. شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

کد خبر: 21369 تاریخ انتشار : چهارشنبه 29 دی 1395 | 10:14 ق.ظ

تحلیل علمی انتقال آب از سرشاخه های هلیل رود جیرفت به کرمان / به قلم : عبدالرضا امیری بیدشکی

به گزارش سایت کنارصندل، رودخانه هلیل بزرگترین رود خانه جنوب شرق ایران است که در گذشته از آن به خیلی رود و همچنین دیو رود یاد می شده است. این رودخانه منشاء تمدن هفت هزارساله حوزه هلیل رود بوده است. هلیل منشاء جلگه حاصلخیز جیرفت است که در امتداد مسیرش پس از طی ۴۰۰ کیلومتر […]

به گزارش سایت کنارصندل، رودخانه هلیل بزرگترین رود خانه جنوب شرق ایران است که در گذشته از آن به خیلی رود و همچنین دیو رود یاد می شده است. این رودخانه منشاء تمدن هفت هزارساله حوزه هلیل رود بوده است.

هلیل منشاء جلگه حاصلخیز جیرفت است که در امتداد مسیرش پس از طی ۴۰۰ کیلومتر تالاب بسیار بزرگی تحت عنوان تالاب جازموریان را پدید آورده است که صدها جاندار و گیاه از وجود آن بهره مند و سیراب شده اند.

هامون جازموریان در گذشته های نزدیک در زمستان پر از آب بوده و یکی از کانون های چرای دام و مهمترین قطب تولیدات دامی کشور بوده است، تالاب جازموریان روزگاری از آن به نگین سبز استان کرمان یاد می کرده اند اما متاسفانه امروزه بعلت کمبود شدید و نرسیدن آب هلیل به آن، این باتلاق بزرگ خشک شده است و به یک سندروم خشک مبدل شده که علاوه بر اثرات زیست محیطی حاصل از این خشکیدن، ۲۵درصد گرد و غبار کشور ناشی از خاک بقای این تالاب خشکیده است و این یعنی فاجعه زیست محیطی و بهداشتی..

مدتی است که در سر شاخه های اصلی این رود دو پروژه در حال انجام است که نابود کننده هلیل و جازموریان و کشاورزی این منطقه خواهد شد.

اما مشکل کجاست؟!!
مشکل طرح و پروژه انتقال اب بهشت آباد است که از هلیل رود اب را به سمت کرمان شمالی انتقال میدهد
مشکل دیگر نیز همان سد صفا رود است که با انسداد شریان زندگی مردمان جنوب کرمان، حقآبه مردم و کشاورزان این منطقه را نمیدهد و همین باعث شده تا هلیل که بزرگترین رود جنوب شرق کشور و استان کرمان است را به “زاینده رودی دیگر ” تبدیل کند.
نظر به رسالت قلم و مهمتر از آن بومی بودن حکم می کند بنده بعنوان عضوی از جامعه بزرگ جنوب کرمان، ضمن بازتاب نگرانی های این موضوع از سوی شهروندان جنوب کرمان، از مقامات و مسئولین محترم تقاضای عاجلانه گردد تا نسبت به عواقب کشاورزی، زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی و… طرح مذکور با دید چند جانبه و ژرف تری عنایت نمایند، چرا که انجام مگاپروژه هایی نظیر انتقال آب از جیرفت به کرمان و یا به موازات آن مگاپروژه انتقال آب از کارون خوزستان به زاینده رود اصفهان، ابعاد چند جانبه ای دارد که شاید عایدات زوایای مثبت اینگونه طرح ها کمتر از اثرات منفی آن باشد.

