سال ۹۹ ، سالی سیاه تر از تصور / به قلم امید شریفی


Warning: Use of undefined constant has_post_thumbnail - assumed 'has_post_thumbnail' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home2/konarsan/public_html/wp-content/themes/shoraa/tabnakweb/print.php on line 27

چاپ

سالی را که پشت سر گذاشتیم بدون هیچ شک و تردیدی سالی ماندگار و غیر طبیعی در تاریخ بود. در این سال جدا از کرونا حوادث دیگری نیز اتفاق افتاد که در سایه کرونا کم رنگ شدند.

سال ۹۹، سالی پر از دغدغه‌ های جانی و مالی برای کره خاکی و بالاخص برای ایران زمین بود. شروع این سال با میخ کوب شدن و خانه نشینی اجباری در همان زمان استقبال از عید آغاز گردید.

در آغاز نه چیزی از این ویروس می دانستیم و نه انتظار چنین خانه نشینی طولانی را داشتیم. در این بهار بر روی شیشه های فروشگاه ها عنوان “ماسک نداریم” تا مدتی تکراری ترین دست نوشته‌ها بود و خبر احتکارش شاید جز پربازدیدترین خبرها.

در خانه ماندیم تا شاید کرونا برود، ولی او نه تنها نرفت بلکه با جهش‌های متعددی که بتازگی نوع انگلیسی آن به نزدیکی گوشمان نیز رسیده حتی این عید را نیز زهر مارمان نموده است. به نظر میرسد این کرونا حالا حالاها رفتنی نیست، تا ما قدر داشته‌های کوچکمان را بیشتر بدانیم. قدر دور هم بودن‌هایمان، قدر همین عید دیدنی ها “که قبلا دوستی آن را بیهوده و مضحکه ترین کار عالم می دانست لیکن خود او هم الان دلتنگش شده‌ است”.

الان در حسرت با آرامش مهمانی رفتن، مهمانی دادن، عروسی ، جشن، سمینار، دورهمی‌، مسافرت، غذا خوردن در رستوران‌ هستیم. دائم اسپری الکل به دست و دو ماسک محکم بر روی صورتمان میزنیم تا به فروشگاهی برویم و خریدی کنیم و بعد از خرید نیز ضدعفونی و شست‌وشو و … از همه فاصله می‌گیریم عزیزانمان را یکسال است در آغوش نگرفته‌ایم بوسه‌هایمان را از دور برای پدر و مادرمان فرستاده‌ایم تا مبادا ما ناقل باشیم و …

در سال گذشته‌، کمتر لحظه‌ای بود که از این حس خفگی و مردن غافل باشیم. مثبت‌اندیشی‌های کاذب هم تاثیری بر شمارگان مرگ نداشت. در این سال کمتر احساس پشیمانی میکنیم بابت بسیاری از کارهای روزمره که انجام نداده ایم آیا نه این است که بر مردگان خویش نظر می‌کنیم با طرح خنده‌ای و نوبت خود را انتظار می‌کشیم بی‌هیچ خنده ای؟

هر چند الان دیگر مثل روزهای آغازین نیستیم و بسیاری از ما آن را پذیرفته و به آن تن داده ایم لیکن کرونا آموزش آنلاین، خرید اینترنتی و دنیای مجازی را که بسیاری از ماها ضرورتی برای آن نمی دیدیم به یکباره به بخشی از زندگیمان تبدیل نمود.

کلاس‌های درس همه آنلاین شد اولش جذابیت داشت و از لم دادن بر روی متکا و دراز کشیدن و هر لحظه، چای و تنقلات خوردن و گپ زدن لذت می بردیم، ولی کم‌کم این نیز خسته کننده گردید و دلتنگ حضور در کلا‌س‌های درس شدیم.

کاش فقط همین کرونای لعنتی بود در این سال اقتصاد توان مقابله با این همه بحران را نداشت، آن هم ویروسی شد از همین نوع کرونا و کم کم زندگیها را از پاشید

کرونا کم بود، دغدغه های مالی، رشد سرسام آور قیمتها، فقیر شدن مردم و افزایش بیکاری هم به مرور خود را نشان داد، به قول سعدی شیرازی غم زمانه خورم یا فراق یار کشم /به طاقتی که ندارم کدام بار کشم 

در این سال قدرت خرید مردم به کمتر از ۱۵ درصد ابتدای دهه( سال ۱۳۹۰) رسید و نرخ تورمی وحشتناک بر اقتصاد مستولی گردید. در این سال دگربار بعد از گذشت مدت زمانی طولانی که صفها را فراموش کرده بودیم بار دیگر در صف مرغ، روغن، کپسول گاز و غیره ایستادیم. (فکر نمی کردم در آستانه ورود به قرن پانزده خورشیدی خاطرات دوران کودکی و ایستادن در صفهای طویل کپسول گاز در چهار راه سکینه “دهخدا کنونی” در سالهای جنگ تحمیلی تکرار شوند).

دیگر اتفاق عجیبی که واقعا تحقیق و تحلیلی جامعه شناسی را در روابط مردم و حکومت و نوع رفتار هر دو می طلبد اتفاقات بورس در این سال بود، بورسی که یک دفعه بدون هیچ پشتوانه ای بالا رفت و سپس فروریخت. در همه این اتفاقات حرفهای بعضی از مسئولین عذر بدتر از گناه بود…در این زمینه معاون اول دولت که جیرفت پلکان ترقی اش گردید ولی زود آن را فراموش نمود، چنین گفت: زمانی باید صحبت از کوپن کرد که کالا در کشور کم باشد، اما ما در کشور کالا کم نداریم و عرضه کالا به صورت مستمر ادامه خواهد داشت…

در هر صورت سیاستها و مدیریت اعمال شده با خود فقر را به همراه داشت و این فقر زمینه ساز مسائلی مانند سرقت مسلحانه و قتل و افسردگی های روحی-روانی گردید.

