گفتگو با امید شریفی، مترجم و مصحح جیرفتی / سه سفرنامه خارجی
به گزارش سایت کنارصندل، امید شریفی، دانشجوی دکتری توسعه کشاورزی دانشگاه تهران است. رشتهای که شاید در نگاه اول ارتباطی با سفرنامه و سفرنامهخوانی نداشته باشد، اما وقتی پای صحبتهای او مینشینیم به مرور ارتباط جالبی میان این دو رشته به ظاهر نامرتبط بایکدیگر پیدا میکنیم.
رشته شما توسعه کشاورزی است، اما سه سفرنامه تصحیح و ترجمه کردهاید این علاقه به سفرنامه چگونه شکل گرفت و ادامه پیدا کرد؟
البته علاقه به خواندن مطالب تاریخی از همان دوران دانشآموزی در من وجود داشت. به یاد دارم، هنگام مطالعه روزنامهها صفحات تاریخی را همیشه میخواندم. اما یکی از عواملی که علاقهام را بیشتر کرد کشفیات باستانی حوضه هلیلرود یا به اصطلاح جیرفت کهن بود. در همین ایام بود که مقالهای در زمینه گردشگری منطقه هلیلرود برای یک سمینار بینالمللی ارسال کردم که یکی از داوران خواسته بود، در مقدمه توضیحاتی راجع به پیشینه منطقه ارائه کنم. نوشتن تاریخ یک منطقه در یک صفحه، اگرچه به ظاهر ساده بود ولی موجب شد تا به سراغ کتابهای تاریخی و سفرنامهها بروم و در آنها به جستجوی ردپای هلیلرود در تاریخ بگردم. کم کم به مطالعه این قبیل آثار علاقهمند شدم و هرچه بیشتر مطالعه میکردم علاقهام بیشتر میشد. با خواندن سفرنامه سرپرسی سایکس یا «۱۰ هزار مایل در ایران» و سفرنامه پاتینجر متوجه شدم که اطلاعات انگلیسیها راجع به منطقه محل زندگیام دست اول است. برایم جالب بود که ژنرال کهنهکار انگلیسی سایکس، کمی بیش از صد سال قبل پیشبینی کرده بود که در صورت کاوش در جیرفت جهان با شگفتی مواجه میشود. متاسفانه در کتابهای تاریخی بیشتر با تاریخ سیاسی مواجه هستیم که به بررسی زندگی پادشاهان و افراد تاثیرگذار میپردازد و اطلاعات اندکی راجع به بیماریهای کشنده مانند وبا، طاعون، بلایای طبیعی مانند خشکسالی، زلزله و مناسبات اجتماعی حاکم بر جامعه که تا یک قرن پیش بیش از ۷۰ درصد آن روستایی یا عشایری بودند و دیگر موضوعات فرهنگی و اجتماعی داده شده است. به مرور با خواندن سفرنامهها متوجه شدم که اطلاعاتم راجع به این مسائل و تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران بیشتر شده است.
از طرفی با خواندن سفرنامه دید وبینش بهتری نسبت به افراد سیاسی تاریخ پیدا میکنیم. بهطور مثال وقتی در سفرنامههای دوران فتحعلیشاه میبینید که قریب به اتفاق جهانگردان از کشورهای مختلف راجع به این شخص دیدگاه مثبتی ابراز ننموده و او را مستبدی خوشگذران معرفی کرده. برخلاف او پسرش عباس میرزا را در خیلی از زمینهها ازجمله ایراندوستی ستودهاند بهمرور و بهصورت ناخودآگاه شخصیت این افراد در ذهن ما ساخته و پرداخته میشود. بدینسان خیلی از نگرشهای کلیشهای ما را اصلاح میکند.
یادم میآید که برای اجرای طرحی به یکی از مناطق دورافتاده و بکر جنوب استان کرمان رفته بودم و هنگام عبور از قبرستان، تاریخی را بر روی یکسری قبور بهصورت تکراری دیدم و بعد در سفرنامه اسکراین متوجه شدم که در آن سال وبایی کشنده حداقل یک سوم جمعیت منطقه را از بین برده است بهمرور متوجه شدم که بسیاری از این کتب هنوز در ایران ترجمه نشدهاند. ناگفته نماند رشته کارشناسی ارشد من توسعه روستایی بود و هنگام اجرای طرحهای مختلف در زمینه توسعه روستایی و کشاورزی که نیازمند ارتباط با روستاییان بود متوجه شدم که ارتباط با روستاییانی که اطلاعات بیشتری نسبت به گذشته آنها داشتم بهتر از سایر روستاها بود و راحتتر میتوانستم طرح را جلو ببرم.