جنوب کرمان متشکل از هفت شهرستان با نام های: جیرفت، عنبرآباد، کهنوج، رودبار، قلعه گنج، فاریاب ومنوجان می باشد که این هفت منطقه هم از لحاظ شرایط کلیماتیکی و هم از لحاظ شرایط ژئوپولوتیکی تقریبا همسان و قرابت بسیار زیادی به هم دارند و جمعیت این منطقه قریب یک میلیون نفر است که شغل اکثر این مردمان کشاورزی و دامپروری و مشاغل مشتق شده از صنایع پیشین و پسین کشاوری می باشد.

همانطور که عنایت دارید استان کرمان با میزان بارندگی بسیار کم حدود ۲۵ درصد بیلان منفی کشور را داراست این یعنی کرمان استانی خشک و کم باران در سطح کشور که جنوبش جای خود را دارد، که طبق آمارها از ۲۳ شهرستان این استان پهناور، جنوب این استان(هفت شهرستان) به شدت با مشکلات کم آبی دست و پنجه نرم می کند بطوریکه در دو دهه گذشته سال به سال میزان نزولات آسمانی کاهش چشم گیری داشته و ورودی سد جیرفت نسبت به گذشته منفی تر می شود.

خشکسالی در جنوب کرمان به حدی رسیده است که طرح جامع انتقال آب از دریای عمان به جنوب کرمان در کمیسیون تخصصی منابع آب وزارت نیرو تصویب شده است و این خود گواه و به معنی نیاز شدید جنوب کرمان به آب می باشد، اما سوال اینجاست چطور شده که اندک آب باقیمانده جنوب که کفاف کشاورزی خود را هم نمی کند را می خواهند به کرمان منتقل کنند!؟ آنهم با آن سطح زیر کشت وسیع کشاورزی جنوب، که شغل غالب مردمان این دیار کشاورزی است و با جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر که زندگی آنها از لحاظ کشاورزی و اشتغال و درآمد وابسته به این آب است.

وجود گویش و فرهنگ مشابه و مکمل این مناطق و نزدیکی از لحاظ جغرافیایی به هم و تولید محصولات غالبا مشابه پازل این جدول را لازم ملزوم یکدیگر نموده است.
خوشبختانه جنوب کرمان با تولیدات کشاورزی بالغ بر پنج میلیون تن درسال، پایلوت مجسم و منسجمی از لجاظ کمی و کیفی محصولات کشاورزی و مهمتر از آن تنوع در این محصولات می باشد. که بیش از ۸۵ نوع محصول کشاورزی در جنوب کرمان تولید می شود.

حدود۲۵درصد از گلخانه های کشور در جنوب کرمان وجود دارد که خوشبختانه این منطقه یکی از قطب های زرخیر کشاورزی جهان محسوب می شود که از لحاظ کشاورزی قرابت و تشابهت بسیار زیادی به هلند، هند، قسمت هایی از برزیل، دانمارک و جنوب اسپانیا دارد، پس جنوب کرمان یک پایلوت مهم استراتژیک مثال زدنی در بخش کشاورزی کشور محسوب می شود و بالابردن توان بیش از پیش کشاورزی این منطقه یعنی قوی نمودن یکی از بال های کشور از لحاظ غذا در بحث اقتصاد مقاومتی و برونرفت از وابستگی به کشورهای بیگانه

مع الوصف، بارمنفی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این طرح نه تنها به جوامع مبداء طرح(جیرفت) آسیب جدی وارد خواهد کرد بلکه این آسیب بر جوامع مقصد(کرمان) هم نقش انکارناپذیری خواهد داشت.

همانطور که عنایت دارید بالانس سیکل اکوسیستم هر منطقه تا حد بسیار زیادی تابع آب است و قطعا این طرح نه تنها اکوسیستم جنوب کرمان را بهم خواهد زد بلکه با ایجاد “تنش بر کنش” اکوسیستم مقصد(کرمان) را هم بهم خواهد زد. بعبارتی با اجرای این طرح بنوعی دستکاری در توازن طبیعت ایجاد خواهد شد و این عدم تعادل در دو منطقه(جنوب و کرمان) قطعا سیکل اکوسیستم را دستخوش تغییراتی خواهد نمود که بازتاب آن نه تنها بر طبیعت و محیط زیست، بلکه به خود انسان بازخواهد گشت و این یعنی دور شدن از توسعه پایدار و همسان.

