بتول افشارمنش : آیتالله خامنهای دو هفته تبعید خود را در جیرفت مهمان پدرم بودند
بتول افشارمنش معلم بازنشسته آموزشوپرورش جیرفت در دوران نوجوانی افتخار میزبانی از رهبر معظم انقلاب را در منزل پدرش داشته است.
به گزارش کنارصندل به نقل از خبرگزاری رضوی ، یک روز تابستانی با چند مأمور ژاندارمری وارد شهر جیرفت شد. در شهر هیچکس را نمیشناخت.
در ابتدایورود،مأموران، او را به شهربانیجیرفت
راهنمایی کردند.
هنوز چند روزی از ورودش به این شهر نگذشته بود که
احساس کرد در میان
خویشاوندان، برادران و عزیزان خود هست.مردم جیرفت آغوش محبت خود را روی مبارز انقلابی مشهد الرضا(ع) و دیگر افرادی که آن روز در این شهر به وسیله رژیم طاغوت تبعید شده بودند، باز کردند و همراهی و همدلی و حمایت خود را نسبت به کسانی که آنها را سربازان راه حق و حقیقت می دانشتند مبذول داشتند.
۲۲ مردادماه سال ۱۳۵۷ سالروز تبعید رهبر معظم انقلاب به شهر جیرفت خبرگزاری رضوی را بر آن داشت با بتول افشارمنش بانوی بازنشسته آموزشوپرورش شهر جیرفت که دوران نوجوانی خود را با خاطره تبعید آیتالله خامنهای به شهرشان گذرانده و در مدت کوتاهی میزبان ایشان در منزل پدری بودند به گفتوگو بنشینید که مشروح آن از نظرتان خواهد گذشت.
چه عواملی دست به دست هم داد تا آیتالله خامنهای در تبعیدشان به شهر جیرفت مهمان خانه پدری شما شوند؟اینکه چه شد علمای تبعیدی به منزل ما آمدند دلیل اصلی، برادرم بود. قبل از ورود آقای خامنهای تعدادی از علما به جیرفت تبعید شده بودند و مردم هم از ترس ساواک به آنها خانه نمیدادند، اما ماموران شهربانی بواسطه دوستی و اعتمادی که به پدرم داشتند، پذیرفتند که او منزلش را در اختیار آنها قرار دهد.
برادرتان چگونه این امر را محقق کرده و سعادت میزبانی علما را در منزلتان فراهم آورد؟برادرم شیخ اکبر افشارمنش که هماکنون امام جمعه شهر رودبار هستند. سال ۱۳۵۷ جوانی ۱۸ ساله، مبارز انقلابی، پرتلاش و روشنگر مردم بر علیه رژیم ستمشاهی بود.
او با چند نفر دیگر از جوانان شهرمان گروهی را به نام《شاهد》تشکیل داده و دستگاه چاپ و تکثیری خریده بودند و اعلامیههای امام خمینی(ره) را تکثیر میکردند. من نیز با اینکه سن کمی داشتم، ظهر که از مدرسه میآمدم اعلامیهها را درب خانه سه نفر از مبارزان میبردم تا شبانه پخش کنند.
برادرم وقتی شنید، هیچکس به آن عزیزان منزل کرایه نمیدهند، آمد با مرحوم پدرم مسئله را در میان گذاشت، از آن جایی که پدرم حاج نجف افشارمنش هم خودشان مایل به این موضوع بودند و از طرفی هم از معتمدان بازار و از دوستان نیروهای شهربانی بودند، لطف پروردگار شامل شد و اجازه دادند علما به منزل ما بیایند. اشاره کردید قبل رهبر معظم انقلاب علمای دیگر، دوران تبعیدشان را مهمان منزل شما بودند.
نام آنها چه بود؟مرحوم آیتالله ربانیشیرازی با خانم و فرزندانشان منزل ما مهمان بودند، مرحوم ربانیاملشی و همراهشان آقای گرامی هم بدون خانواده آمده بودند.
حیاط خانه ما و آن خانه که در اختیار علما بود، مشترک بوده و با هم رفت و آمد داشتیم. مرحومه مادرم خیلی به آنها محبت میکرد، گاهی اوقات برایشان غذا میپخت، نان میگرفت و همچنین بچههای آقای ربانیشیرازی با خواهر کوچکم همبازی بودند. از محضر این علما چه استفادههایی بردید؟آقای ربانیشیرازی برایمان کلاس احکام میگذاشتند، جلسات روشنگری داشتند.
یادم هست یک روز تُو کلاس از غسلهای واجب سوال کردند، با اینکه خانمهایی بودند که سنشان از من بیشتر بود، اما نتوانستند کامل جواب بدهند، من دستم را بالا گرفتم و اکثر غسلها را گفتم. آقا خیلی خوشحال شد و پرسید اینها را از کجا یاد گرفتی؟ گفتم: از رادیو که شبها آقای شریعتمداری بیان میکردند، یاد گرفتم.
چه مدت توفیق میزبانی این علمای بزرگوار نصیب و روزی خانواده افشارمنش شد؟رهبر معظم انقلاب وقتی جیرفت تبعید شدند ایشان را به شهربانی بردند بعد به خانه ما که علمای دیگر هم حضور داشتند، آوردند. ایشان شهریورماه مهمان منزل ما شدند و از چهارماه قبل هم توفیق میزبانی سه عالم بزرگوار دیگر را داشتیم.
حضرت آقا دو هفته مهمان ما بودند بعد به خاطر رعایت حال آن علمای بزرگوار جا به جا شدند. البته منزل جدیدشان نزدیک منزل ما بود و معمولا آقا را میدیدیم و نگرانی خاصی نبود. اما وقتی که بعد از دو ماه و نیم از جیرفت رفتند، همگی دلتنگشان شدیم.
با وجود محبتهای مردم شهر جیرفت قطعا نمیتوان دوماه و نیم حضور ایشان در این شهر را تبعید گفت، در واقع ایشان مهمان مردمانی مهماندوست و ولایتی بودند. از اینرو میخواهیم بدانیم حضرت آقا این روزها را در شهر شما چگونه گذراندهاند؟حضرت آقا کارهایشان را خودشان انجام میدادند، خودشان شخصا از مهمانان خود پذیرایی میکردند. همه رو به حضور میطلبیدند و به سوالات مردم چه خواهر یا برادر پاسخ میدادند.
اهل نماز شب بودند، در مسجد جامع شهرمان نماز جماعت اقامه میکردند و شبها هم بعد از نماز سخنرانی داشتند. این خاطره شیرین را هیچوقت فراموش نمیکنم، گاهی اوقات همراه تعدادی از همشهریان پشت سر آقا راه میافتادیم و به مسجد میرفتیم و دوباره پشت سر ایشان به منزل برمیگشتیم.
و در آخرین سوال بفرمایید بهترین خاطرهای که رهبر معظم انقلاب برای خانواده شما به یادگار گذاشته…خوشرویی، مهربانی، نورانیت و لحن زیبای حضرت آقا حلاوتی را در دل خانواده ما گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد.
همچنین یک خاطره که به بعد از پیروزی انقلاب برمیگردد این است که اعضای خانواده ما به حضور آقا در تهران رسیدند؛ البته فقط آقایان و اعم از برادرها ودامادها که حدود ۱۵ نفر میشدند و ناهار مهمان آقا بودند