فرهنگ و گذار به توسعه در جنوب کرمان / به قلم سعید چهرآزاد


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home2/konarsan/public_html/wp-content/themes/shoraa/tabnakweb/print.php on line 27

چاپ

ابتدا پیش از ورود به موضوع ، مناسب است تا اشاره ای اجمالی به مفهوم پایه و زمینه اصلی توسعه یعنی مقوله فرهنگ داشته باشیم؛ فرهنگ در ادبیات علمی کلاسیک و مدرن به تعابیر مختلفی از آن یاد می شود. جوهر فرهنگ مبتنی بر عادات و توانایی های مشترکی است که با هویت وحدت بخش و انسجام آفرین خود بر کنش ها و باورها و معرفت های یک جامعه تاثیر میگذارد ، که این ها خود در مادیت و غیر مادیت یک جامعه تبلور پیدا میکند.
حال برای پرداختن به جامعه جنوب کرمان و ترسیم مختصات فرهنگی این جامعه نیازمند روایتگری از واقعیت های ساخته شده توسط این مردمان هستیم.
اینکه فرهنگ جنوب کرمان چه شاخص هایی دارد؟ و برای گذار به توسعه فرهنگی از کجا باید شروع کرد؟ مباحثی است که در یک یادداشت مجازی قابلیت بازگویی تام و تمام و جامع را به نحو احسن ندارد؛ اما به عنوان مختصر گذری به این مقوله قابل ذکر است که جامعه رودباری به دور از همه مرزبندی های ژئوپلتیک و آمایش سرزمینی که آن را به چندین شهرستان تقسیم کرده دارای هنجارها و ارزش های یکسانی است که از آن یک فرهنگ واحد بیرون می خیزد؛ فرهنگ جنوب کرمان، آوران فرآیند های ذهنی و عینی است که برای ما تبیین می کند که چرا در سالیان متمادی ، ما کماکان درجا زده ایم ، عقب مانده ایم و برای رسیدن به مدرنیته ناتوان گشته ایم؟
فرهنگ عامه(فلکلور)جنوب کرمان در زمینه ساخت شناسی تبلور یک از هم گسیختگی اجتماعی است که انسجام و همبستگی در این جامعه کمتر به چشم می خورد؛ فرهنگی که از یک جامعه تکه تکه شده برمی آید، خود ظرفیت درگیری اجتماعی و تنش های درونی را بالا می برد.
فرهنگ جامعه رودباری مبتنی بر یک اصل است که در ادبیات علمی غرب از آن به عنوان آنتاگونیسم یاد می شود، این آنتاگونیسم اگر در جامعه ما کالبد شکافی شود همان “خشمیسم(khashamism) اجتماعی” از آن بیرون می آید، آنتاگونیسم در جنوب کرمان همان مقوله دگر سازی و خشم(khasham) انگاری است که نقش اکسیر هویت سوزی را داشته است. این اصل جامعه ما که ریشه در روزگاران کهن این سرزمین دارد فرهنگی را ایجاد کرده که فضای گفت و گو (دیالوگ) در حوزه اجتماع را به تک گویی(مونولگ) تبدیل کرده است. فرهنگ عامه در جنوب کرمان در زمینه سیاسی به شدت مستعد پوپولیسم است؛ این خصلت و ویژگی جامعه ما باعث شده که هر بازیگر سیاسی که توانایی عوام فریبی بیشتری داشته باشد از کارزار سربلند بیرون آید! سربلندی که نه در معنای مثبت بلکه در معنای منفی آن به عنوان خیانت به جامعه ی حاشیه ای جنوب کرمان تلقی می شود..
حال به فرهنگی اشاره می کنیم که سیطره بر نخبگان ما دارد ؛ فرهنگ نخبگی و یا سرآمدی این جامعه در واقع برآیند رفتار، کنش و نوع تفکر و شناخت شناسی همه دوستان این جمع است که در واقع تا حدودی عصاره و نمونه “جامعه نخبگی” جنوب کرمان می باشند. نخبگان(چه علمی و چه اجرائی) نردبان ترقی یک جامعه محسوب می شوند ، به خصوص جامعه جنوب کرمان که جامعه ای ضعیف پایه است و از توانایی مطالبه گری بالا بی بهره است.
نخبگان(Elite) با کژراهه رفتن ، جامعه و بالطبع توسعه مندی را با خود به این بی راهه می برند، نخبگان کاربلد با اشراف عالمانه و مسئولانه نسبت به امور منطقه مسیری را انتخاب می کنند که افق و چشم انداز رو به توسعه را رقم می زنند. سرآمدان این توانایی را دارا می باشند که با تفکر صحیح و الگومند و همچنین مسئولیت پذیری ، ایضاح یک کنش جمعی را که دارای رکود است را به سمت پویایی هرچه تمام تر سوق دهند.
خواص باید رسالت خویش را با هم قطاران خود در گفت و گویی بین الآذهانی برای برون رفت از شرایط توسعه نیافتگی بدانند، اما متاسفانه آنچه در این جمع مشاهده شد “فرار از گفت و گو” بود…
دوستان خواص ما که خود را برای نمایندگی پارلمان از این حوزه آماده می کنند ، که در واقع بزرگترین نقش برای عبور از عقب ماندگی محسوب می شود در مقابل درخواست جمع کثیری از گفت و گو و دیالوگ طفره رفته و سکوت اختیار کردند و در مقابل ارائه الگو و برنامه هیچ سخنی به میان نیاوردند..
