. پنج شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳

کد خبر: 12313 تاریخ انتشار : سه شنبه 8 تیر 1395 | 03:28 ق.ظ

دلنوشته آتشین احمد یوسف زاده،پیرامون افتضاح فیش های حقوقی

به گزارش سایت کنارصندل ، احمد یوسف زاده،پیرامون افتضاح فیش های حقوقی دلنوشته ای آتشین نوشت.   به نام خدا نامه نوشته بود به کارگزینی سپاه که :   بسم تعالی از : پاسدار عملیات ذبیح الله عالی به : کارگزینی سپاه ساری موضوع : کسر کردن حقوق ماهیانه محترماً به عرض می‌رسانم چون اینجانب دارای چهار […]

به گزارش سایت کنارصندل ، احمد یوسف زاده،پیرامون افتضاح فیش های حقوقی دلنوشته ای آتشین نوشت.

 

به نام خدا
نامه نوشته بود به کارگزینی سپاه که :

 

بسم تعالی

از : پاسدار عملیات ذبیح الله عالی
به : کارگزینی سپاه ساری
موضوع : کسر کردن حقوق ماهیانه

محترماً به عرض می‌رسانم چون اینجانب دارای چهار هکتار زمین زراعتی آبی و خشکه هستم و درآمد زیادی دارم و همین طور به خاطر اینکه حقوق من زیاد است, درخواست می‌نمایم که در اسرع وقت از حقوق ماهیانه من حدود ۲۰۰۰ تومان کسر نمایید.

خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد. آمین
ذبیح الله عالی

 

این حال دیروز مردان خدمتگزار ما بود. باور کردنی نیست اما بود. معلوم است که نویسنده این نامه نباید الان زنده باشد. او شهید شده و حقوق کاملش را با همه امتیازات و مزایا از آستان باریتعالی دریافت کرده است اما ما از اسلام او ریشی داریم و نشانه مهری در پیشانی و گندابی در درون که بوی تعفنش حالا همه جا را گرفته.


ماجرای فیش های حقوقی لکه ننگی شده بر پیشانی ما که هیچ عذری توجیه آن نمی تواند کرد جز اینکه دستانمان را بگیریم بالا و به تهیدستان جامعه و به شهیدانی چون ذبیح الله عالی بگوییم ما اشتباه کردیم. ما غلط کردیم ،جبران میکنیم.و جبران کنیم.


در این فساد مشمءز کننده لطفا هیچکدام خودمان را کنار نکشیم که پذیرفتنی نیست. همه مقصریم.همه دولت های بعد از جنگ. همه وزرا، همه مجالس،همه قاضی القضات ها. پای همه امان گیر است.


ما دویدیم دنبال قدرت . از مدینه فاضله ذبیح الله عالی به دنیای سیری ناپذیر صفدر حسینی ها با کله سقوط کردیم. سالهاست به تعبیر رهبر انقلاب میخواهیم با دستمال کثیف شیشه را پاک کنیم، اما هر روز این شیشه مات تر می شود و ما شرمنده تر.


هی فساد موج زد هی گفتیم نگوییم که بی بی سی میشنود زشت است. سرمان را تا سینه زیر برف کردیم. اژدهای دنیاطلبی بر وجود کارگزاران نظام اسلامی چمبره زد و ما مثلا آبروداری کردیم و دزدان و حامیانشان را قطع ید نکردیم و گیر دادیم به اعدام کیف قاپ ها و دله دزد های خیابانی و همه قدرتمان را در منابر و معابر چیدیم مقابل زنان بد حجاب و بانک برآوردیم که وااسلاما فساد همه جا را گرفت. رگ غیرتمان همه جا بیرون زد الا جایی که حق بیوه زنان و کودکان عقرب گزیده جنوب کرمان در حلقوم مومنین مزور شمال تهران ریخته شد و امروز این تشت رسوایی همه ماست که از بام نظام مظلوم جمهوری اسلامی افتاده و شرمندگی از روی جانبازان قطع نخاع ویلچری را جز مرگ چه می تواند از ما بزداید؟


خدای را،وقتی یک آبگوشت گرم، تمام آرزوی کودک یتیم رودباری است،وقتی افطار دختر نوجوان قلعه گنجی آنطور که خودم دیدم یک کاسه آب گرم با چند قاشق رب گوجه و کفی نان است و سحری اش یک کاسه ماست ترش، وقتی پیرزن چاه دادخدایی شناسنامه ندارد که یارانه اش را بگیرد، آنوقت مگرما می توانیم ننگ فیش های حقوقی ۵۷ملیون تومانی مدیران نظام و از آن زشت تر،حق ملیونی اوقات فراغت فرزندانشان!! را با آب هفت دریا از چهره خودمان و نظام مظلوممان بشوییم؟!


ما به کجا رسیده ایم خبر مرگمان؟! به کجا؟ مهندس ژاپنی بخاطر چند روز تاخیر در تحویل پروژه اش از شدت عذاب وجدان دست به خودکشی می زند و ما با یک کپه ریش که باید نشان مسلمانی مان باشد برای ۸ یا دوازده ساعت کار در برج های مرتفع و دکورهای چشم نواز و خدم و حشم بیشمار، ماهی ۵۰ملیون پول و بلکه بیشتر می گیریم و یک وام سیصد ملیونی با بهره چهار درصد هم رویش؟


حضرات لاریجانی و حسن روحانی اگر از این مصیبت جان بدهند قابل سرزنش نیستند که مهندس ژاپنی قبلا این راه را باز کرده است.


مسلمان!بعد از این همه شهید، اینهمه جانباز و اینهمه آزاده،امروز که خون شهدای نسل نو،مدافعین حرم هنوز خشک نشده
چرا باید رد پای دزد آبادی ما شبیه چکمه های کدخدا باشد!؟ چرا؟

 

احمد یوسف زاده

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *