نگاهی دیگر به محرم، حسین (ع) و شهادت در قلم دکتر احسان جبالبارزی
سخن گفتن و نوشتن از تکراری که قرن هاست تکرار میشود دشوار است، سخن از محرم است و حسین(ع) و شهادت. بسیار شنیده ایم و خوانده ایم در وصف قیام حسین(ع)،روضه ها خوانده شده است بر مصیبت های وارده به اهل بیت پیغمبر و خصوصاً نوه گرانقدرش امام حسین(ع).
اما به زعم بنده چرایی این ماجرا و واقعه، آنگونه که باید متناسب با عصر حاضر و نیاز جوانان امروزی گرفتار در عصر تحولات سریع باشد، نبوده است. انچه امروز در ذهن اکثر مردمان نقش بسته است روایت های قصه گونه از حادثه عاشوراست.
در دین ما شهادت مفهوم بلند و بالایی دارد،انچنان که در دیگر ادیان اگر چه مهم بوده است اما به اهمیت این مفهوم که در اسلام هست،نبوده و نیست،چنانکه میدانیم مسیح (ع) در لحظات بودن بر صلیب از خدا گله مند بود که چرا تنهایش گذاشته است و کاری نمیکند،حال انکه حسین(ع) در اخرین لحظات میگفت راضی ام به رضای خدا و این زیباترین تجلی و نمایش تسلیم است،چه غایت اسلام نیز جز تسلیم نیست.
اما هدف من از این نوشتار پرداختن به مفهوم شهادت است که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم و البته خالی از نقصان هم نخواهد بود. انچه همگان در تعریف شهادت به معنای عام میدانیم،کشته شدن در جنگ علیه باطل است.از انجا که شهادت واژه ای قرانی است،با استفاده از چند وبسایت قرانی،سعی کردم برای فهم درست ان به قران استناد کنم.در قران صد و شصت بار مشتقات واژه شهادت تکرار شده است.از سی و پنج باری که کلمه شهید در قران به کار رفته است، نوزده بار خداوند شهید نامیده شده است!شهادت وصف خداوند است و او از اغاز شهید بوده است (هو علی کل شی شهید) و یا(والله شهید علی ما تعملون).
نه تنها واژه شهید، بلکه واژه شهادت نیز از بیست موردی که در قران ذکر شده است،درست نیمی از ان،با جمله “عالم الغیب و الشهاده” (دانای غیب و شهاده) در وصف خداوند امده است. همچنین در آیه صدو هفده سوره مائده از قول مسیح امده است که در زمان حیاتش میان بنی اسرائیل همواره شهید بوده است،اما چگونه میتوان هم شهید بود و هم زنده؟!هرچند مقام کسانی که با جان و مالشان در راه خدا مجاهده کرده و خون پاکشان را هدیه حق کرده اند،نزد خدا بسیار بالاتر و متعالیتر از همه است،اما به مرحله و مقام شهادت رسیدن،الزاماً با کشته شدن یکی نیست،کسی ممکن است در نبردی جان دهد و با معیارهای خدایی شهید نباشد و ممکن است زنده بماند اما شهید تر از سایر شهدا باشد.اگر چه همه کسانی که با اگاهی و ایمان،جانشان را از دست میدهند،در فرهنگ قرانی شهید محسوب میشوند،اما معنای شهادت بسی فراتر از کشته شدن است و این است راز انکه از میان صدوشصت موردی که مشتقات واژه شهادت در قران امده است،حتی یک مورد هم این کلمه با کشته شدن مشروط نشده است چنانکه خداوند در ایه هفتاد و هشت سوره حج میفرمایند:”تا رسول بر شما شهیدی باشد و شما نیز بر مردم شهیدانی”.
پس شاهد و شهید کسی است که حاضر و ناظر است. پس الگو و اسوه بودن و نگاه ها را به سوی خود جلب کردن از معانی واژه شهید است. شهید با سرمشق شدنش در زندگی (نه الزاماً با نحوه مرگش) مدل و “مشهود” ملت خود میشود.انچنان که گاندی و ماندلا شهیدان سیاسی بودند و انیشتن شهید علمی.ذکر گوشه ای از اندیشه دکتر شریعتی در این باب خالی از لطف نیست: “شهید قلب تاریخ است،همچنان که قلب به رگ های خشک اندام،خون و حیات و زندگی میدهد…..امام حسین خود یک شهید است که حتی پیش از کشته شدن خویش،به شهادت رسیده است،نه در گودی قتلگاه،بلکه در درون خانه خویش،از ان لحظه که به دعوت ولید حاکم مدینه،که از او بیعت طلب میکرد،نه گفت. این “نه”،طرد و نفی چیزی بود که در قبال ان،شهادت انتخاب شده است و از ان لحظه،حسین شهید است،شهادت جنگ نیست،رسالت است،سلاح نیست،پیام است”.
جنبه های دیگر شهید که در قران به انها اشاره شده است بدین صورت هستند:شهید زنده عدالت برای دوست و دشمن،چنانکه در ایه صدوسی و پنج سوره نسا میفرمایند:”ای مومنان،همواره به عدالت قیام کنید و شهیدانی(الگوهای قابل مشاهده) برای خدا باشید،هرچند به زیان خودتان، والدین یا خویشاوندانتان باشد”……”شهیدانی برای کتاب: انچنانکه در بیان فرازی از تاریخ یهودیت،توصیه پیامبران بنی اسرائیل به واعظان و عالمان دین را پاسداری از کتاب و شهید (الگو و عمل کننده،نه گوینده)بر ان شمرده است.(سوره مائده،ایه چهل و چهار).همه اینها را گفتم تا بگویم حسین تجلی راستین تمامی مفهومات قرانی واژه شهادت است،عصاره نازنین اهل بیت و شناسه راستین اسلام و تسلیم و شهادت و رسالت و عدالت و پیام و آزادگی.
به یاد پدرم و به پاس ارادتش به زینب که شهیدی زنده بود بر عاشورا،شعری که از کودکی در گوشم خوانده بود را به عنوان پایان این نوشتار مینگارم:گر به خون قانون آزادی نوشتی در جهان،،،من همو را با اسیری رفتنم امضا کنم
به قلم، دکتر احسان جبالبارزی