با نگاهی هوشمندانه به چندین تجربه ناکام جهانی من جمله: طرح عربستان سعودی و طرح معمرقذافی در لیبی و.. در انتقال آب و بهم زدن بالانس اکوسیستم مبداء و مقصد به خوبی می توان دریافت درکوتاه مدت نتیجه ای جز متضرر شدن دولت و بهم زدن بالانس اکوسیستم و آبادی مقطعی یک منطقه(مقصد) و خشکی همیشگی منطقه ای دیگر(مبداء) چیزی حاصل نخواهد شد.

تجربه نشان می دهد در مناطقی که مشابه این طرح‏ اجرا گردبده، هزینه‎های گزافی را برای ترمیم خسارت‎های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پرداخت کرده اند ولی هنوز نتوانسته‎اند مشکلات پیش آمده را حل و فصل کنند.

همانطور که عنایت دارید دریاچه آرال یکی از بزرگترین دریاچه های جهان بود که امروزه از آن به چرنوبیل دوم یاد می کنند و این یعنی مصداق بارزی از دستکاری بشر در طبیعت و تغییر بالانس اکوسیستم.
با نگاهی دقیق تر درمیابیم اجرای چنین طرح هایی، آنهم در جنوبی که خود با کم آبی دست و پنجه نرم می کند قطعا ترکیب جمعیت بومی هر دو منطقه(جیرفت و کرمان) به علت اشتغال و سایر پیامدهای مرتبط با آن به هم خواهد خورد، همچنین تغییرات کاربری اراضی را در مبداء با شدت چشمگیری شاهد خواهیم بود.

با بررسی اجمالی آمار بارندگی ها در جنوب کرمان در دو دهه اخیر در می یابیم که در ده سال آینده میزان بارندگی در جنوب کرمان وضعیتی مشابه استان یزد و سیستان و بلوچستان و سمنان خواهد داشت. چه بسا در حال حاضر وضعیت خشکسالی در استان کرمان مخصوصا مناطق جنوبی آن رتبه چهارم کشور را بعد از این استان به خود اختصاص داده است.

مع الهذا شرایط جنوب باید در اجرای این طرح گنجانده و سنجیده شود و ضروری است که از همه آلترناتیوهای مهم استفاده شود، همچنین باید ریسک‎های زیست محیطی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دقیق تر ارزیابی گردد و باید از تجربیات یونسکو درانتفال آب بهره گرفت.

یونسکو ۵ملاک و شرط را برای اجرای چنین طرح هایی پیشنهاد می کند:

۱- کمبود اساسی آب در مقصد باشد.
۲-توسعه آتی مبدا نباید آسیب ببیند.
۳- ارزیابی جامع زیست محیطی انجام شود.
۴-ارزیابی جامع اثرات اجتماعی و فرهنگی انجام شود.
۵- مزایا و منافع این انتقال باید منصفانه بین دو منطقه مبدا و مقصد تقسیم شود.

_بررسی تطیبقی تحلیلی پارامترهای یونسکو با این طرح :

*بررسی تطیبقی تحلیلی پارامتر اول یونسکو(کمبود اساسی در مقصد باشد):
تحلیل تطبیقی شرط اول یونسکو در راستای انتقال آب از جیرفت به کرمان بدین شرح تفسیر می گردد:

کمبود آب در مقصد(شهر کرمان) هرچند هم محسوس باشد اما این کمبود بیشتر از جنوب نیست، چرا که جنوب کرمان خود با مشکلات عدیده ی کم آبی و خشکسالی از دو دهه پیش تاکنون دست و پنجه نرم می کند که گواه این مهم، تصویب طرح جامع انتقال آب از دریای عمان به جنوب کرمان درکمیسیون تخصصی منابع آب وزارت نیرو می باشد.

