مردم جنوب پس از چهل سال در فضای مجازی اقدام به انتشار خاطرات خود از نخستین پزشک قلعه گنج کرده اند
نخستین پزشک قلعه گنج که به بیماران منطقه کهنوج تا ایرانشهر نیز رسیدگی میکرد اهل پاکستان بود پزشکی جوان که انگار با شخصیت کاریزماتیکش دل مردم جنوب را برده بود.دکتریونس پس از چهارسال طبابت در این منطقه زمانی که برای برگزاری مراسم عقدو ازدواج خود قصد سفر به کشورش را میکند به صورت اشتباهی در میانه راه قلعه گنج- منوجان جان خود را با شلیک گلوله اسلحه یکی از دوستانش از دست میدهد، اتفاقی که جنوب را در سال ۵۸ عزادار میکند .اکنون پس از سالها قلعه گنجیها خاطرات این پزشک را ورق میزنند و افسوس میخورند
حاج حسینی یکی از اهالی قلعه گنج به کاغذوطن گفت:دکتر یونس اهل ایالتهای سرحد یا پنجاب پاکستان بود و حدود دو سال در این شهر به طبابت پرداخت.وی افزود:در ابتدا درمانگاه در مدرسهای بود که من در آنجا تدریس میکردم و زمان زیادی را با هم سپری میکردیم، هیچوقت از خانوادهاش حرف نمیزد جز روز آخر که گفت دارد به پاکستان میرود تا عقد کند. دکتر مرد شریفی بود از این قبیل پزشکان غیرایرانی به جنوب کرمان زیاد میا مدند ولی ایشان استثنا بود، بسیار خوش اخلاق بود؛ غریبه و آشنا برایش فرق نداشت، مهم نبود شب است یا روز دیروقت است یا خیر وقتی میدید مردم به کمکش نیاز دارند درنگ نمیکرد و خود را به بالین بیماران میرساند.این فرهنگی بازنشسته اضافه کرد:زمانی که فوت کرد تمام مردم قلعه گنج ناراحت شدند و همه عزادار بودند، گاهی میدیدم برای مردم و حال و روزشان گریه میکرد و این برایم جالب بود.
حاج حسینی تصریح کرد:برای سرگرمی و گذراندن وقت گاهی کف بینی میکرد و از اینکار لذت میبردیم البته اعتقادی به خرافات نداشت فقط برای شوخی بود. هنوز صدایش در گوشم طنین انداز است گاهی حرفهایی در قالب نصیحت میزد که آن روزها معنایش را نمیدانستیم و شاید گاهی هم به این بحثها میخندیدم اما حالا پس از گذشت سالها که یادم میاید میگویم ای داد بیداد دکتر چه میگفت و ما متوجه نبودیم.دکتر یونس مظلومانه از پیش ما رفت
وی اضافه کرد:یادم است روز سیزدهم فروردین ماه ۵۸ بلیط گرفته بود تا به پاکستان برود و از مسیر قلعه گنج – منوجان باید تردد میکرد آن زمان هم جادهها خاکی و غیراستاندارد بودند. خودرویی که در اختیار وی بود یک جیپ سبزرنگ چادری به رانندگی آقای بهمنی از اهالی بم بود من هم آن روز در همان کوه هایی که دکتر کشته شد حضور داشتم ظاهرا افرادی در منطقه منتظر ماشین کمیته بودند اما اطلاعات ناقصی داشتند و بر اثر یک بی احتیاطی به سمت خودرو تیراندازی کردنددقیقا جای این حادثه را بخاطر دارم و تصمیم دارم تا در همان منطقه تابلویی بیاد ایشان نصب کنم او میهمان ما بود و نباید این اتفاق میفتاد، حدود ساعت یازده ظهر بود که از همان کوههای اطراف به سمت خودرو تیراندازی شده بود، تیر به پای راننده اصابت میکند و خود را از ماشین به بیرون پرتاب میکند سپس زیر ماشین پناه میگیرد اما متاسفانه یک گلوله به سر دکتر یونس اصابت کرده بود و بیشتر گلوله ها از سمت شاگرد به خودرو خورده بود افرادی که تیراندازی کرده بودند به سمت خودرو که میایند متوجه میشوند اشتباهی دکتریونس را کشته اند و بسیار از این مساله ناراحت میشوند اما دیگر کار از کار گذشته بود. او در بین مردم از محبوبیت خاصی برخوردار بود همه دوستش داشتند اما قسمت این بود که به این شکل دنیا را ترک کند.ظاهرا به همان افرادی که تیراندازی کرده بودند هم خدمت کرده بود دیگر به خاطر ندارم جسد دکتر به چه شکل از منطقه خارج شد آن زمان بحبوحه انقلاب بود، حتی در قلعه گنج برای دکتر مراسمی برگزار نشد که شرکت کنیم و خیلی مظلومانه از اینجا رفت.
