. پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

کد خبر: 34632 تاریخ انتشار : سه شنبه 11 دی 1397 | 06:32 ق.ظ

یلدا کوچولوی قلعه گنجی، متعلق به همه ایرانیان است / به قلم حمید شهریاری

یادداشت حمید شهریاری، سردبیر نشریه اقتدار جنوب: در حالی که شب یلدا را همه ایرانیان، با وجود گرانی های کمرشکن و مشکلات اقتصادی متعدد، جشن گرفتند. دولت کریمه هم ازاین مهم. به احترام ایرانیانی که یلدا را با شب نشینی و دید و بازدید اقوام سپری کرده بودند، با انتشار بخشنامه ای، امتحانات تمام مدارس […]

یادداشت حمید شهریاری، سردبیر نشریه اقتدار جنوب:

در حالی که شب یلدا را همه ایرانیان، با وجود گرانی های کمرشکن و مشکلات اقتصادی متعدد، جشن گرفتند. دولت کریمه هم ازاین مهم. به احترام ایرانیانی که یلدا را با شب نشینی و دید و بازدید اقوام سپری کرده بودند، با انتشار بخشنامه ای، امتحانات تمام مدارس در صبح روز یکم دیماه، را لغو و برگزاری آنها را موکول به روزهای بعد نمودند و برخی مدارس هم تعطیل شدند. در مزایا و ریشه هایر تاریخی  شب یلدا بیشتر  نشریات  درباره اش نوشتند. شاعران یلدا را به قافیه ها سپردند. تا قیافه ها را امیدوار و شاد نگه دارند. منتقدین هم به تاثیر گرانی های کمرشکن  در تضعیف  روحیه مردم و کاهش شور ونشاط در شب یلدا نوشتند.

 

هر چه بود آن روزها  و در آن یک هفته ، یلدا( شب چله) بیشتر از هر وقتی دگر ،  مرکز توجه همگان بود.. و سرانجام شب یلدا با عمری هفت هزارساله از راه رسید   و  از گجرات و کشمیر تا کوههای پامیر و واز دوشنبه تاجیکستان  تا کردستان و ازمیر ؛ به پیشواز  یلدا (شب چله )  رفتند  و آن را گرامی داشتند.

 

واما دراین سوی دنیا و در جنوب کرمان ماهم در اندیشه یلدا هایمان بودیم. با این تفاوت که ما دو یلدا داشتیم. یکی همان بلندترین شب سال که ۷هزارساله است…و متعلق به همه ی ایرانیان است.  و دیگری یلدا  کوچولوی ما دختری از رو ستای    ….در قلعه گنج..که از این دنیای پهناور وبه این بزرگی. فقط مادر بزرگی دارد که همراه او زندگی می کند و که این  یلدا هم متعلق به ایران است.

 

یلدای ما برخلاف شب یلدا بلندترین شب سال. خیلی کوچک و فقط  هفت سال دارد.  بغیر مادربزرگش  در آن شب یلدا هیچ کسی اور را گرامی  نداشته بود.  ما هم دراندیشه هر دو یلدا بودیم که  که چگونه از آن یکی یلدا  به نفع  یلدا دیگری استفاده کنیم.

..

وقتی که همه ی مردم ما مهیای گرامیداشت شب یلدا بودند خبرنگار و دوست ما هم  در پسینگاهی از همان شب یلدا  مهیای رفتن به آن روستا  نزد خود یلدا کوچولو  شد‌.  به خانه شان رفت و کنار آتش کودوم  (اجاق )منزل کپری مادربزرگ نشست و گوش به درد دلهای مادر سپرد ..

 

یلدا در آن شب طولانی یلدا که در آغوش مادر بزرگ ودر آن فضای سرد در حالی به خواب رفت  که شا ید فکر می کرد

اگر ح رف این خبرنگارها حرف باشد و اگر قولشان  قول باشد  و شناسنامه اش را  بدهند.حتما  ازاین پس زندگیش یک زندگی واقعی همچون همه ی مردم می شود. و می تواند با گذشته  متفاوت شود.  می تواند یارانه بگیرد  می تواند مدرسه برود .و  مانند همه ایرانیان باشد..،  وقتی شناسنامه بگیرد. دارای هویت ملی می شود.. و دختری از ایران….. باشد اگر مسئولین ثبت احوال.  برای  یلدا کوچولوی ما تدبیری بیندیشند.  باشد که  یلدا. و  دیگر  یلداهای ما  دارای شناسنامه شوند  و دخترانی ایرانی خواهند بود.

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 + 18 =