چه نیازی باعث شد سراغ نسخههای خطی بروید؟
متاسفانه دانشجویان و پژوهشگران ما عادت کردهاند سراغ شخصیتها و موضوعهای تکراری بروند. برایم جالب بود که افرادی اشعار شاعرانی مانند حزین لاهیجی که تا اواسط دهه ۳۰ تقریبا ناشناخته بوده را با دخل و تصرف به نام خود چاپ میکردند. حتی آقاخان محلاتی پیشوای مذهب اسماعیلیه در خاطراتش خیلی از این اشعار را تغییرات جزئی داده و بدون اشاره به نام حزین چاپ کرده است. تا اینکه دکتر شفیعی کدکنی نسخه اصل دیوان لاهیجی را پیدا و آن را تصحیح میکند تازه آن زمان همگان متوجه میشوند که اشعاری که سالها به نام فرد دیگری بوده متعلق به لاهیجی است. نکته جالب توجه اینکه حدود ۱۰۰ سال قبل از این تاریخ در انگلستان کنگرهای برای حزین لاهیجی برگزار شده بود! یکی از دلایل آن این است که غربیان به ماموران خود توصیه میکردند در هنگام ماموریت در کشورهای دیگر آثار خطی آنجا را خریداری کنند. بهطور مثال یکی از نسخههای خطی که اطلاعات ارزشمندی درباره منطقه جنوب شرقی ایران دارد، متعلق به فرزند فیروزمیرزا فرمانفرما (عبدالحسین میرزا فرمانفرما) است در دانشگاه اتریش بود که زندهیاد ایرج افشار این نسخه را پیدا و تصحیح کرد. نسخهای که حتی حافظ فرمانفرماییان فرزند ارشد او که استاد تاریخ دانشگاه تهران بود از وجود آن بی اطلاع بود. به نظرم بسیاری از آثار دیگر هستند که نسخه اصلی آن در کشورهای دیگر نگهداری میشود.
در جریان تحقیق درباره جیرفت در کنار مطالعه سفرنامههای اروپاییان متوجه نسخههای خطی شدم که در کاخ گلستان، کتابخانه و موزه ملک و کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی در قم نگهداری میشد. مطالعه آنها باعث شد به این حوزه نیز علاقه پیدا کنم و ضمن گذراندن دوره در این زمینه در تحقیقاتم از آن بهره ببرم.
مطالعه سفرنامهها چه کمکی به تحقیقاتتان در حوزه توسعه روستایی و کشاورزی کرد؟
سفرنامهها دربردارنده اطلاعات ارزشمندی هستند که به دانستههای ما در زمینههای مختلف کمک مهمی میکنند. همانطور که اشاره کردم منابع تاریخ اجتماعی و فرهنگی جوامع روستایی غالبا سفرنامهها و در مقیاس کمتر نسخ خطی هستند. این موضوع شامل رشته من نیز میشود. در گذشته شغل اکثر افراد کشاورزی بوده و مسائل بسیاری مانند نظام ارباب و رعیتی، روشهای تقسیم آب و اصلاحات ارضی پیرامون آن شکل گرفته است که معتقدم تا دیدگاههای مختلف در این خصوص را مطالعه و به سفرنامهها و کتب تاریخی مختلف رجوع نکنیم، قادر نخواهیم بود در این زمینه اظهارنظر جدی کنیم. البته این نکته را ذکر کنم که متاسفانه در کشور ما بین بیشتر رشتههای مختلف ارتباط چندانی وجود ندارد و این به جایگاه تصمیمگیرندگان برمیگردد که بتوانند حوزههای میانرشتهای و ارتباط بین آن را تعریف کنند چراکه علوم بهصورت سیستمی با هم ارتباط دارند.
سفرنامههایی که مطالعه کردید، محدود به زادگاهتان است؟
یکی از بهترین تفریحات و لذتهای من در زندگی، قدم زدن در میدان انقلاب و راسته کتابفروشهاست. بنابراین سعی کردهام تمامی سفرنامههای مختلف منتشر شده را مطالعه کنم. سفرنامههای ترجمهشدهای که به جرات میشود گفت کمتر از ۱۰ درصد سفرنامهها را شامل میشود. در مورد سفرنامههای نوشته شده به زبانهای دیگر ازجمله روسی، فرانسوی و آلمانی این درصد بسیار کمتر است. بنابراین سعی کردهام تمرکزم را بر روی منطقهای که در آن متولد و بزرگ شدم بگذارم چراکه شناخت بیشتری از آن دارم.