وی ادامه داد:دکتر ابتدا در ساختمان مدرسه راهنمایی حضور داشت بعد از ۵-۶ماه به ساختمان درمانگاه رفت و حدود سه سالی در منطقه بود.
دوراندیش از محققان و نویسندگان اهل جنوب به«کاغذوطن»گفت:دوسال قبل داستان دکتر یونس را نوشتم که بسیار تراژیک است. زمانی که داستان را نوشتم یک نسخه از آن را برای معاونت درمان وزارت بهداشت ارسال کردم وپیشنهاد کردم حداقل یک مرکز بهداشت را در قلعه گنج به نام این پزشک محبوب پاکستانی نامگذاری کنید مردم هنوز هم او را میشناسند و مثبت از وی یاد میکنند.دکتر یونس یک شخصیت کاریزماتیک برای مردم جنوب بوده است
دکتر چگین که اهل قلعه گنج است به«کاغذوطن» گفت:دکتریونس از سالهای ۵۴-۵۵ در قلعه گنج به مردم خدمت میکرد چهارسال منطقه قلعه گنج، کهنوج و حتی تا نزدیکی ایرانشهر را پوشش میداد، بسیاری از افراد به خصوص زنان باردار که مامای محلی توانایی کمک به آنها را نداشته و جانشان در خطر بوده را از مرگ نجات داده در مدت کمی در دل مردم جای زیادی باز میکند، او خود را از مردم میدانسته و در مجالس عروسی وعزا نیزشرکت میکرده است.
زمانی که من متولد شدم مادرم به مشکل برخورد میکند ایشان یکی دوروز بر بالین مادرم حضور پیدا میکرده تا من به دنیا میایم. تعجب میکنم چرا هیچ اثری در شهر از مردی به این بزرگی که این همه منشا خدمت بوده نمیبینیم نه اسم یک خیابان و حتی اسم درمانگاهی که وی اولین پزشک آنجا بوده و سالها خدمت کرده، جانش را نیز در همان زمان خدمتش به مردم جنوب از دست میدهد و شهید نیز محسوب میشود به نام او نیست. وقتی او کشته شده یک غم عمومی کل منطقه را فراگرفته است زیرا آنطور که میگویند وی شخصیت کاریزماتیکی داشته خیلی از خانوادههای قلعه گنجی یک عکس از او را در آلبوم خانوادگی خود دارند، با نوشتن داستان دکتریونس هدفم زنده کردن نامش بود.
وی تصریح کرد:اکثر ماشینهای اداری در آن زمان شبیه به هم بودند و همچنین پوشش لباس بلوچی، لُنگی که دورسرش پیچیده بود و مسافت زیادی که شلیک شده باعث میشود تا دکتر قربانی یک اشتباه شود. فردی که در شلوغیهای زمان انقلاب ناخواسته به سمت خودروی دکتر یونس شلیک کرده بود دوست نزدیک او بود، حتی همسر این مرد مریض بوده و باید روزی یک آمپول تزریق می کرده که دکتر هرروز مسافت چندکیلومتری در جادهای نامناسب را طی میکرده تا تزریق روزانه را انجام دهد و جان این زن را نجات میدهد. البته زمانی که این فرد متوجه میشود دکتر را کشته بسیار ناراحت میشود و تا آخر عمر عذاب وجدان داشته، حتی همیشه تاکید میکرده شبیه ماجرای دکتر یونس از دنیا خواهد رفت و انگار این تنبیهی بود که این مرد برای خود در این زمینه در نظر گرفته بود و متاسفانه او هم آخر به همین طریق اشتباهی جان به جان آفرین تسلیم میکند.