*بررسی تطبیقی تحلیلی پارامتر دوم یونسکو(توسعه آتی مبدا نباید آسیب ببیند):

همانطورکه در مطالب قبلی عنوان گردید جنوب کرمان از دو دهه پیش تاکنون به شدت با مشکلات خشکسالی و کم آبی مواجه بوده است و در سال های اخیر این مهم به نهایت خود رسیده است، بطوریکه برای مثال برداشت آب از چاه آرتزین چمن(چاه خودجوش سابق در حوالی جیرفت) اکنون به سختی انجام می گیرد.

در روستای چمن جیرفت در گذشته با کمترین عمق حفر چاه به آب می رسیدند ولی اکنون خشکسالی ها به حدی در جنوب رسیده است که آب از اعماق زیاد هم به سختی جواب می دهد این مصداق بارزی از خشکسالی در جنوب است.

بحران آب در جنوب کرمان خطری است که کشاورزی و حتی برای سال های آتی زندگی کردن در این منطقه و تامین آب شرب را هم تهدید می کند.

* بررسی تطبیقی تحلیلی پارامتر سوم یونسکو(ارزیابی جامع زیست محیطی انجام شود):
همانطور که عنایت دارید بالانس سیکل اکوسیستم هر منطقه تا حد بسیار زیادی تابع آب است و قطعا این طرح نه تنها اکوسیستم جنوب کرمان را بهم خواهد زد بلکه با ایجاد تنش بر کنش، اکوسیستم شمال استان را هم بهم خواهد زد، به دیگر سخن: دستکاری در توازن طبیعت ایجاد خواهد شد و این عدم تعادل

در دومنطقه(جنوب وکرمان) قطعا سیکل اکوسیستم را دستخوشتغییراتی خواهد نمود که بازتاب آن نه تنها بر طبیعت ومحیط زیست بلکه بر خود انسان برخواهد گشت.

*بررسی تطیبقی تحلیلی پارامتر چهارم یونسکو(ارزیابی جامع اثرات اجتماعی و فرهنگی در ارزیابی طرح انتقال آب از جیرفت به کرمان):

شغل اکثریت مردمان جنوب کرمان کشاورزی، دامپروری ونیروی کارگری برای حرفه کشاورزی و سایرصنایع پیشین و پسین این حرفه(کشاورزی) است و پیش لازمه این حرفه آب است، حال با انتقال آب به کرمان موجب از دست رفتن شغل عده ی کثیری از مردمان این دیار خواهد گردید و این مشکل(کم آبی) نیز دوچندان خواهد شد و قطعا با نابودی کشاورزی سیل مهاجرت به شهرهای اطراف از جمله خود کرمان افزایش میابد و بدنبال این افزایش مهاجرت، عواقبی از جمله کاهش جمعیت مبداء(جنوب کرمان-جیرفت) و متقابلا مهاجرت کشاورزان و نیروی کار به مقصد(شهرکرمان) و شهرهای اطراف و بهم خوردن بالانس ترکیب جمعیت در دو نقطه و بروز مشکلاتی از قبیل ناامنی های احتمالی در حاشیه مقصد(کرمان) و شهرهای اطراف و همجوار مبداء بوجود خواهد آمد همچنین بوجود آمدن حس تبعیض ازدیگر مسایل و مشکلات مرتبط به این طرح خواهد بود.

*بررسی تطبیقی تحلیلی پارامتر پنجم یونسکو(مزایا و منافع این انتقال باید منصفانه بین دو منطقه مبدا و مقصد تقسیم شود):

کوتاه عرض می گردد: در یک جمله جنوب کرمان خود مستحق تر به این آب است
با بررسی آمار بارندگی ها در جنوب در دو دهه گذشته درمیابیم که در ده سال آینده میزان بارندگی در جنوب کرمان وضعیتی مشابه یزد و سیستان و بلوچستان خواهد داشت.

