خُمین و خُرما، در سیمای تاریخی شهرهای جنوب استان کرمان / بقلم حمیدشهریاری کوتکی


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home2/konarsan/public_html/wp-content/themes/shoraa/tabnakweb/print.php on line 27

چاپ

به گزارش کنارصندل، حمید شهریاری کوتکی پژوهشگر و نویسنده جنوب کرمان در شماره هفتم نشریه اقتدارجنوب نوشت:

 

حالا که درموسم خُمین (برداشت خرما) هستیم ؛ حیفم می آید، یادداشتی تاریخی دراین باره نداشته باشم. دیاری با پیشینه ای بیشتر ازهزارسال در صادرات خرما به ایران و جهان اسلام ، ولی حالا حتا در یک سوغات از فراورده های خرما آوازه ای نداشته باشد، جای بسی دریغ و تاسف است.

 

از روزگاری دورتا همین چهار دهه پیش، بنابر یک آیین کهن ،بسیاری از مردم رودبارزمین پهناور در هر تابستان، دشت های حاصلخیز و پر ازدرخت کهور وکنار را ترک و به نواحی کوهستانی و دره های پراز نخل گلاشکرد، منوجان تا کندر و رودخانه در رودان کوچ می کردند.و تا مهر ماه آنجا می ماندند.

 

این کوچ که جهت جمع آوری خرما و ذخیره برای زمستان سرد آینده از نخلستان های این نواحی بودنامش«خُمین» بود. من نگارند در سال(۵۶)که کودکی خردسال بودم، همراه خانواده، آخرین کوچ های «خمین»را در بخش رودخانه از رودان که پدرم نخلستانی از خود داشت رفته ام .

 

خُمین،در زبان اوستایی به ریخت «هُمین» به معنی تابستان آمده است.که درزبانهای پهلوی اشکانی و ساسانی «هامین» بوده است.بسی جالب که مردم قدیم این دیارو پیران قبایل هنوزهم خومین را«هُمین » می گویند. بنابراین «خمین» واژه ای اوستایی و ازپارسی باستان است که با این آیین نیم کوچندگی در گویش رودباری مردم ما خودرا تا به امروزما رسانده است.درختان خرما ازروزگار باستان دراین گستره بوداند. چنانکه در سازه های تخت جمشید و سکه های دریک داریوش هخامنشی، نماهایی از نخل  می توانیم ببینیم.

گوئیا نخل در فرهنگ و کیش آریایی ها درشماردرختان سپندینه(مقدس) بوده است.

نخل در گویش رودباری«مُگ» گویند. ودر روزگار باستانی ایران، به کاهنان مذهبی میترائیسم و مزدیسنا «مگ» ودردوران اسلامی «مغ»می گفته اند.چنانکه بومیان رودباری بنابر یک آیین مانده از باستان چوبی نازک به طول یک متر از شاخه نخل زیر دست میت نهاده،دفن می کنند! ….بُن مایه های تاریخی، در قرن های سوم تا پنجم هجری خبر می دهندکه خرما از مهمترین میوه های صادراتی این کهن دیار به دیگر شهرهای ایران و جهان اسلام بوده است. ابراهیم استخری در کتاب  المسالک والممالک تألیف به سال ۳۴۰ هجری در معرفی کوههای کوفجیان در جنوب کرمان می نویسد.« گویند هفت کوه است و نخیل بسیارداردو کشاورزی وچهارپا وجایگاههای استوارداردودرجای دگرهمین کتاب نوشته است «ازحدمغون و ولاشگرد ( گلاشکرد) تا ناحیت هرمز {میناب امروزی} نیل کارند… و نخل خرما بسیار بود. و سنت ایشان چنان است که از درخت خرما چیلان –کی باد بریزد- کسانی بردارند کی ایشان را خرما نبود و راهگذریان و آنچه از باد افتاده بود یک خرما خداوند درخت برنگیرد. وسال بود کی دو بهرباد بریزد از آن خرماها واز آنچ بردارند ده یک به پادشاه دهند.چنان کی در بصره» این “چیلان” که استخری نام برده هنوزهم دراین نواحی به خرمای نارس گفته می شود. و اما دراصل به معنی خرماهایی است که باد بریزد. فرایندی از واژه «چیلیدن» یعنی جداشده می باشد. واما این رسم بطور کلی تا همین دودهه پیش رایج بود. هرچند خرمایی که باد روی زمین می ریخت از آن مردم تهی دست بود. بچه های تهی دستان خرماها را بدون هر مانعی جمع می کردند .

 

مردمی که به کوچ «خُمین» می رفتند، دو گونه بودند. یکی آن کسانی که از خود نخلستانی داشتند وارباب بودند. امادسته دوم افراد تهی دستی بودند که فقط جهت جمع آوری خرما یا از طریق زحمتکشی ویا با جمع کردن ریخته های باد، خرمای خود را تامین کرده وبه روستاهای خود، که می توانست در جلگه ی کهنوج تا دشتهای رودبار و یا روستاهای دوساری تا سبزواران باشد، ببرند.

محمد بن احمد مقدسی  هم در«احسن التقاسیم فی….»  در قرن چهارم هجری نوشته است: «منوجان بصره  کرمان است. آذوقه خراسان از خرمای خوب و ارزان آنجا است »درشرح «نمداد»که «کوهستان ابوغانم» نام داشته است می نویسد «میانه حال و گرمسیر وپرنخل است» ودر معرفی  بخش رودخانه زیارتعلی هم نوشته است.« رودکان آباد و دارای نخلستانها و نارنجستانهای بسیاراست.» ودر همین صفحه اضافه می کند«بازار اینجا سودآوراست. خرمای خراسان و نیل فارس را ازاینجا می برند. خرمای بر زمین افتاده را برنمی دارند-بهای خرما درجاهایی همچون «منوقان» گاهی به صدمن  یک درم نیز می رسد.