وی اضافه کرد:فرماندار وقت کهنوج که اهل کرج بوده جنازه را منتقل میکند و انگار خانواده دکتر یونس از طبقه سطح اقتصادی و اجتماعی پایینی بودند که توانایی این را نداشتند تا این مساله را پیگیری کنند
جسد یونس تحویل دوستش در منوجان شد، قاسم یکی از بومیان منطقه نیز گفت:در آغاز دهه پنجاه محمد رضا شاه پهلوی برای تامین نیروی پزشکی کشور بخصوص در مناطق محروم ، پزشکانی را از کشورهای هندوستان و پاکستان استخدام و وارد ایران کرد . این روند تا سالهای بعد از انقلاب هم نیز ادامه داشت .دکتر محمد یونس یکی از پزشکان چنین طرحی بود که از پدری به نام کمال یوسف و مادری به نام لعل بی بی در دره ی سو آد پاکستان به دنیا آمده بود.پدرش در جنگ بین کشمیر و پاکستان کشته شد .یک سال بعد از مرگ پدر وارد مدرسه ابتدایی شد . پزشکی خود را در دانشگاه لاهور به پایان رساند .از سال ۱۳۵۳ به عنوان پزشک وارد ایران شده و در جاهای مختلفی از استان کرمان اشتغال داشت و در اواخر دکتر بهداری قلعه گنج بود
دکتر اشرف ( پاکستانی ) دکتر بهداری منوجان ، از دوستان دکتر یونس بود و از یک دانشگاه (لاهور )فارغ التحصیل شده بودند .روز ۱۳ فرودین ۱۳۵۹ ( روز سیزده به در ) دکتر یونس به همراه راننده بهداری قلعه گنج به قصد دیدار دوستش دکتر اشرف با وسیله تقلبه بهداری قلعه گنج (جیپ چادری شهباز ) روانه منوجان شدند . در منطقه بازگر – چاه اموری گروهی ناشناس ماشین آنها را به رگبار گلوله بسته اصابت چند گلوله به سر و سینه دکتر یونس ، دکتر جان به جانان سپرد .جسد او را به منوجان انتقال داده و در بهداری منوجان (واقع در حسین اباد ) تحویل دوستش دکتر اشرف نمودند و ماشین جیپ بهداری قلعه گنج به پاسگاه منوجان انتقال داده شد . ضاربین گویا ماشین بهداری قلعه گنج را با خودروی ژاندارمری و یا دیگر نهادهای دولتی اشتباه گرفته بودند .دکتر یونس از جمله پزشکان با دانش و انسانی بسیار وظیفه شناس و مردمی بود
حجت الاسلام نجنو امام جمعه قلعه گنج به«کاغذوطن»گفت:من تا چندماه قبل از ماجرای دکتر یونس باخبر نبودم چندوقت پیش به طور اتفاقی یکی از پیرمردهای منطقه در حال تعریف کردن خاطراتش بود که به دکتر یونس رسید و خاطراتی از او هم گفت.
وی افزود:انگار او پزشکی متعهد بوده و به دست یکی از رفقایش در منطقه که حتی مدتی دکتریونس به درمان او نیز می پرداخته به صورت اشتباهی جان خود را از دست داده است.نجنو ادامه داد:اینکه اگر اسمی از دکتریونس در هیچ جای شهر دیده نمیشود مقصر خود مردمی هستند که از این مساله باخبر بودند و حرفی نمیزدند کسانی که او را خوب میشناسند باید او را معرفی میکردند. انگار بسیار ی از مردم هم از او خاطره دارند باید در این زمینه اقدام و از مسوولان این مطالبه را میکردند که نام این پزشک را به گونه ای در منطقه زنده نگهدارند و به عنوان فردی که در زمینه بهداشت و درمان خدماتی ارائه کرده از او به نوعی یاد کنند تاریخ همین نقل گفت و شنیدنها و خاطرات است.
امام جمعه قلعه گنج افزود:اگر ماجرا این گونه باشد که میگویند پس گذشتگان در حق دکتریونس کوتاهی کرده اند.
منبع: کاغذ وطن