. پنج شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

کد خبر: 71256 تاریخ انتشار : سه شنبه 5 اردیبهشت 1402 | 13:13 ب.ظ

گفتگو با دکتر حمید طبسی، استاد دانشگاه درباره شاهنامه و اهمیت آن

شاهنامه از آنِ همه کسانی است که به ایران مهر می‌ورزند جهت ورود به کانال خبری کنارصندل روبیکا بر روی تصویر کلیک کنید دکتر حمید طبسی بر این باور است که شاهنامه، کتابی اوج دهنده و تعالی بخش است و زمانی که آن را می‌خوانیم، تو گویی بر تارکِ هفت اختر گام نهاده ایم! به گزارش کنارصندل دکتر […]

شاهنامه از آنِ همه کسانی است که به ایران مهر می‌ورزند

جهت ورود به کانال خبری کنارصندل روبیکا بر روی تصویر کلیک کنید

دکتر حمید طبسی بر این باور است که شاهنامه، کتابی اوج دهنده و تعالی بخش است و زمانی که آن را می‌خوانیم، تو گویی بر تارکِ هفت اختر گام نهاده ایم!

به گزارش کنارصندل دکتر حمید طبسی، خود را دهقان زاده‌ای از بیهقِ سبزوار معرفی‌ می‌کند که پاسداشت تاریخ و فرهنگ ایران را مایه خوش دلی خودش می‌داند. آشنایی اش با فردوسی به دوران کودکی و روایت‌هایی برمی گردد که مادربزرگش از رستم و سهراب نقل می‌کرده است.
این میل به مرور زیادت گرفت و او برای تحصیل در دانشگاه، رشته زبان و ادبیات فارسی را انتخاب کرد و تا مقطع دکتری ادامه داد و حالا ۲۶ سال است که خود را راوی شاهنامه می‌داند؛ در دانشگاه و بیرون از دانشگاه. یکی از مکان‌هایی که جلساتش را در آن برگزار می‌کند، خردسرای فردوسی است.

می‌گوید مخاطبانش از هر سن و قشری هستند: «شاهنامه متعلق به قشرِ خاصی نیست و سن وسال هم نمی‌شناسد. شاهنامه از آنِ تمامیِ کسانی است که به ایران و فضیلت‌های اخلاقی و انسانی مهر می‌ورزند.» افزون بر این، آثاری در ارتباط با شاهنامه تألیف کرده است. دکتر طبسی،  زاده شهریور ۱۳۴۹ است. به گفته خودش، در خانواده‌ای ساده و زلال اندیش متولد شده است. او پس از آنکه تحصیلات خود را در مقاطعِ ابتدایی و راهنمایی و متوسطه در زادگاهش می‌گذراند، راهیِ آذربایجان شرقی می‌شود تا کارشناسیِ زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تبریز بخواند که در آن سال‌ها گروهِ ادبیاتِ بنام و پرآوازه‌ای داشته است.

از اوایل دهه ۷۰، برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به خراسان برمی گردد و در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تحصیل می‌شود. پس از اخذ مدرک، به عنوان عضو هیئت علمی به استخدام دانشگاه آزاد اسلامی- واحد جیرفت- درمی آید و پس از چند سالی، در مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی ادامه تحصیل می‌دهد و دانشنامه دکتری خود را از دانشگاه فردوسی مشهد دریافت می‌کند.

در گستره مطالعاتِ ادبی، شاهنامه شناسی حوزه موردعلاقه اوست و به همین دلیل گاهی هم که دست به قلم می‌شود، ترجیح می‌دهد در همین عرصه فعالیت کند. حدود بیست سال پیش از این، «کیهان شناسی شاهنامه» را تألیف کرده و کتابی موسوم به «ز کردارِ گرشاسپ» را نیز آماده چاپ دارد.

