زندگی مشترک دو نفره نیست، سه نفره است! / نگاهی به مهارت ارتباطی در زوجین، در گفتگو با دکتر محمد ترکمان


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home2/konarsan/public_html/wp-content/themes/shoraa/tabnakweb/print.php on line 27

چاپ

شماره پنجم ماهنامه (روان آگاهی) اختصاصی آسیب های اجتماعی جنوب کرمان:
جناب دکتر، متخصصین حوزه خانواده؛ زندگی مشترک را یک چالش سه نفره می دانند، در حالی که طبق باور عموم مردم، زندگی مشترک، دو نفره است؛ این به چه معناست؟
ببینید وقتی در جلسات مشاوره ای زوجین قرار می گیریم از آنها می‌خواهیم که روی یک موزاییک بایستند، بعد از آنها می‌پرسیم که چند نفر الان داخل این موزاییک هستند؟ آنها می‌گویند دو نفر؛ مثلاً زن می‌گوید من و شوهرم. در حالی که سه نفر داخل آن موزاییک هستند، “زن مرد و رابطه این دو نفر”. رابطه ی این دو نفر با اینکه متشکل از زن و مرد است، اما ویژگی‌هایی دارد که آن را متفاوت از زن و مرد به تنهایی می کند.
در خیلی از مسائل و اختلافات زوجین، ما می بینیم که آنها حواسشان به نفر سوم نیست، یعنی حواسشان به رابطه نیست و فقط صلاح و مصلحت خودشان را به عنوان زن یا مرد؛ در نظر می گیرند. اجازه بدهید با یک مثال موضوع را روشن تر بیان کنم؛ فرض کنید قرار است پولی که زوجین به دست آورده اند صرف زندگی مشترک شود، مرد ترجیح می دهد ماشین بخرد و فکر می کند کار درستی انجام می دهد چون به ماشین احتیاج دارند. زن اما دوست دارد با آن طلا بخرد و این کار را نوعی پس انداز می داند. حالا حق با کدامیک است؟
خیلی از مواقع زوجین وقتی باهم اختلاف پیدا می کنند، به این امر می پردازند که کدام یک از ما درست می گوییم. هر کدام هم دلایل خاص خود را عنوان می کنند. نکته اینجاست که هر دو نفر آنها درست می گویند، اما باید نظر نفر سوم را هم بپرسند. رابطه ی ما چه می گوید؟ چه چیزی به نفع رابطه مان است؟ این پول باید خرج کدام قسمت از رابطه مان شود که زندگی مان را تضمین کند؟
یا در بسیاری از اختلافات و مشکلاتی که در رابطه زوجین وجود دارد، زن و شوهر باید به دنبال راه حل هایی باشند که به نفع فقط یکی از انها نباشد، بلکه به دنبال راه حل هایی باشند که به نفع رابطه شان باشد. برای مثال ممکن است مرد راه حلی را انتخاب کند که از ان رضایت کامل نداشته باشد و رابطه اش بیشتر از آن نفع ببرد؛ قاعدتا این راه حل، راه حل بهتری است.

 
زوجین چه نفعی از نادیده گرفتن خواسته های می برند؟به عبارت دیگر، این رفتار چه کارکردی دارد و چرا ما باید این کار را انجام دهیم؟
نتایج تحقیقات داخلی و بین المللی در زوج‌های ناموفق، نشان داده است که به دلیل عدم مهارت های ارتباطی، و در نظر نگرفتن همین بافت ارتباطی؛ میزان طلاق، اختلافات زناشویی، روابط فرازناشویی و اختلالات روانی در سطح بالایی قرار گرفته است، و در نهایت میزان رضایت از زندگی مشترک، به طور چشمگیری پایین آمده است.
اما زوجین موفق به دلیل بهره مندی از این مهارت ارتباطی، و اینکه مبنا را بر رابطه می گذارند؛ می توانند روابط عاطفی عمیق و پایداری را با یکدیگر برقرار کنند و از سطوح بالای رضایت زناشویی برخوردار گردند. گاهی اوقات ممکن است زوجین تصمیمی بگیرند که هر دو نفر راضی به انجام آن نیستند، اما به نفع رابطه شان است که آن را انجام بدهند.

