مادر جیرفتی، شرط حلالیت و رضایت از فرزندانش را خدمت آنها به مردم منطقه گذاشت


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home2/konarsan/public_html/wp-content/themes/shoraa/tabnakweb/print.php on line 27

چاپ

به گزارش سایت کنارصندل، طیبه بختیاری مادر فهیمه و مکرمه جیرفتی در تربیت فرزندان و ترغیب آنها برای خدمت به مردم جنوب کرمان، شرط حلالیت و رضایت از فرزندانش را خدمت آنها به مردم منطقه گذاشت، فرزندان وی اهل دهه هفتاد که هر کدام در یک ارگان خدمت میکنند.

 

نوشته از: اینستاگرام خانم طیبه بختیاری اسفندقه مادر نمونه جیرفتی
متولد هزارو سیصد و پنجاه و پنج هستم ؛ پنج فرزند دارم. یک پسر که اولینه به نام فرشیدو چهار دختر به ترتیب به نام های رعنا رویا شهلا و تارا. زمانی خودم نیز کارمند بودم ولی بخاطر فرزندانم استعفا دادم و عمرم را صرف تربیت صحیح فرزندانم کردم.
سه چهار سالی است که فرزندانم به مرتبه ای رسیده اند که وقت امتحان پس دادنشان شده.
با فرزندانم هر سال که هرکدامشان کنکور داشت عهد کردم که اگر من برایتان مهم هستم و رضایت من ؛ شیرم را حلالتان نمیکنم اگر کارمند نشوید و در منطقه برای مردم خودمان کار نکنید.
پسرم فرشید با همه علاقه ای که به خواندن رشته علوم سیاسی در دانشگاه محقق اردبیلی داشت با دلی ناراضی رضایت من را بر دل خودش ترجیح داد و همانگونه که خواستم به تربیت معلم یا دانشگاه فرهنگیان رفت. نوبت به دخترم رعنا رسید او هم که یک ترم مترجمی زبان خوانده بود بعد از دیدن نارضایتی من ان رشته را رها کرد و دوبازه کنکور داد و رشته فوریت های پزشکی را شروع کرد به خواندن. گذشت تا امسال دخترم رویا هم کنکور داشت…رشته اش تجربی بود و او هم عاشق زبان انگلیسی. از بیمارستان و مریض زیاد خوشش نمی امد ولی بعد از اینکه به او گفتم دوست دارم در بیمارستان ببینمت در حال خدمت به مردم خودمان از علاقه اش گذشت و رشته علوم ازمایشگاهی دانشگاه جیرفت را انتخاب کرد و امشب خبر قبولیش را داد.

با حالی که رتبه زبانش زیر هزار بود و امشب گریه میکرد که دوست داشتم مترجم شوم ولی بخاطر رضایت شما این راه را می روم. دختر سومم شهلا هم در حال اماده شدن برای خلبانی است و او هم قطعا روزی شاید در فرودگاه جیرفت برای شهرم خدمت کند.دختر کوچکم را نیز گفته ام که باید وکیل شود و او هم امسال موعد انتخاب رشته اش بود و رشته انسانی مدرسه فرهنگ را انتخاب کرد تا کم کم به طرف وکیل شدن برود.بله فرزندانم امروز باعث خوشحالی من هستند. همان فرزندانی که وقتی بچه بودند در روزهای گرم جیرفت در ادارات و خانه بهداشت و مدارس برای کوچکترین کارشان ساعتها می بایست خسته شوند.همانها را تربیت کردم تا در همان اداره ها و جاهایی که روزگاری خسته میشدند بروند و خدمت کنند برای مردم تا شاید مانع از خستگی فرزندانی دیگر و مادرانشان شوند.امروز خوشحالم نه برای اینکه فرزندانم کارمند میشوند یا این مسایل مادیاتی فقط خوشحالم که توانستم با فرزندانم جوری رفتار مادرانه داشته باشم که برای رضایت دل مادر و خوشحالی مادر هرکاری کنند.به فرزندانم گفتم مرحله اول دانشگاهتان را بخاطر من و مردم این رشته ها را بخوانید و بعد از این هرچه دلتان خواست کنید.

خوشحالی ام لحظه ای زیادتر میشود که هرکدامشان میگویند شاید قبل ها فکر میکردیم داریم بی رغبت کاری را میکنیم ولی امروز فهمیدیم که این کار و رشته مارا خوشحال میکند. فرزندانم زنده باشید و موفق همیشه و همیشه یادتان باشد که خدمت به مردم بهترین نعمتی است که خدا به ادم اعطا میکند.

فرزندان جنوب همیشه پیروز و موفق باشند