درسکوت کامل رسانه ایی خشکید نه برایش همایش ونه اعتراض مدنی صورت گرفت نه جایی تعطیل شد ونه از مردم نجیبش بابت این فاجعه دلجویی شد ونه مسولی حتی باخبر شد آخرین ضربه به پیکر نیمه جان و حیات وحش وتمدن شکوهمندش سیلی بود که به علت عدم کنترل مدیریت آب نیمه شبی پتجرهای اتومات بازشدن وسی کیلومتر دوطرف رودخانه هر پرنده وچرنده ای را سیل باخود به ااعماق زمین بردد,,,طوفان شهر وقلعه باستانی واستوار جازکلات باهمه قدمت و رمز ورراز واشیا مدفون در خاک رابرای ابدبه گور برد…..

ازنظر فرهنگی جاز محل تلاقی فرهنگ بلوچ ومردم رودبار بود گاهی به اصطکاک وکشت وکشتار می انجامید وگاهی وصلت صورت میگرفت بالاخره همه این پهنه حتی فرهنگش مملواز زیبایی بود…مالکان اصلی رودباری جاز طوایف دادخدایی,, موریان زاده هیجو(این دوطایفه از,بومیان اصیل جاز ومعروف به جازی بوده ان)سیفعلی و….ازبلوچستان بامری وتوابع سابقی وجلگه ای و….

مینوشهریاری

برگرفته از: نشریه مینوجهان شماره ۱۲۳مورخ ۳۰خرداد۱۳۹۴

نظرات بینندگان:

  1. سلام میشه لینک داخل مطلبو چک کنید.برای من مشکل داشت.ممنون

  2. سلام.وبسایت خیلی خوبی دارید.ممنون

  3. سلام.وبسایت زیبایی دارید.ممنون

  4. sorenstore.com گفت:

    سلام.وبسایت زیبایی دارید.ممنون

  5. ناشناس گفت:

    جناب اقای بختیار دادخدایی فردی بزرگ و عالم است و مالک جازموریان است و صحبت های ایشان کاملا متین بود درود درود و (صحبت های شما که نظر دادید اشتباه بود این ثابت میکد که شما اطلاعات عمومی بالایی ندارید شما اول غلط های املایی خود را درست کنید و بعد نظر بدهید لطفا نظر نده) درود بر بختیار دادخدایی

  6. این اقا چکاره است که در مورد مردم وطوایف نظر میدهد.اقای بختیار فکر کنم مالکان جاز موریان کسانی هستند که خاک اونجارو لمس کردن نه شما که با کذاشتن عکستو فکر میکنید کار شاقی انجام دادیدبنده در مورد شما تحقیق کردم فکر نکنم کسی در جاز موریان حتی لحظه ای از نام وشخصیت شما به خ
    نیکی سخنی گفته باشه.لطفا درحد وحدود خودتون صحبت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 − یک =