پرداختن به سرقتهای صورت گرفته، آه هر فرد منصفی را به همراه دارد. نویسنده این سطور دزدیدن تعدادی از گوسفندان چوپانی فقیر و کتک زدن و بستن آن را در روز روشن فراموش نمی‌کند. چوپانی که نه تنها درآمدی نصیبش نشد چیزی هم بدهکار صاحب گله گردید. واقعا داریم به کجا می رویم

اما آنچه تیتر اول خبرهای جنوب استان در سال گذشته بود و بعضی از آن به عنوان رخدادی نیکو ( هر چند در درازمدت برای آنها هم ضرر می باشد) یاد نمودند انتقال آب هلیل رود می باشد. عملی عجیب ، بر خلاف مسائل زیست محیطی که از همین آغاز هر فرد منصفی آن را محکوم به شکست می داند.

اینکه چرا اصرار بر این اقدام غیرعلمی و غیراقتصادی می گردد، دلیلش را نمی دانم. بعضی می‌گویند که هفتاد درصد هزینه شده و دیگر دیر شده است.دلیلی بسیار عجیب و در جواب آنها فقط به همین ضرب المثل کهن میتوان بسنده نمود که جلو ضرر را هر وقت بگیری منفعت است و چه بسا کشورهایی که مشابه همین انتقال آب یا حتی سدهایی را با هزینه کلان ساخته اند و کوتاه زمانی بعد ( در مواردی حتی کمتر از سه ماه بعد از اتمام پروژه) آن را خراب نموده اند.

در این انتقال آب زبان قاصر می باشد بعضی وقتها فکر می کنم شاید نوعی سرگرم نمودن ما (مردمان جنوب استان) باشد تا از مسائل اصلی مانند چانه زنی برای توسعه جنوب غفلت ورزیم ( یاد آن داستان می افتم که پادشاه از وزیرش خواست راهکاری برای سرگرم نمودن مردم ارائه دهد تا به گرانی، روش حکومت و غیره فکر نکنند . وزیر دانا بعد از ذکر نمودن سه مورد، مورد چهارم را ممنوعیت عطسه ( شما بخوانید عطسه..) ذکر کرد. پادشاه متحیر گردید و پرسید دلیل آن سه مورد را متوجه گردیدم لیکن این آخری را نمی دانم برای چه نوشته اید. ایشان گفت شما نتیجه را ببینید…بگذریم همین ممنوعیت باعث گردید مردم کمپین عطسه تشکیل دهند و برای آن کلی تبلیغ پنهانی و در هر کوی برزن عطسه نمایند و مامورین آنها را گرفته و تنبیه نمایند …مردم چنان سرگرم این اقدام گردیدند که ….. بعد از مدت زمانی وزیر به پادشاه گفت حال دلیل آن را دانستی….)شاید من خیلی بدبین باشم لیکن دلیل این اقدام عجیب و غریب و پر از ضرر ووووو را نمی دانم …

اما از همه مهم تر رفتار بسیاری از مسئولین جیرفت زاده می باشد رفتاری که باعث می گردد دوستداران واقعی جیرفت و منفعت طلبان را بهتر شناخت. باور آن بسیار سخت می باشد( بهتر است به وقت دیگر گذاشت)

کشاورزی جیرفت نیز شبیه بورس هر چند در روزهای آغازین سال ۹۹ درآمد نسبتا خوبی را نصیب تولید کننده نمود لیکن در نیمه دوم سال سقوط شدید قیمتها به ویژه در مورد پیاز و گوجه فرنگی را شاهد بودیم . رفتار دولت را هم می توان در یک کلام خلاصه نمود …تعیین قیمت تضمینی با توهین به شعور تولید کننده…برخلاف سال قبل ورود به این سال را با خشکسالی و عدم ریزش باران در مقیاسی بی سابقه شروع کردیم امیدوارم شبیه سال ۴۱- ۴۲ خورشیدی نگردد.

با وجود اینکه در این سال کفه سنگین ترازو به سمت سختیها و مشکلات و بدبختیها می باشد اما مواردی نیکو را نیز مشاهده نمودیم. صحنه‌های همدلی و کمک‌های خیرخواهانه (به ویژه در شرایط کرونایی که با خود بیکاری را به همراه داشت) چون نگینی بر تارک این سال درخشید. در جنوب کرمان نیز خوشبختانه تعداد افراد خیر بیشتر گردید. علاوه بر آن فضاهای سبز افزایش پیدا نمود. نمایشگاه کتاب بصورت مجازی برگزار و منصور علیمرادی عزیز انتخاب کشوری گردید. نماینده انتخابی نیز در مجلسی که با اندکی هم حزبی سرو کار داشت در اقدامی صحیح سعی نمود از تندروی پرهیز و برای منافع شهر تا حد امکان مسائل حزبی را فراموش نماید.

به هر حال زندگی جاری است و امیدوارم با (واکسیناسیون) روزهای بهتری را سپری نماییم و چنین سالهایی را کمتر شاهد باشیم شاید بهتر ان باشد با مردم صد سال پیش هم اواز شویم ای سال برنگردی / دکانا را تخته کردی / مردا را اخته کردی / زنا را شلخته کردی / ای سال برنگردی