همانطور که مستحضرید توسعه و عدم وابستگی کشورها در آینده به صنعت کشاورزی منتج خواهد شد، به دیگر سخن جنگ کشورها در آینده بر سر آب و غذا خواهد بود و کشوری موفق خواهد بود که بالانس اولین حرف از الفبای آبادانی و زندگی یعنی “آب” را به خوبی مدیریت نماید.

بدیهی است آثار ماتأخر و ماتقدم این مهم شامل حال کسی یا کسانی خواهد شد که به این موضوع با دیدی دلسوزانه تری برخورد نمایند.

تنوع اقلیمی و تنوع آب و هوایی این هفت اقلیم(جنوب کرمان) را به یک پایلوت مهم و استراتژیک مبدل نموده است، منطقه ای که از دیرباز به مینیاتور کشاورزی ایران نام گرفته، سرزمینی که چهارفصل از سال ترانزیت محصولات کشاورزی آن در میادین تربار کشور دلیل مستندی بر این مدعاست.
جنوب کرمان در تولید محصولات استراتژیک کشور، هم از لحاظ کمی و هم کیفی در بیشتر محصولات رتبه های اول تا چهارم را درکشور به خود اختصاص داده است، حیف است به این سادگی به دهکده ای خشکل مبدل شود گرفتن آب از این منطقه و انتقال به کرمان یعنی نابودی بخش عظیمی از اقتصاد مقاومتی کشور در بحث محصولات کشاورزی و بدنبال آن صنایع پیشین و پسین بخش کشاورزی و …

در بازه ی زمانی که برخی از مناطق کشور بدلیل تک محصول بودن و یا تک قطبی بودن از لحاظ کشت، فاقد محصولات کشاورزی می باشند کامیون های حامل بار محصولات کشاورزی جنوب کرمان در راه های مواصلاتی کشور مزین به نام محصولات این منطقه می شود و سفره هر ایراتی مزین به نام محصولات و حاصل دسترنج کشاورزان این دیار می باشد.

منطقه ای که مارکوپولو(جهانگرد بزرگ) از آن به سرزمین چهارفصل یاد می کند.

سامانی که چهارفصل کاوش های باستان شناسی و آثار برجای مانده از دل خاک آن، حاکی از تمدن، فرهنگ و شالوده و طرح مجسم و منسجمی از رونق کشاورزی در آن بوده است بطوریکه در گذشته انبارهای غله و بقولات آن بخش بزرگی از ایالت های کشور را پوشش می داده که این مهم به واسطه کشاورزی غنیش بوده است. همانطور که به گفته پروفسور پیتمن باستان شناس بزرگ فرانسوی که باکشف آثار تاریخی و ابزارآلات کشاورزی این دیار عنوان می دارد: “با کشفیات جدیدحوزه هلیل رود جیرفت باید تمدن بشری را از نو نوشت”

اما متاسفانه بدلیل قهرطبیعت در چند دهه اخیر ازلحاظ خشکسالی با این حال همچنان حیات کشاورزی آن به سختی ادامه دارد و با این همه کم آبی و خشکسالی خوشبختانه آن برکت خود را کمافی السابق حفظ نموده است.

منطفه ای که کشاورزان آن با پدیده شوم خشکسالی دست و پنجه نرم می کنند تا “تو ایرانی” و “تو هم وطن” از حاصل دسترنج آنها ارتزاق نمایی و از لحاظ مواد غذایی وابسته به کشورهای بیگانه نباشید

مع الوصف با نگاه به مهمترین مشکل این منطقه که خشکسالی است چطور شده آب نیمه جان این منطفه که کفاف خود منطقه را هم نمی کند باید به کرمان منتقل شود؟!

