ثمره جامعه‌ای که احساس می‌کند زبان دنیا را از زبان امام خود بهتر می‌فهمد!


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home2/konarsan/public_html/wp-content/themes/shoraa/tabnakweb/print.php on line 27

چاپ

حجت‌الاسلام دکتر سعادت‌فر امام جمعه جیرفت در خطبه‌های نماز جمعه این هفته (مورخ ۱۳۹۹/۰۶/۷) بیان کرد:

وجود مبارک حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) می فرمایند: إنی لا أری الموت إلاّ سَعادهً ولا الحیاهَ مَعَ الظالمین إلا بَرَما ( قطعا من مرگ را، جز سعادت و زندگی در کنار ستمگران را جز ننگ و عار نمی‌بینم)آن درسی که از مکتب سید‌الشهداء (ع) می‌توان گرفت، درس حفظ عزت جامعه اسلامی است.اما نکته دقیق آن است که حفظ جامعه و عزت آن چگونه تحقق پیدا می‌کند؟ آیا حفظ عزت جامعه همیشه با قیام عاشورایی و شهادت تحقق پیدا می‌کند؟ قطعا این گونه نیست. این بصیرت و بینش افراد کم‌بصیرت و تندرویی است که به امام حسن مجتبی(ع) خطاب می‌کردند: یا مذل المؤمنین (ای ذلیل کننده یا خوار کننده مومنین)

ما بایستی توجه داشته باشیم حفظ عزت جامعه گاهی با سکوت علوی، گاهی با قیام علوی، گاهی با صلح حسنی، گاهی با شهادت حسینی، گاهی با عبادت سجادی، گاهی به نظام تعلیم و تربیت باقری و صادقی، گاهی به صبر کاظمی و گاهی به ولایتعهدی رضوی تا به غیبت مهدوی برسیم. همه این ها در مسیر حفظ عزت جامعه اسلامی تحقق پیدا کرده است.

مؤمنین عزیز سؤال اساسی آن است که یک مؤمن در جامعه اسلامی و ایمانی برای حفظ عزتش چه باید کند؟ چگونه وظیفه خود را بشناسد و بفهمد که الان زمان قیام است یا قعود؟ چگونه بفهمد الان زمان سکوت است یا خطابه؟ تنها راهش، ولایتمداری است. با توجه به آن چه که در حدیث ثقلین آمده است: از قرآن و عترت جلو نیفتید هلاک می‌شوید، عقب نیفتید هلاک می‌شوید.

جامعه‌ای که در زمان سکوت امام علی(ع) به دنبال قیام باشد، در زمان قیام امیرالمؤمنین به دنبال صلح باشد، در زمان قیام امام حسین (ع) اهل احتیاط و پس از شهادت آن حضرت به دنبال قیام باشد همیشه از امام خود جلو یا عقب افتاده لذا روی سعادت و عزت را نخواهد دید.

دو نمونه تاریخی را عرض می‌کنم: یک نمونه عمومی در سطح جامعه و یک نمونه راجع به یک انسان.اولین نمونه آن هنگامی است که امام حسین (ع) چهره یزید را معرفی کرد، جامعه‌‌ی مدینه حاضر به همراهی اباعبدالله الحسین (ع) نشدند و علاوه بر همراهی نکردن، امام را موعظه کردند که قیام نکند.

اما همین مردم مدینه حدود دو سال بعد که به دعوت یزید به شام رفتند و وضعیت یزید را مشاهده کردند برای اهل مدینه این گونه گزارش دادند که ما از نزد شخصی می آییم که دین ندارد، شراب‌خوار است، همیشه سرگرم ساز و آواز است، زنان خوش‌آواز دارد، سگ‌بازی می‌کند و با افراد دزد و خرابکار شب‌نشینی دارد. مردم مدینه که با ندای امام حسین(ع) از خواب غفلت بیدار نشدند با دیدن این صحنه‌ها این گروه گفتند که ما شما را گواه می‌گیریم که از این تاریخ او را از خلافت برکنار کنیم. آن ها این مطلب را فهمیدند و باطن یزید را شناختند؛ اما آن زمانی که می‌بایست بشناسند و اقدام کنند این کار را انجام ندادند و حدود ۲ سال با تأخیر فهمیدند و این فهم دیر‌هنگام هیچ ثمره‌ای جز خسارت بیشتر به ارمغان نیاورد.

