ابوت، کاشف کامادیِ مارکوپولو / به قلم امید شریفی
اگر در جنوب استان کرمان زندگی میکنید بدون شک کلمه کامادی را شنیده یا از طریق آگهی تور گردشگری شرکتی به همین نام، یا تابلویی بزرگ و کوچک بر سردر مغازهای یا نامی بر روزنامهای و مواردی دیگر با کامادی برخورد کردهاید.
برخی از شما هم میدانید که این نام را اولین بار مارکوپولو جهانگرد مشهور ونیزی در خاطرات خود از سفرهای دور و درازش، حدود هشتصد سال پیش ذکر کرده است . تا سال ۸۵۰ ۱ میلادی کمتر کسی میدانست که منظور مارکوپولو از کامادی ، جیرفت زمین میباشد هر چند که قریب به اتفاق محققان و پژوهشگران محل آن را در استان پهناور کرمان و بلوچستان آن روزگار ذکر میکردند لیکن در محل دقیق آن دیدگاه واحدی وجود نداشت. حتی آخرین محل، قبل از جیرفت را مکانی در ارزوئیه ذکر می کردند.
لیکن این روزها دیگر برای همه افراد مسجل شده، که منظور مارکوپولو از کامادی جایی در منطقه وسیع جیرفت آن روزگار بوده است که به مارکوپولو در اینجا گفته شد ، این مکانی را که شما در حضیض ذلت میبینی روزگاری در اوج قدرت بوده است. در سال ۱۸۵۰ میلادی فردی انگلیسی که برای تحقیق همه جانبه به اقصی نقاط استان کرمان از جمله جیرفت و اُرزو آمده بود در بازدید از جیرفت، با مشاهده شهر دقیانوس و تطبیق آن با نوشتههای مارکوپولو، این منطقه را کامادی مورد نظر مارکوپولو معرفی میکند.
دیدگاهی که امروز به یقین تبدیل شده است، چرا که افراد دیگر بعد از ایشان از جمله ییل ، شیندلر ، الفونس گابریل که خط سیر مارکوپولو را دنبال نمودهاند همگی بر درستی نظر ابوت صحه گذاشتهاند.
کنسول ابوت فردی که برای مطالعاتی همه جانبه، به جاهای متعددی از ایران سفر نمود، در یکی از این سفرها از راه تهران، اصفهان، یزد به کرمان و سپس از طریق بم به جنوب استان کرمان سفر نمود.
در این سفر به همراه خدمتگزاران متعددی که همراه داشت، سعی نمود تا جایی که امکان داشت به مناطق مختلف یک منطقه سفر نماید.
ایشان از راه بم از طریق دهبکری و کوههای جبال بارز یا به نوشته خودش جمال بارز به جیرفت و رودبار سفر میکند.
ابوت در زمستان تمامی روستاهای مسیر خویش تا جیرفت، از جمله دهبکری ، مسکون را خالی از سکنه توصیف نموده است چرا که به گفته خودش ساکنان آنها در این موقع سال در دشت وسیع جیرفت بسر میبردند. نکته جالب اینکه ایشان دهبکری را بخشی از ساردوییه ذکر کرده است (علاوه بر ایشان خواجه محمد امین منشی کرمانی در تاریخ ۱۲۶۷ هجری قمری مصادف با ۱۸۵۱ میلادی ، هشت ماه بعد از ابوت، دهبکری و مرغک را بخشی از ساردوییه ذکر کرده است )
ایشان نیز به مانند گلد اسمید (گلداسمید ۲۰ سال بعد از ابوت همین مسیر را برعکس، از بندرعباس به بم طی نمود ) شب را در در کاروانسرایی در مسکون، در زمستانی سرد و برفی به سختی به صبح میرساند و روز دیگر بعد از گذشتن از رودخانه سقدر وارد دشت جیرفت میشود.
