پیراهن مشکی ام هولوگرام نوکری به حسین(ع) تا اربعین است / رضا محمودی
…شاید مانند چادرت که پادگان آموزشی حجب و حیاء شد بی بی جانم
…و اگر بعد از اربعین، پیراهن مشکی ام را از تن بیرون آوردم یقینا بارکدذنوکری برادرت را بر قلبم حک کرده ام ای فاطمه صغرا(س)
عزادار؛همیشگی تاریخ
…ای ژنرالی از سپاه حیدر ای زینب (س)
…چه کرده ای با دل من که هر روزم اربعین است
…چه کرده اید که دلی همچون جابر در جستجوی کربلا پیدا کرده ام
…ای خواهر عباس تویی که از؛نسل غدیری
آرزو دارم در پیاده روی کربلای حسینت قدم بگذارم تا خورشید داغ عرب تنم را بسوزاند شاید لحظه ای شبیه رنج هایت شوم و اشک شرمندگی ام کمتر شود اما مگر میشود
…مگرمیشود..
قدمهای زینبی قیام و قعود دارد
خودم از جاده های دراز شام شنیدم که گام های شکیبائیت این مسافت را تا:ابدخسته کرده و فهمیدم پیاده روی ام عرض ارادت مختصری بود در مسیرتشیع تان
…بعد از آن لباسهای مشکی ام را تقویم برادرت حسین کردم و با اشکانم بین الحرمینی ساختم و برپا؛کردم مناره هایی برای حرم مادرت زهرا(س) وحسن(ع) مظلومت وگمنامان را به طواف دعوت کردم
(وای اگر گمنامان گمنام بمانند)
…ای دردانه بتول تو در شام با امامتت کربلا را؛به بلوغ رساندی
…در نصف روز، دانش آموزان عالم را دانا کردی و رنگ ارادت و طعم عشق آموختی و کلاسهای مجازی برپا کردی و شاگردان مکتبت هر سال پای پیاده می روند تا مشق ادب نمایند و مسیر قدمهایت را ببوسند
…زینبم هولوگرامم پیراهن مشکی ام است، بارکدم کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و عنوان پایان نامه ام را گذاشتم، مالکان آسمان در زمین اسیر شدند.
…عشقم را ورز دادم تا زیاد شود، بزرگ شود و ناب گردد
عشق زیاد…عشق بزرگ..عشق ناب…
چون اگر عشق کوچک باشد قدم در مسیر حسین نمی توان گذاشت (حسین با عشق های کوچک کاری ندارد) با عشق کم نمیتوان از زمین تا آسمان گسترده شد و نمی توان از دیوارهای بلند دنیا، بالا رفت همانطوریکه تماشای آسمان چشمان هیچ کس را آبی نمی کند
عشق اگر زیاد باشد، کمیل های علی مان زیاد می شود و اویس های قرنی را از انتظارِ روی یار در می آوریم
دیگر سقیفه ای شکل نمی گیرد
عشق اگر باشد:رقیه ناموس ۳ساله حسین و علی اصغر طفل شیرخواره اش مجبور نیستند از خون خود کلمه سازند.
دلنوشته ای از رضا محمودی جیرفت