همچنین تاکنون مقالاتی را نظیرِ «فردوسی و دانش اخترشناسی»، «هرمزدِ گیتی فروز (تأملی در بیتی از شاهنامه)»، «فرخی در برابر اساطیر»، «کلات از دگرسوی و راهِ چرم»، «گرشاسپ و هراکلس (بحثی در اسطوره شناسیِ تطبیقی)»، «کردارشناسیِ گرشاسپ در گذار از اسطوره به حماسه و تاریخ»، «نقشِ ادب عامه در تبیین موقعیت البرز اساطیری»، «ز بدگوی و بختِ بد آمد گناه (نقشِ شعرای دربار غزنه در رنجشِ محمود از فردوسی)» و… به چاپ رسانده است. آنچه در ادامه می‌آید گفت وگوی مکتوب ما با اوست، کمی درباره خودش و بیشتر درباره شاهنامه فردوسی.

از چه زمانی و چطور با شاهنامه آشنا شدید؟

من از تبارِ دهاقینِ بیهق هستم؛ دهقان زاده‌ای در همان معنای قاموسیِ عصرِ فردوسی که پاسداشتِ تاریخ و فرهنگِ ایران را مایه خوش دلیِ خود می‌دانسته اند. از این رو، آشناییِ من با شاهنامه به سال‌های کودکی ام برمی گردد که مادربزرگِ مادری ام داستان رستم و سهراب را، به قولِ اخوان، با صدایی ناتوان‌تر زان که بیرون آید از سینه، برایم روایت می‌کرد و بدین سان، بذرِ مهرورزی به یادگار فردوسی را در مزرعه قلبم می‌پراکند.

با توجه به اینکه خردک صدایی مناسبِ شعرخوانی داشتم، در دوران دانش آموزی هم، از بذل توجه و تشویقِ معلمانم برخوردار بودم و بسیار پیش می‌آمد که در کلاس‌های درسِ فارسی مان برای بچه‌ها شاهنامه می‌خواندم. از زمانی که به دانشگاه رفتم و خداوند، توفیق حضور در کلاس‌های درسِ استاد فقیدم دکتر بهمن سرکاراتی را ارزانی فرمود، این علاقه مندی به شاهکارِ فردوسی و ضرورتِ آشناییِ عالمانه‌تر با آن، در من فزونی گرفت و شوری در دلم افکند که همچنان برجای است و برجای باد!

چه شد که این رسالت را برای خود در نظر گرفتید که شاهنامه را آموزش دهید و به دیگران منتقل کنید؟

قریب به ۲۶ سال پیش از این، که مدرسِ دانشگاه شدم، کمتر نیم سالی را به یاد دارم که چند واحدِ درسیِ شاهنامه را تدریس نکرده باشم. همکارانِ عالی قدرم در گروهِ ادبیات، هم به حکمِ خراسانی بودنم و هم به خاطرِ علاقه وافرم به فر و فرهنگِ ایران، همواره از سرِ لطف، تدریس شاهنامه را به بنده واگذار می‌کردند و می‌کنند.

شاهنامه خوانی و آموزشِ آن در خارج از محیطِ دانشگاه هم، جزوِ برنامه‌های من بوده و هست. در سال‌های حضورِ دائمی ام در جیرفت و کرمان، از هر فرصتی برای برگزاری نشست‌های شاهنامه خوانی استفاده می‌کردم؛ نشست‌هایی که برخی زیر نظر مسئولانِ فرهنگی آن شهر‌ها تشکیل می‌شد و برخی دیگر به همتِ دوستدارانِ شاهنامه و فرهنگ ایران.

در ماه‌های اخیر هم توفیق یافته ام که در مؤسسه فرهنگیِ خردسرای فردوسی در مشهد، نشست‌های شاهنامه خوانی داشته باشم و از این بابت، بسیار خوش حالم. همواره دوست داشته ام که شاهنامه خوانی و شاهنامه دانی فقط در انحصارِ دانشکده‌های ادبیات نباشد و به جمعِ صاحبانِ حقیقی اش که مردمِ کوچه و بازار باشند نیز راه یابد. شوق مندیِ مردمِ ما به آشنایی با شاهنامه و تاریخ ایران، کم نظیر است و باید قدردانِ این نگاهِ فرهنگی باشیم.