اخیرا «سفرنامه فیروزمیرزا» منتشر و به بازار عرضه شده، درباره شخصیت او توضیح دهید؟ آیا با توجه به مطالبی که در کتابش آورده توانسته تصویری از شخصیت او ترسیم کنید؟
شخصیت فیروزمیرزا مانند سایر شخصیتهای تاریخی بهگونهای است که نمیتوان ادعا کرد که شخصیت سفید یا سیاهی داشته است. نسبت به برخی همعصران خود شخصیت مثمرثمرتری بوده، او علاوه بر آن خطاط قابلی بوده، دستی هم در موسیقی داشته. از سویی سیاستمدار زیرکی نیز بوده که از اظهار لطف به ناصرالدین شاه و مدح و ستایش او کم نمیگذاشته. شاید همین روحیه و علم به این موضوع که بیان نظری خلاف میل شاه تاوان سنگینی دارد باعث شده که هیچ راهکاری جهت توسعه در این سفر ارائه ندهد و سکوت پیشه کند.
او شیفته قدرت بوده و سعی کرده این قدرت به فرزندانش نیز برسد که البته در این زمینه نیز موفق بوده است؛ برای مثال عبدالحسین میرزا فرزند او یکی از شخصیتهای تاثیرگذار تاریخ معاصر ایران است.
این نکته را نباید از نظر دور داشت فیروزمیرزا برخورد نامناسبی با رعیت داشته است. سفرنامه او پنج سال بعد در روزنامه «ایران سلطانی» چاپ میشود و به دلیل رفتار بدی که با رعیت داشته و در کتابش آنها را منعکس کرده، مجبور به حذف بخشهایی از سفرنامه او میشوند.
قبل از تصحیح سفرنامه فیروزمیرزا اطلاعاتی درباره دوره تاریخی که او در آن زندگی میکرد، داشتید؟
معتقدم هنگامی که میخواهیم کتابی را تصحیح یا ترجمه کنیم و در این کار موفق باشیم باید با دست پُر به سراغ آن برویم. بنابراین سعی من بر این بود که تمام کتابهای متعلق به آن بازه زمانی خاص را مطالعه کنم. در مقدمه کتابها نیز اطلاعات کاملی درباره سفرنامه و دیدگاههای مختلف درباره آن را ارائه کردم و قضاوت را به عهده خواننده گذاشتم.
سفرنامه فیروزمیرزا چه ویژگیهایی دارد؟ روایتهای سفرنامه فیروز میرزا بر چه اساسی است و چه اطلاعاتی به ما میدهد؟
این سفرنامه رساله خطی کوچکی از مجموعه ناصری تحت عنوان «روزنامه سفر جیرفت و سایر بلوکات گرمسیر و بردسیر کرمان» است. نسخه اصلی این سفرنامه در کاخ گلستان، در جلد هفتم این مجموعه است که البته بخشهای زیادی از آن دارای خطخوردگی است حال اینکه خط خوردگی توسط نویسنده صورت گرفته یا بعدا این کار را انجام دادند نیاز به تحقیق دارد ولی همین خط خوردگیها در شناخت بهتر نویسنده مفید بودهاند. فیروزمیرزا در جای جای این سفر اهداف خود را ذکر کرده در منزل باغین مینویسد: برای رسیدگی به امور خالصه یک روز توقف نمودم، در سیرجان توقف برای محاسبات، در ارزو رسیدگی به امور رعایا و افشارها و اعطای خلعت را دلیل سفر ذکر میکند. ولی بهطور کلی هدف اصلی سفر او گرفتن مالیات بوده است که طبق معمول هرسال یا یکسال درمیان، حکام کرمان این کار را انجام میدادند.
سبک نگارش او به اصطلاح روزنامهای یا به عبارتی روزانه است که در آن زمان سبکی شناخته شده در ادبیات سفرنامهنویسی بود و در اغلب سفرنامههای آن دوره مورد استفاده قرار میگرفت. او شرحی نسبتا مفصل راجع به مناطق سفر خویش بهویژه در هنگام رفتن داده است که برای مقایسه با امروز و بررسی وضعیت آنها بعد از گذشت نزدیک به یک قرن و نیم مفید است. سفرنامه به خوبی گویای وضعیت آن سالهاست، سالهایی که رعیت مجبور بودند محصولات مختلف کشت کنند تا ایالت با کمبود مواجه نشود.