با نگاهی هوشمندانه و آتیه نگر، حداقل یکی از پیامدهای بارز این طرح خشکاندن کشاورزی این منطقه است، منطقه ای که آب کشاورزی آن به دلیل شرایط کلیماتیکی حاکم بر منطفه در دو دهه اخیر به خمودی افتاده است
حال چطور این آب نه تنها کفاف اراضی خود را نمی تواند داشته باشد باید به کرمان ترانزیت شود!

اما ماحصل و پیامد های این طرح چه خواهد بود؟!!

**پیامدهای این طرح :

پیامد اول :

یکی ازپیامدهای این طرح خشکاندن کشاورزی جنوب خواهد بود و در یک کلام خشکاندن کشاورزی جنوب کرمان مساوی است با قطع یکی از بال های کشاورزی و سست نمودن پایه ارتزاق کشور

پیامد دوم :
منجر به کاهش حجم آب حوزه مبداء(جیرفت) می شود و این یعنی ویران کردن یک منطقه و آباد کردن منطقه ای دیگر که به مرور زمان مقصد(کرمان) هم نیز چون وابسته به یک آبراهه ضعیف می شود نیز پس از مدتی که آن همه هزینه و سرمایه گذاری در آن ایجاد گردید نیز بعلت وابسته بودن به مبدا ضعیف(که هر آن احتمال خشکیدن آن میرود) نابود خواهد شد.که البته هزینه های بسیار بالای انتقال آب که بر دوش دولت برجای خواهد ماند آن نیز روی دیگر سکه است

پیامد سوم  :
نابودی اقتصاد، درآمد و اشتغال به دلیل وابسته بودن شغل غالب مردمان جنوب به کشاورزی، چرا که از الزام وملزومات کشاورزی آب است.

پیامد چهارم :
پیامدهای اجتماعی نظیر مهاجرت از جنوب به سایر شهرها و خالی و سبک شدن جنوب از سکنه(به مرور زمان) همانطور که مستحضرید
نخستین جرقه های جنگ سوریه به دلیل کم آبی و خشکسالی گسترده و به دنبال آن هجوم بیش از یک میلیون کشاورز به حومه شهرهایی مثل حمص و دمشق بود؛ اسکان غیرقانونی، زیرساخت ضعیف و بیکاری گسترده و این بی تدبیری ها در طی چند سال، یک منطقه را به ویرانی کشاند.

پیامد پنجم :
هدر رفت پتانسیل تولیدات کشاورزی و دامی و آبزی پروری و پس از آن اثر گذاری بر صنایع پیشین و پسین بخش کشاورزی.

پیامد ششم :
بوجود آمدن حس تبعیض بین مردم جنوب کرمان نسبت به مردم کرمان و بدنبال آن بوجود آمدن تعارضات فرهنگی و منطقه ای.

پیامد هفتم :
بوجودآمدن فقر و بیکاری در منطفه مبدا(جنوب) بدلیل وابسته بودن شغل مردم منطقه به کشاورزی که در اثر نبود آب کشاورزی و بدنبال آن نتیجتا اشتغال نابود خواهد شد.

پیامد هشتم :
بوجود آمدن ناامنی در منطقه و سایر مناطق مشرف به جنوب و سایر استان های همجوار بدلیل نابودی کشاورزی و عدم منبع درآمد و معیشت و امرارمعاش مردم.

پیامد نهم :
به هم خوردن ترکیب جمعیتی در جنوب و شمال استان

پیامد دهم :
تغییرکاربری اراضی کشاورزی در جنوب

پیامد یازدهم :
بوجود آمدن مشکلات زیست محیطی و تغییر در اکوسیسم منطقه

پیامد دوازدهم :
افزایش حفر چاه های غیر مجاز

پیامد سیزدهم :
معکوس شدن توسعه روستایی

پیامد چهاردهم :
ایجاد بار مالی و هزینه زیست محیطی برای مهار ریز گرده های حاصل از تالاب خشکیده جازموریان

پیامدپانزدهم :
با توجه به قرار گرفت جنوب کرمان در مسیر ترانزیت قاچاق مواد مخدر، از بین رفتن کشاورزی و منبع درآمد مردم، ناچارا باید شاهد پیوستن عده ای از مردم منطقه به این صنعت شوم، کثیف و خطرناک باشیم.