در سال‌هایی که آموزش می‌دهید میزان استقبال چطور بوده؟ بیشتر شده یا کمتر؟ بیشتر چه رده سنی و اجتماعی‌ای در برنامه‌های شاهنامه خوانی تان حضور دارند و از آن استقبال می‌کنند؟

در این سال ها، اقبالِ مردم به حضور در نشست‌های شاهنامه خوانی افزایشِ معناداری داشته و مایه خرسندی است. این شور و اشتیاق را در میانِ اقشار مختلف جامعه و رده‌های سنیِ مختلف می‌توان دید. نمونه را، در جلساتِ شاهنامه خوانیِ خردسرای فردوسی، مخاطبانی از هر دست می‌توان دید؛ از دختران و پسرانِ نوجوان و جوانی که اغلب دانش آموز و دانشجو هستند گرفته تا صاحبانِ مشاغلِ آزاد و معلمان و بازنشستگان و غیره. شاهنامه متعلق به قشرِ خاصی نیست و سن و سال هم نمی‌شناسد. شاهنامه از آنِ تمامیِ کسانی است که به ایران و فضیلت‌های اخلاقی و انسانی مهر می‌ورزند.

آورده‌های شاهنامه برای انسان ایرانی امروز چیست؟

هنوز هم از شاهنامه، این دایره المعارفِ تاریخ و فرهنگ ایران، بسیار می‌توان آموخت. نمونه را: آموزه‌های اخلاقی شاهنامه نظیرِ تأکید بر وفاداری به عهد و پیمان، صلح جویی و آشتی پذیری، نجابتِ کلامی و رفتاری، آزادگی، میهن دوستی و… که بار‌ها به زیباترین شکلِ ممکن بیان شده است و کهنه شدنی نیست، می‌تواند تقویت کننده بنیان‌های انسانیت و اخلاق در وجودِ مخاطبانِ این اثر باشد و در نهایت، به رشد همه جانبه جامعه بینجامد. هنرمندان عرصه‌های سینما و نمایشنامه و تئاتر می‌توانند با بهره گیری از داستان‌های شاهنامه، آثارِ هنریِ کم نظیری خلق کنند. نظیرِ آنچه غربی‌ها با ساختِ فیلم سینماییِ حماسی «تروی» انجام دادند و به کمک آن، دنیا را به اساطیرِ یونان و روم علاقه‌مند کردند.

به باورِ بنده، برخی داستان‌های شاهنامه مانند رستم و اسفندیار، بیژن و منیژه، سودابه و سیاوش و… قابلیت‌های کم نظیری برای تهیه فیلم دارند؛ البته منوط به اینکه هم فیلم ساز، دقایق و ظرایف زبانی و محتواییِ موجود در این داستان‌ها را به خوبی دریابد و هم، حمایت‌های مالیِ لازم از سوی مسئولانِ ذی ربط انجام شود تا اثری درخورِ فردوسی و فرهنگ ایران پدید آید. قابلیت‌های زبانی و واژگانیِ شاهنامه هم می‌تواند ایرانیانِ امروز را به کار آید.

این کتاب، بزرگ‌ترین گنجینه واژگان زبان مادریِ ماست و علاوه بر اینکه می‌توانیم در ساختنِ ترکیباتِ تازه از آن استفاده کنیم، این قابلیت را نیز دارد که روزبه روز بر گنجینه لغاتِ ذهنمان بیفزاید و موجب شود راحت‌تر بنویسیم، سخن بگوییم و حتی فکر کنیم. کلمات، مهم‌ترین ابزارِ اندیشیدن هستند یعنی حتی زمانی که در خلوتِ خود فکر می‌کنیم، این کار را به مدد کلمات انجام می‌دهیم، بنابراین بدیهی است که هرچه خزانه لغاتِ ذهنمان غنی‌تر و پربارتر باشد، انسان‌های اندیشه مندتر و فکورتری خواهیم بود.

درباره نقش هویت ساز شاهنامه هم توضیحاتی بفرمایید.