 
اهمیت این عنصر سوم در مقایسه با بقیه مواردی که در رضایت از زندگی مشترک نقش دارند، مثل میزان شباهت ها وتفاوت ها، عشق و محبت به چه اندازه است؟
در واقع آن چیزی که پیوند ازدواج را از هم جدا می کند، نه سازگاری است، نه ناسازگاری و نه فقدان عشق و محبت. دلیل اصلی آن رفتارهای تخریبی است که زن و مرد بعد از ازدواج در پیش می گیرند و دائما رفتارهایی را انجام می دهند که به رابطه شان صدمه وارد می کند.
ما رابطه را به بچه قیاس می کنیم؛ گاهی اوقات زن ممکن است کاری را انجام دهد که می داند خوشایند فرزندش نیست؛ مرد هم همینطور. اما به دلیل اهمیت سلامتی فرزندشان، حاضراند آن کار را انجام دهند. مثلاً فرزندشان مریض است و اصرار دارد که وی را نزد دکتر نبرند چون از دکتر بدش می آید. پدر و مادر ناراحت و کلافه می شوند؛ اما می دانند که به خاطر سلامتی فرزندشان باید وی را نزد دکتر ببرند، حتی اگر او ناراحت شود. در اینجا منظور ما از بچه، همان رابط است. خیلی اوقات اگر ما نفر سوم را در رابطه در نظر بگیریم خیلی از مشکلات حل می‌شود.

مثلاً مرد از دست زن دلخور است، از خودش سوال می کند عذرخواهی بکنم با نه. شاید حس خوبی از عذرخواهی نداشته باشد اما این به نفع رابطه است که عذرخواهی کند. پس در ارتباطات زناشویی، آن چیزی که مهم است درنظر گرفتن صلاح رابطه است که اصطلاحاً در روان شناسی به آن احساس “ما بودن” گفته می شود. متاسفانه در روابط زناشویی، همیشه احساس “من” (تنهایی و فردیت) شدیدتر است. در حالیکه زن و شوهر بعد از ازدواج تبدیل به ما می شوند و باید صلاح “ما” را درنظر بگیرند نه ” من”.

گذشت و تفاهم در زندگی مشترک با درنظرگرفتن صلاح رابطه بروز پیدا می کند، ممکن است زوجین به این نتیجه برسند که یا گذشت کنند و یا تلاش کنند به تفاهم برسند؛

 

زوجین چه مواقعی باید گذشت کنند و چه وقت باید به تفاهم برسند؟
بینید روابط ما از یک منظر براساس هدف و میزان اهمیت رابطه؛ در چهار سطح طبقه بندی می شوند که اصطلاحا پنجره ارتباطی نامیده می شود. در یکسری از ارتباطات، نه هدف برای شخص مهم است و نه رابطه. اینجا فرد بی تفاوت عمل می کند.
در نوع دیگر روابط، فقط هدف مهم است و کیفیت رابطه اهمیتی ندارد. در اینجا فرد کاملا خودمحور و مبتنی بر خواسته هایش عمل می کند.
در نوع بعدی روابط، فقط کیفیت ارتباط برای شخص مهم است و هدف مهم نیست. در اینجا منطق فرد ایثار و گذشت است.
و در حالت چهارم، هم هدف مهم است و هم رابطه. اینجا فرد از منطق گفتگو استفاده می کند. زمانی که رابطه برای ما مهم است، یا باید ایثار کنیم یا گفتگو. ولی وقتی رابطه برایمان مهم نیست می توانیم خودمحور باشیم یا بی تفاوت.
و نکته پایانی:
به زوجین توصیه می کنیم اگر رابطه برایتان مهم است؛ گاهی گذشت کنید، گاهی مذاکره و گفنگو کنید، تا یاد بگیرید چگونه رابطه تان را حفظ کنید. تمام اینها زمانی محقق می شود که زن و شوهر؛ صلاح و حفظ رابطه را به هر چیزی دیگری ترجیح دهند.
با سپاس از همراهی صمیمانه جناب دکتر و با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای ایشان.

 

برگرفته از شماره پنجم ماهنامه “روان آگاهی” اختصاصی آسیب های اجتماعی جنوب کرمان