«سفرنامه گلداسمید» دیگر اثر شماست. اندکی درباره این سفرنامه توضیح دهید. اساسا گلداسمید بهعنوان طراح اصلی تقسیمات مرزی ایران و افغانستان، چه دیدگاهی درباره ایران و ایرانیان داشت؟
نکتهای که گفتن آن در اینجا ضرورت دارد این است که سفرنامه گلداسمید دارای مطالب متعددی درباره ایران است. روی هم رفته میتوان گفت گلداسمید نه مثل ادوارد براون و سرپرسی سایکس عاشق و شیفته ایرنیان بوده و نه مثل سفرنامهنویسان روس و معدودی از انگلیسیها از بالا به پایین به ایرانیها نگاه کرده است. او را میتوان بینابین این دو زاویه دید فرض کرد که در عین احترام به سنتها، رسم و رسوم و حتی حکام ایرانی سعی کرده است دستورات صادره برای خود از سوی وزارت خارجه انگلیس را مو به مو اجرا کند. ناگفته نماند که در این زمان سیاست انگلیس به سمت افغانستان گرایش داشت.
به نظر شما گلداسمید با توجه به این دیدگاهش چه اطلاعاتی درباره ایران در آن بازه زمانی بهدست میدهد که به چشم میآید؟
قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهم بد نیست اشاره کنم، در این سفرنامه یکی از هدفهای اصلیام این بود که دیدگاههای افراد تیم ایرانی و تیم انگلیسی را برای قضاوت در اختیار خواننده قرار دهم. از تیم ایرانی، ذوالفقارخان کرمانی و میرزا موسیخان مشیرالدوله وقایع را یادداشت کردهاند و نکته قابل تاسف اینکه نوشتههای ذوالفقارخان سر از کتابخانههای هند درمیآورد. با تمام تفاوتهایی که میان نوشتههای این دو ایرانی وجود دارد اما منابعی باارزش برای پی بردن به وضعیت اقتصادی و اجتماعی دوران قاجار در آن سالها هستند.
در استفاده از سفرنامهها با چه موانعی روبه رو بودید؟
در استفاده از سفرنامه به زبان انگلیسی، کشورهای غربی سعی کردهاند تا جای ممکن کتابها را روی سایتهای مختلف بهصورت رایگان یا غیر رایگان در دسترس عموم قرار دهند. اما مشکل اصلی در تهیه نسخ خطی بعضی از سفرنامههای در داخل کشور است و باور کنید برای تهیه یکی از سفرنامههایی که تنها نسخه منحصر بفرد آن در یکی از کتابخانههای کشور بود تا حالا دوبار به آن شهر سفر کردهام و چندین بار نامهنگاری صورت گرفته است. نمیدانم چه مشکلی وجود دارد، در جواب، مسئولان مربوطه گفتند این سفرنامه چاپ شده است ولی اینکه کی و کجا به چاپ رسیده اطلاعاتی در دست نیست. بار دیگر هم گفته شد که نسخهای از آن را میتوانم از طریق سایتی دریافت کنم که دسترسی به آن امکانپذیر نبود. در هر صورت برای پیدا کردن این سفرنامه من هنوز اندرخم یک کوچه هستم. از من اصرار و از آنها سردواندن. این که این بازی به کجا ختم شود خدا داند.
به نظر شما چه عواملی در بیعلاقگی ایرانیان نسبت به خواندن سفرنامه تاثیرگذار بوده است؟
در حال حاضر با گسترش شبکههای اجتماعی مردم کمتر وقت خود را صرف کتاب خواندن میکنند. اگر به تیراژ و فروش کتابها نگاه کنید درمییابید که کمتر کتابی در هر زمینهای از بازار فروش خوبی برخوردار است. حتی اکنون داستانها و رمانهای عامه پسند هم مثل سابق نمیفروشند. متاسفانه این شبکههای اجتماعی با انتخاب گزینشی جملات از کتابهای مختلف سروته آن را میزنند.
شبکههای اجتماعی اقیانوسی به عمق پنج سانتیمتر هستند که در همه زمینهها اطلاعات سطحی در اختیار افراد میگذارند که شبیه دارویی عمل میکنند که گرچه در آغاز از درد میکاهد ولی مرگ را تسریع میکند.
تغییر ارزشها، مشکلات اقتصادی و پایین بودن سرانه درآمد افراد از جمله عوامل دیگری هستند که مردم را نسبت به خواندن کتاب بیعلاقه میکنند. اما علت اصلی بیعلاقگی مردم به خواندن سفرنامه را باید در بیارزش دانستن تاریخ از سوی بسیاری از مردم و مسئولان جستوجو کرد. چرا که هنوز خیلی از افراد باور ندارند که بدون درک از گذشته آیندهای نیز نداریم.
منبع:روزنامه ابتکار