شاهنامه، کتابی اوج دهنده و تعالی بخش است و زمانی که آن را می‌خوانیم، تو گویی بر تارکِ هفت اختر گام نهاده ایم! در این آنات و لحظه هاست که غرق در شور و شعف و شادمانی می‌شویم و به هویتِ ایرانیِ خود می‌بالیم. انس با این کتاب، ما را به خودمان بیشتر می‌شناساند.

احساس همدلی و هم زبانی را در ما تقویت می‌کند و روحِ جمعیِ جامعه را قوام می‌بخشد. کسانی که شاهنامه می‌خوانند دیگر برایشان فرقی نمی‌کند در کدام محدوده جغرافیاییِ این سرزمین زندگی می‌کنند؛ اینان تنها به گستره ایرانِ فرهنگیِ دیرساله‌ای می‌اندیشند که سهمِ درخور توجهی در ارتقای مدنیت و فرهنگِ جامعه جهانی داشته است و هنوز هم می‌تواند داشت. شاهنامه مهم‌ترین پل ارتباطی فرهنگ ایرانِ پیش و پس از اسلام است.

به گمانم، کمتر شاعری توانسته است به اندازه فردوسی میانِ بسیاری از آداب و سنن فرهنگی ایران باستانی با معتقدات و باور‌های ایرانِ عهد اسلامی سازگاری و پیوند برقرار کند و بدین ترتیب، تصویرِ روشن تری از هویتِ ما ترسیم کند؛ همان هویتی که می‌تواند در این آشفته بازارِ جهانِ امروز، یکی از مهم‌ترین پناهگاه‌های فرهنگی مان باشد.

آیا آن طور که باید و در خور شأن شاهنامه و فردوسی است، این شاعر حماسه سُرا و اثرش به مردم معرفی شده اند؟

رسانه ها، به ویژه تلویزیون، نقش تأثیرگذاری در معرفیِ بایسته و شایسته فردوسی و شاهنامه اش می‌توانند داشت. هرچند کار‌هایی انجام شده و می‌شود، به نظرم کافی نیست. انتظار می‌رود در کشوری که دوام و بقای زبانِ مادری و بسیاری از آداب و سنن ملی و میهنی خود را مدیونِ شاهنامه است، هر روز و هر شب در یکی از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی برنامه‌ای به فردوسی و شاهنامه اختصاص داشته باشد. متولیانِ امورِ فرهنگیِ شهر‌های مختلف، به ویژه مشهد مقدس که همجوار مقبره حکیم توس است، نیز می‌توانند با برپاییِ مسابقه‌ها و برنامه‌هایی و با حمایت از جوانانِ علاقه مندی که در این عرصه فعالیت می‌کنند، گام‌های مؤثری بردارند.

نقش نظام آموزشی کشور را در این باره چطور ارزیابی می‌کنید؟

نظام آموزشیِ کشور، به ویژه در دوران دبستان و دبیرستان، می‌تواند نقش مؤثرتری در معرفی فردوسی و شاهنامه به کودکان و جوانان این مرز و بوم ایفا کند. به گمان بنده، تدوین کنندگانِ کتاب‌های فارسی مدارس کشور باید به این مهم توجه داشته باشند که هم باید بر حجم مطالبِ برگرفته از شاهنامه برای کتاب‌های درسی بیفزایند، زیرا آنچه هست کفایت نمی‌کند و هم، در انتخاب ابیات، تنها به ابیاتی که در توصیف مبارزات و هنگامه جنگ هاست اکتفا نکنند.

شاهنامه فقط جنگ نامه نیست؛ جلوه گاهِ خصلت‌های نیکِ انسانی هم هست. مشوقِ رواداری و آشتی پذیری است و از مهرورزی و پاکی و راستی و دادگری هم سخن می‌گوید. بنابراین، با انتخاب ابیاتی از این بخش ها، حقِ این متن را بهتر ادا خواهند کرد و در شناساندنش به فرزندان این آب و خاک، موفق‌تر خواهند بود.

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 − یک =