اینکه در فرهنگ نخبگان ما هر آنکه احساس تکلیف نماید ، می بایست اعلام حضور کند ؟ حتی بدون برنامه و به دور از ویژه نگری نسبت به جامعه؟
به قول یکی از روشنفکران: سرمه کشیدن یا کور کردن؟
عدم کاربلدی و ناتوانی اشخاص خاص که فقط و صرفا احساس تکلیف کنند(و شاید هم قدرت طلبی..) در واقع به جای نهادینه کردن توسعه در جامعه رودبار آسیبی جدی و فلج کننده نثار جنوب کرمان می کنند.
حال اگر از مفهوم فرهنگ ، و شاخص های فرهنگی دوگانه ی فرهنگ عامه و فرهنگ نخبه جنوب عبور کنیم ؛ به مقوله توسعه یافتگی فرهنگی می رسیم..
“اصلاح” به عنوان یکی از ضروریات هر جامعه ای که خواهان رسیدن به توسعه یافتگی و داشتن شرایط مطلوب تر است نقش آفرینی می کند..
فرهنگ یک معمای غامض و یا معماری نادرست؟
اینکه جامعه ما از روزگاران دور فرهنگ
و شاخص های آن شکل گرفته و برای آن استدلالات تاریخی عنوان شود ، نه گویای واقعیت و حقیقت کامل ، بلکه صرفا بخشی از واقعیت است. بخش عمده ی دیگر آن عدم توجه نخبگان به امر فرهنگ، فرهنگ سازی و هویت سازی جمعی است. حکایت ملون بودن جامعه رودبار و عدم دگر پذیری یکدیگر چه در عوام و چه در خواص گویای سهل انگاری و سهل پنداری نخبگان در گذشته بوده است.
نخبگان بدون در نظر گرفتن افق های کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت در زمینه های فرهنگی باعث و بانی فقدان یکپارچگی و گفتمان مشترک بین مردم شده اند..
جامعه ی رودبار جامعه ای بدون حوزه ی عمومی است که مردم آن در گذشته نتوانسته اند کنش مدنی انجام دهند. این عدم حضور حوزه ی عمومی قطعا عامل آن مردم نبوده اند ، بلکه عامل اصلی آن نخبگان بوده اند که بدون در نظر گرفتن رویکردهای فرهنگی و اجتماعی ، و عدم توجه به آسیب شناسی ها و سعی در رفع آن ، جامعه را دچار رکود کرده اند که مردم به جز قوت لایموت که آن نیز به اندک تامین می شود به چیز دیگری نیاندیشند..
تغییر نگرش نخبگان شاه کلید توسعه فرهنگی است.. آن ها با نگاهی سیال باید درصدد نهاد سازی برآیند که این نهاد سازی فضای فرهنگی پویایی را در جامعه جنوب شکل دهد.
نخبگان با توسعه فضای فرهنگی در جنوب کرمان دامنه ی پویایی و سیالیت فرهنگ عامه را گسترش می دهند و به تدریج فرهنگ در جنوب کرمان سیر پیشرفت و خروج از رکود را طی می کند.
جنوب کرمان بدون داشتن فضای فرهنگی به عنوان نهاد هویت ساز پا به عرصه ی توسعه یافتگی فرهنگی نخواهد گذاشت.. فضاهای فرهنگی مثل فرهنگ سراها ، مجتمع های فرهنگی ، نگارخانه ها و خانه های فرهنگ و همچنین مرکز مطالعات فرهنگی ، با برنامه های منسجم و هدف دار پیشرفت فرهنگی را به ارمغان می آورند.
متاسفانه هیچ اثر و نشانی از اینگونه سازمان ها و نهاد های مدنی و خود جوش و موازی در جنوب کرمان دیده نمی شود. نخبگان جنوب کرمان در فرآیند اتخاذ مجموعه ای از تصمیم ها با فقدان راهبرد و اهداف کلان فرهنگی روبه رو بوده اند. آن ها با ایجاد فضای متصلب درون گروهی ، بین ارزش ها و خواست های گروه های غیر رسمی و خویشتن به رسمیت یافته گسستگی ایجاد کرده اند.
عملکرد مدیران سیاسی و یا غیر سیاسی تهی از هرگونه تولیدات فرهنگی بوده است ، و نگاه ابزاری آن ها به جامعه مدنی ضعیف رودبار ،بیشتر دگربودگی را گسترش داده اند نه هویت سازی و نگرش مبتنی بر سرمایه گذاری عرصه ی فرهنگی..
و اما بحث آخر در ارتباط با توسعه یافتگی فرهنگی به این مقوله پرداخته می شود که کدام آسیب ها درجا زدن فرهنگی را به ارمغان می آورد و با زدودن این آسیب ها نیل به توسعه فرهنگی را سبب می شود؟
در جنوب کرمان نهاد های فرهنگی یا به صورت قوی حضور ندارند و یا هم اگر برخی سازمان ها حضور داشته باشند به دلیل فقدان استراتژی فرهنگی ، فقر کادر های متخصص، عدم پویایی نهاد مربوطه و در نهایت فقدان نگرش بلند مدت به پدیده های فرهنگی ، کارکرد و کارویژه مثبتی از خود به جای نمی گذارند..

“ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم”

بقلم سعید چهرآزاد دانشجوی دکتری علوم سیاسی