وقتی این گروه، این خبر را آوردند و مردم مدینه متوجه این جریان شدند در مقابل یزید دست به شورش زدند. یزید، مسلم بن عقبه را به سوی مدینه فرستاد، ۳ روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برای سربازان شامی حلال شد. در این جریان چند صد فرزند نامشروع متولد شد. در تاریخ ذکر شده که حدود ۹۰۰ دختر باکره مورد تجاوز قرار گرفتند که این ها عمدتاً در آینده جزء دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت شدند، حدود ۷۰۰ نفر از حاملان قرآن و ۸۰ نفر از صحابی رسول الله (ص) کشته شدند. آمار کشته‌شدگان مدینه را از ۳۰۰۰ نفر تا بیش از ۱۰۰۰۰ نفر بیان کردند، حمام خون راه افتاد، سربازان با اسب و سلاح و کفش وارد مسجد و حرم پیغمبر شدند، به اسراء مهر بندگی زدند. همان‌گونه که بر بدن حیوانات داغ می‌نهند روی گردن اسراء مهر‌ زدند، مهری که از طرف یزید فرستاده شده بود که این ها غلامان و بردگان مطیع یزیدند و در مورد جان و مال آنها یزید هرگونه که بخواهد، می‌تواند رفتار کند.

ثمره جامعه‌‌ی بی‌بصیرت در برابر امام این است. این ثمره جامعه‌‌ی محتاط در برابر امر امام است. این ثمره جامعه‌ای است که امام خود را به خانه‌نشینی، صلح و عدم قیام دعوت می‌کند. این ثمره جامعه‌ای است که احساس می‌کند زبان دنیا را از زبان امام خود بهتر می‌فهمد. این ثمره قیام بدون حضور امام است.فرمانده این قیام، عبدالله بن حنظله است که بدون مشورت با امام زمان خود امام سجاد (ع) این حرکت را انجام می‌دهد و سرانجام کشته می‌شود.

مؤمنین عزیز حرکت منهای امام و بی‌موقع تلفاتش این گونه است و جامعه اسلامی این گونه آسیب می‌بیند. بایستی مراقب باشیم با کلام امام خود به وقت و به هنگام همراه باشیم. فهم کلام امام در زمان خودش ارزش دارد.

امام علی (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: امتی که با ندای امامش از خواب غفلت بیدار نشود، با لگد دشمن از خواب بیدار می شود. این ثمره‌ جامعه‌ای است که با امام زمان خود زاویه پیدا کند.

یک نمونه دیگر هم عرض می‌کنم؛ عبدالله بن عمر شخصی است که با امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بیعت نکرد و بعد زمان قیام امام حسین (ع) او را نصیحت می‌کند و می‌گوید که یزید توان نظامی، پول و ثروت دارد و شما در مقابل یزید به جای قیام، صلح و گفتگو کنید و او این گونه تحلیلی را از جامعه ارائه می‌دهد و با امام همراهی نمی‌کند. چرا همراهی نمی‌کند؟ به خاطر زهد ظاهری‌اش، اینقدر دم از زهد می‌زد که حتی بند و دکمه لباسش را نمی‌بست و این صحابی اینقدر دم از دیانت می زد که هر کجا پیغمبر نماز خوانده بود، او نماز می‌خواند. امام حسین (ع) به عبدالله بن عمر فرمودند: تقوا پیشه کن و نصرت و یاری من را رها نکن و او نپذیرفت.

اما همین انسان بعد از شهادت امام حسین (ع) برای یزید نامه می‌فرستد و بیعت می‌کند و با جنایتکار تاریخ حجاج بن یوسف ثقفی شبانه بیعت می‌کند. اما چگونه؟ شب به در خانه حجاج آمد، خادم حجاج آمد و گفت حجاج خواب است و او گفت بگو عبدالله بن عمر آمده است. حجاج خیلی تعجب کرد که عبدالله بن عمر زاهد دوران، صحابی پیامبر نیمه شب در خانه او چکار دارد. گفت بگو بیاد. (ببینید مؤمنین عزیز فاصله گرفتن از امام سر‌انجامش ذلت است؛ کسی که گدای در خانه علی نباشد سرانجامش این می‌شود) عبدالله بن عمر به حجاج گفت که من از پیغمبر شنیده‌ام کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است، گفتم شاید بمیرم و امشب با تو بیعت نکرده باشم و به مرگ جاهلیت مرده باشم. آمدم شبانه با تو بیعت کنم و امام زمان خود را بشناسم! حجاج چه گفت؟ (اوج تحقیر! کسی که در مکتب معصومین و نایبان امام معصوم ادب نکند، باید ذلت و خواری بکشد) حجاج به عبدالله بن عمر گفت: من الان خوابم می‌آید و حال بلند شدن ندارم و تو اگر می‌خواهی با من بیعت کنی با پای من بیعت کن و او خم شد و با پای حجاج بیعت کرد! و جالب این است که سرانجام با همین حجاج هم اختلاف پیدا کرد و همین حجاج مضروبش کرد تا کشته شد. این سرانجام فاصله گرفتن از امام است.

مومنین عزیز، عامل اصلی ایستادگی و بقای پای امام و نایب امام، ایمان است و غیرت دینی و دل نبستن به ذخارف دنیوی.