گفتاری کوتاه پیرامون عدم توسعه تئاتر در ایران / نظر احمدی


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home2/konarsan/public_html/wp-content/themes/shoraa/tabnakweb/print.php on line 27

چاپ

به گزارش کنارصندل، احتمالا برای بسیاری از ما دوستداران هنر تئاتر پیش آمده که در مواجهه با کتاب های معتبر و معروف تاریخ تئاترجهان،نخست به دنبال نام و یا ردپایی از تئاتر کشورمان بوده ایم و معمولا از این مصاف با صفحات تاریخی با دستان تهی بیرون آمده ایم،واما این فقدان و جای خالی، خاصه وقتی تامل برانگیز تر می شود که می بینیم بسیاری از تمدن های بزرگ اعصار دور همچون یونان ،چین، مصر و یا هند به عنوان مهد هنرهای نمایشی مطرح بوده و نیز از نظر توسعه تئاتر در قیاس با ایران به عنوان یکی از قدیمی ترین و اصلی ترین تمدن های بشری، بسیار پیشتر بوده اند،باری وقتی مفهوم توسعه به میان می آید، دیگر نمی توانیم با این گزاره کلی که هنر نمایش در همه تمدن ها و جوامع بشری امکان بروز و ظهور داشته ،همه چیز را حل و فصل کنیم، زیرا شرایط امکان در هر یک از این جوامع متفاوت بوده و دقیقا از همین منظراست که تئاتر ایران در گستره جهانی نقش مهم و پیشبرنده ای نداشته،و یا دیگر نمی توانیم مورخان یونانی را چنانکه در تحریف تاریخمان نقش داشته اند ؛عامل حذف تئاتر ایرانی برشمرده و یا از این هم پیشتر رفته بگوییم نه تنها تمام تاریخ نویسان یونانی بلکه اخلاف غربی ایشان نیز برای آنکه سر در همان آبشخور داشته اند به همان بیراهه رفته اند؛ ودوباره شعار یونان زدگی تمدن غرب را مطرح کنیم،در واقع تئاتر ایرانی لااقل تا دوران معاصر در سطح جهانی مطرح نبوده وحتی تعزیه هم به عنوان یک فرم نمایشی منحصربه فرد هرگز با اقبال و فراگیری جهانی نمایش هایی مثل کابوکی، کاتاکالی یا بالی همراه نبوده.

 

وما هر چه زودتر با این واقعیت تاریخی روبرو بشویم زودترمی توانیم شرایط توسعه و بالیده گستردگی بیشتر نمایش ایرانی را فراهم کنیم،چرا که تنها با داشتن یک رویکرد انتقادی نسبت به تاریخ نمایش ایرانی است که می توانیم، دلایل این نابختیاری ها را پیدا کنیم اما متاسفانه تعداد پژوهش هایی که به عوامل کم رشدی یا عدم توسعه تئاتر ایرانی پرداخته اند، بسیار اندک است ،و نیز از طرفی هم انگار گروهی تنها در پی آن رفته اند تا از هیچ، همه چیز به کف آورند، به طوری که امر بر بسیاری از ما مشتبه شده است که تئاتری هم سنگ تئاتر یونان داشته ایم و در این راه تا جایی پیش رفته ایم که تعزیه را ،هم ردیف تراژدی قرار داده ایم ، واما به شروع بحث و غیبت تئاتر ایران برگردیم و در این غیاب از یک حضور عجیب بگویم،باری یکی از طنزهای تلخ تاریخ این است که بسیاری از این تواریخ تئاتر غرب ،هرچند نه به کام اما به نام ایران آغاز شده اند، چرا که نخستین نمایشنامه ای که از یونان باستان به دست ما رسیده درامی است با نام پارسیان یا ایرانیان نوشته اشیل که وی این تراژدی را در رابطه با شکست سپاه ایران از سپاه یونان در نبردی موسوم به سالامیس نگاشته؛واما نکته اصلی در اینجاست که شاید ما بتوانیم برخی از مهمترین دلایل کم رشدی نمایش ایرانی را در این رخداد نمایشی جستجو کنیم ،زیرا به باور بسیاری از صاحب نظران، این اتفاق، نقطه عطفی در تاریخ تئاتر جهان محسوب می شود چرا که در نتیجه این نبرد بود که یونانیان در یک همگرایی ملی و با برقرار کردن پیوندی محکم میان دولت شهرهایشان توانستند،این تمدن را در مسیر هموار رشد و شکوفایی قرار داده و مفهوم دموکراسی را جانی تازه ببخشند و از آنجا که تئاتردر یک جامعه دموکراتیک که فرهنگ گفتگو در ان نهادینه است رشد می کند، امکان بالیده گستردگی این هنر در تمدن یونانی بسیار بیشتر از گذشته فراهم می شود ،باری شروع تئاتر از شکست ما بوده و ما با شکستمان به پیشبرد تئاتر یاری رسانده ایم،شکستی که منجر به پیروزی و پیشرفت تئاتر در تمدن یونانی شد و بسیاری حتی نتیجه آن نبرد را پیروزی دموکراسی بر استبداد خواندند. و اما ما در مواجهه با این شکست تنها به دو ایده کلی چسبیده ایم، یا به کلی شکست را کتمان کرده و یا هنوز در همان شکست تاریخی زندگی می کنیم و مادامی که نخواهیم به عوامل و دلایل این شکست نمایشی فکر کرده و کاری برایش کنیم کماکان در تئاتر شکست خورده ایم…

نظر احمدی