پیامد شانزدهم:
روی گرداندن سرمایه گذاران از این منطقه به علت مشکلات مرتبط فوق و نتیجتا عدم توسعه منطقه.

به هیچ بلاهت و بلاغتی نمی توان این مشکلات و خطرات را توجیه کرد.

بحرانی که بزودی صورت مردمان حوزه هلیل و جازموریان را کبود خواهد کرد.

 

گذارى بر حقآبه مردمان و کشاورزان حوزه هلیل رود:
ماده ۱۸ قانون توزیع عادلانه آب عنوان می دارد: پروانه مصرف معقول برای حقآبه داران صادر گردیده است و در ادامه تبصره یک ماده مذکور عنوان می دارد: حقآبه عبارت است از حق مصرف آبی که در دفاتر جزء جمع قدیم یا اسناد مالکیت یا حکم دادگاه یا مدارک قانونی دیگر قبل از تصویب این قانون برای ملک یا مالک آن تصویب می شود و این درحالی است که کلیه املاک جیرفت و سایر شهرستان های مجاور رودخانه هلیل که از آب این رودخانه برای کشاورزی استفاده می کنند طبق پرونده های ادارات ثبت اسناد واملاک، حقابه ملک یا مالک آن ها ثبت شده است که از این لحاظ نیز قانونا حق این آب مربوط به جیرفت و توابع مربوطه آن محفوظ است

امید است که مسئولان محترم با اجرای قسط و عدل بیشتر، آنچه که حق مردمان و کشاورزان این دیار زرخیر است را مورد توجه ییشتر قرار داده و در فکر چاره ای اساسی و بنبادین برای موضوع آب هم کرمان و هم جنوب کرمان باشند و مانند استان خراسان رضوی باید فکر پایدار و ماندگار برای کل استان کرمان کرد و این در حالی است که طرح جامع انتقال آب از دریای عمان به جنوب کرمان در کمیسیون تخصصی منابع آب وزارت نیرو تصویب شده است به موازات این مصوبه همانطورکه اشاره شد درحال حاضر استان خراسان رضوی پیشگام انتقال آب از دریای عمان به استان خود شده ومراحل مطالعاتی خود را طی کرده و در شرف عملیاتی شدن است

در فرجام سخن برمسولین و مردم جنوب کرمان، کرمان، استان های سیستان و بلوچستان، هرمزگان و علی الخصوص رسانه های دیداری، شنیداری،نوشتاری و مجازی فرض موجه است در جهت پیگیری قانونمند،تدابیر خداپسندانه را مصروف نمایند
شاید امروز هلیل و جازموریان ما آنگونه که دریاچه ارومیه تریبون و رسانه کشوری دارد نداشته باشد اما آنچه محق برحق این منطقه
چهار فصل است را همه ما بجای آوریم

شما خواننده گرامی خود حامی خودجوشو صدای جنوب باشید، حداقل به وظیفه خطیر نمک خوردن از سفره محصولات کشاورزی جنوب کرمان که کمتر کسی در ایران پیدا میشود از محصولات چهار فصل جنوب کرمان استفاده نکرده باشد…

پس همه ما نمک شناس هستیم…

شاید گاهی، به نگاهی، به قلمی، به کرمی حق مطلب ادا وحق به حق دار برسد…

انسداد شریان هلیل، انسداد خون زندگی یک میلیون انسان در جنوب کرمان است…

چیزی نمانده که صدای نفرین جازموریان دامن شهرهای زیادی را بگیرد…

بیاییم صدای جازموریان باشیم…

به قلم : عبدالرضا امیری بیدشکی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✔️پایان متن/.

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 + 8 =