مرگ شاعر ریاضی و رنگ ها
کیومرث منشی زاده بزرگ بود مثل جیرفت
شاعری که روز شنبه ٢۶ فروردینماه، در سن ٧٩سالگی به دلیل سکته مغزی در بیمارستان فیروزگر تهران از دنیا رفت.
منشیزاده را شاعر ریاضی لقب داده بودند و این شهرت از آنجا میآمد که در شعرهایش از اعداد و علائم ریاضی استفاده میکرد و این از دانش ریاضی او و تحصیل در این رشته میآمد.
کیومرث منشیزاده در سال ۱۳۱۷ شمسی در جیرفت زاده شد. او بزرگ بود مانند جیرفت ،بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در همین شهر، به تهران رفت. در دانشکده حقوق، اقتصاد خواند و بعد از گرفتن لیسانس اقتصاد به آمریکا رفت. در آمریکا در رشته ریاضیات و فیزیک اتمی ادامه تحصیل داد و پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و کارمند سازمان برنامهوبودجه شد.
در این سازمان بهعنوان کارشناس بخش انرژی اتمی فعالیت میکرد و همزمان در دانشگاه هنر به تدریس جامعهشناسی هنر مشغول بود. منشیزاده سرودن شعر را با شعر کلاسیک آغاز کرد. ابتدا غزل میسرود اما بعد رفتهرفته به جانب شعر نو متمایل شد و از همین زمان بود که ریاضیات نیز به شعرش راه یافتند و سبک خاص او را در شعر معاصر رقم زدند.
شهرت او گرچه بیشتر بهواسطه همین استفاده از ریاضیات در شعر است، اما شعر او وجه دیگری هم داشت و آن حضور رنگها بود. «رنگ» در شعرهایش جایگاهی ویژه داشت.
اما هیچیک از این دو عنصرِ رنگ و ریاضی باعث نشدند که شعر او صرفا بازیهایی فرمالیستی باشد. در شعرهایش دغدغههای اجتماعی هم بروز مییافت و این دغدغهها نیز گاه خود را با عبور از همان المانهای فرمی در شعرهای منشیزاده عیان میکردند.
او جزو شاعرانی بود که در «ده شب» معروف شعرخوانی و سخنرانی که در سال ١٣۵۶ در انستیتو گوته برگزار شد نیز شرکت داشت و به شعرخوانی پرداخت. ده شبی که به یکی از نمادهای مهم اعتراض شاعران و نویسندگان و اهل فرهنگ به حکومت پهلوی بدل شد.
منشیزاده بعد از اینکه غزل را رها کرد و به سرودن به شیوه نیمایی رو آورد برخلاف برخی که از عبور از نیما سخن میگفتند، همواره ستاینده نیما باقی ماند، چنانکه در سال ١٣٩٠ در یادداشتی در روزنامه شرق درباره نیما نوشت: « برخلاف آنچه امروز در میان اذهان عمومی رایج است که شعر نیمایی دیگر خریداری ندارد، من معتقدم که این عقیده زاییده تفکر کسانی است که نیما یوشیج را نمیفهمند. زیرا شعر نیما شعری است که صدقرنهزارساله باید تا یک نیما یوشیج دیگر به وجود آید.»
معتقد بود شعر نیما هنوز هم درست درک نشده و دراینباره نوشت: «نیما از همان ابتدا هم به وسیله ما خوب درک نشد و علت آن هم همان چیزی است که سعدی میفرماید: تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی. نیما از ظرفیت ذهنی ما، بیشتر است و این ظرف (ما) گنجایش آن مظروف (نیما) را ندارد، خواه اینکه ما نانیماییترین شعرهای نیما را پذیرفتهایم
مثلا غم این خفته چند/ خواب در چشم ترم میشکند که به نظر من این شعر میتوانست توسط رشید وطواط هم گفته شده باشد.»
نگاه رندانه و طنزآمیز یکی دیگر از ویژگیهای شعر او بود که البته نهفقط در شعرهایش که در مقالات و مصاحبههایش نیز رخ مینمود. مدتی هم در دهه ۴٠، در روزنامه کیهان یادداشتهایی طنزآمیز مینوشت که حاصل این یادداشتها کتابی شد به نام «از روبهرو با شلاق». «شعر رنگی»، «رادیکال صفر»، «قرمزتر از سپید»، «سفرنامه مرد مالیخولیایی رنگپریده»، «حافظ حافظ» و «آبنوس» از جمله آثاری هستند که از کیومرث منشیزاده منتشر شدند.
همچنین «ساعت سرخ در ساعت ٢۵» که گزیدهای از اشعار اوست. در سال گذشته نیز نشر مروارید گزیدهای از اشعار او را منتشر کرد.
درباره منشیزاده فیلم مستندی هم بهنام «شعر رنگی» به تهیهکنندگی داریوش مهرجویی و کارگردانی وحیده محمدیفر ساخته شده است.
همچنین کیومرث درمبخش فیلمی براساس کتاب «سفرنامه مرد مالیخولیایی رنگپریده» او ساخته است. «ژاندارم صلح سرخ» به کارگردانی زهره تیموری نیز فیلم دیگری است که براساس یکی از شعرهای بلند منشیزاده ساخته شده است.
ممنون طرفتارای اکسو همه بگن هورااااااااااااا