جاز ، تشنه است / دکتر پوربهزادی


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home2/konarsan/public_html/wp-content/themes/shoraa/tabnakweb/print.php on line 27

چاپ

دکتر علی اصغر پوربهزادی، عضو هیات علمی دانشگاه نوشت:

🔻نام ها از دل تاریخ و فرهنگ و تمدنها بیرون آمده اند و با خود دنیایی از اسرار و رازها دارند . نامها تصادفی شکل نگرفته اند.خاطرات فردی و جمعی هزاران زن و‌ مرد که در برشی از تاریخ و محدوده ای از جغرافیا شادترین روزهایشان را از ته دل خندیده اند و غمناک ترین روزهایشان را با بغض و هق هق گریسته اند با نامها در آمیخته است.

🔻جاز موریان برای ما رودبارزمینی ها فقط یک نام نیست؛ سند هویت و دلیل ماندن و دل دادن به جغرافیایی است که تاریخ،فرهنگ و ادبیات شفاهی و فولکلور زادگاه ما و نیاکانمان را شکل داده.پهنه ی فرهنگی وسیعی که از درونش هم مردان و زنان بزرگ و هم شعر، موسیقی،قصه،افسانه و در یک کلام زندگی بیرون آمده.هرگاه از پل بهادرآباد رد می شدیم و هلهله پر شتاب و حیاتبخش هلیل رود و آن حجم از آب را از لا به لای سهرگزها و کهرگزها می دیدیم، دلمان قرص می شد که کمی آنطرف تر،صدای کدخدا،پاکار و مقنی و عمله ها با ترکیبی از لالایی های مادرانه،بوی نان گندم گرم،بره های پر دنبه و فربه و لوکهای مست و سرکش ،صدای بلبل و زرین بال، چکر، کونزیل و کوگ و سوتله و کجنک و کاسه کت کنک گوش فلک را کر‌ می کرد.

🔻بوی علف ها جویبارهای تازه تراشیده،عطر حنا وسمه، کنجد و خیار گرمک و ماش و ارزن و جو و گندم و گرد و خاک به هوا نشسته میشها‌ و شترها و پارک ها ،مستت می کرد.تازه می فهمیدی کجا بدنیا آمده ای و به کدام آب و خاک تعلق داری. ترسالی و پرمحصولی که می رسید، بساط عروسی ها پهن می شد. ساز و دهل کباب و تیر شادی و چوست گرگا و مسابقه سرکنگی و دهلی تا بیم و غریو و هلهله زنان و دستمال بازی و شادی و شادی و شادی.اینها همه به برکت هلهله هلیل بود و دمش حیات به هامون رودبار و تالاب جاز موریان.

🔻ناگهان اما هلهله در گلوی هلیل و زن رودباری خشک شد. انگار داشت برای هلیل رود جاز، “رود دایه رود” می‌خواند.غباری از دور دست بلند شد. نوجوانی تازه سبیل سبز کرده روی موتور ایجش چرخی زد و بلند داد زد، ریزگردها بلند شده اند به هوا. پیرمرد دانای رودباری اما با صورتی درهم کشیده و پر خشم گفت “بچک آه از سینه جاز بلند شده. جاز سی ساله که آه میکشه و از تشنگی ناله اش به آسمان رسیده. آهش آخر صاحبان آن سنگ ها و میلگردها و سیمانها را خواهد گرفت ”پیرمرد رودباری با حالت نفرین گونه ای‌گفت، ما آدمها هیچ، از عذاب و‌گناه پرندگان و چرندگان و اینهمه حیوان زبان بسته نترسیدید.

🔻جلو چشمان سفیدتان آب را بردند دم نزدید و جلو‌این ظلم تاریخی را نگرفتید.”نقل خانه های رودباری حالا دیگر مشک گازییل، سایپا، میثم آباد و‌ دوساری، کلانش، زندان جیرفت و کهنوج و زندان وکیل آباد شیراز بود.

🔻با خشکیدن جاز طبع شاعران رودبارزمینی هم خشکید. دیگر خبری از افسانه” هانی و شی مرود” و “تاریکماه” نبود. ”خوشستر آ زمون خیلی خوشستر، در هر خونه ای ده بز رش هستر…”داشتم از روی پل بهادرآباد رد میشدم. برگهای از تاریخ رودبارزمین و جاز از ذهنم گذشت.حسن پیرنیا در کتاب تاریخ ایران می نویسد ”در کرمان هامون دیگری است موسوم به نمکزار، بعضی اسم این دریاچه را جزمریان نوشته اند.آب دو رود کوچک هلیل و بمپور به این دریاچه می ریزد.”

🔻به نقل از منابع تاریخی گابریل می گوید سپاه اسکندر مقدونی پس از بازگشت از هندوستان پس از رسیدن به بلوچستان با لشکر خسته و تشنه از حاشیه رودخانه ایرانشهر به جازموریان که انتهای دره هلیل رود است، رسید و از وفور‌ علوفه و‌غذا و‌پرنده‌و‌چرنده سپاهش از مرگ نجات یافت.
احمدعلی خان‌وزیری در کتاب جغرافیای کرمان بلوک رودبار را صحرائی وسیع و مرتعی نزه و بدیع توصیف می‌کند که آبش از رود هلیل‌ و ‌قناتهای بسیار تامین می شود.
ابوحامد افضل کرمانی در عقد العلی للموقف الاعلی می نویسد”از خواص ولایت جیرفت ناحیت رودبار است و مرغزار بی نهایت که چهارپای مرده ار آن مرغزار زنده بیرون آید” آنهمه سرسبزی و سرزندگی کجا رفت و بر سر جاز چه آمد؟!

🔻آب و خاک و تاریخ و تمدن و فرهنگ منطقه جنوب کرمان به هم تنیده است. جاز تشنه‌که آب نخورده ذبح شد،جلوی خشکیدن هلیل را بگیرید که اگر خشک شد تمدن کهن و منحصر به فرد حاشیه هلیل که ازصوغان بافت و تپه یحیی آغاز و تا کنار صندل و جاز موریان و رمشک امتداد یافته، خواهد مرد.

https://chat.whatsapp.com/L3ZqayFVe4fK5DhFZMRejn