ابوت توضیحاتی کامل راجع به دو رودخانه شور و هلیل و مناطق مختلف جیرفت از جمله ساردو و اسفندقه و روستاهای دارای قلعه و فاقد قلعه میدهد.
نوشته ایشان حاکی از آن است که در این زمان روستای قلعهای گَوِر مرکزیت منطقه وسیع و پهناور ساردو را داشته است و در اسفندقه دو روستای دولتآباد و ده پایین دارای قلعه و در جیرفت نیز روستاهای سرجاز، قلعه نو، ده پیش، دوساری دارای قلعه بودهاند. این قلعهها در مواقعی که برای امنیت مورد استفاده قرار میگرفتند، دارای سکنه و در مواقع عادی مردم در خارج از این قلعهها زندگی میکردند.
در همان ابتدای ورود به جیرفت، صحبت و گفتههای افراد محلی از شهر دقیانوس باعث میگردد که ایشان به دیدن خرابههای این شهر در حدود دو مایلی سرجاز و در کنار رودخانه هلیل برود.
شهر دقیانوس با وجود سفالها و سکههای مختلف طلا، نقره ومس ایشان را سخت تحت تاثیر قرار میدهد و خود ایشان نیز سکهای از دوران اشکانی پیدا میکند.
این مشاهده و مطالعات بعدی ایشان باعث کشف شهر کامادی میگردد.
به نوشته ابوت خانوارهای ساکن در چادر ، کپر ، پلاس یا کلبههای حصیری، بعد از جمعآوری محصول غله و برنج در ماه آوریل (اردیبهشت ماه) به سمت کوهستانهایشان حرکت میکنند. این افراد در کوهستان نیز روستای مشخصی ندارند و هر سال را در جایی (بستگی به چرا) پلاس و کتوک خود را برپا می کردند.
به نظر ایشان این مردمان بیش از حد فقیر بوده و روز به روز نیز فقیرتر میگردند. در کوهستان با داشتن گله به ویژه بز و کاشت کمی گندم ، ارزن و حبوباتی از قبیل نخود ، عدس روزگار را میگذرانند
در این زمان دو ساری مرکز جیرفت بوده است و غلامحسین خان جبالبارزی حکمرانی میکرده است.
لم طبق نوشته ایشان دوساری در آن زمان یک و نیم مایل پایینتر از مکان فعلی قرار داشته است. خوشبختانه در دوساری ناخواسته یکی از خدمتگزاران ایشان به سختی مریض و ایشان مجبور میشود زمان بیشتری را در آنجا سپری کند. در جایی که الان چشمه دوساری میباشد حضور تعدادی درویش بسیار متمدن که به کشورهای مختلف از جمله روسیه ، هندوستان و جاهای دیگر سفر نمودهاند او را سخت تحت تاثیر قرار میدهند. ایشان بعد از آن وارد ده پیش میگردد.
در این زمان مصادف با حکمرانی مویدالدوله بر این ایالت وسیع و پهناور، به دستور این شاهزاده قاجاری، لشکرها و فوجهای مختلفی برای تصرف بمپور که بخشی خودمختار بود به منطقه جیرفت و رودبار گسیل شده بودند که ابوت با آنها مواجه میگردد.
این نیروها منتظر نتیجه گفتگوهایی بودند که با سرکرده بلوچها محمدعلی خان صورت میگرفت. ابوت که در اینجا با سعیدخان رودباری و فرزندش رستم خان دیدار داشته است ،در ادامه ذکر میکند که نتیجه گفتگوهها با خوانین بلوچ به شکست انجامیده و نیروهای تحت فرماندهی عبداللهخان سرتیپ که در همین روزها لقب حسام الدوله به ایشان داده بود، به سمت بمپور حرکت و آنجا را تسخیر میکنند .
به جرات میتوان گفت تحقیقات ابوت راجع به اقصی نقاط ایران از جمله جنوب استان کرمان در آن بازه زمانی بیهمتا میباشد.
به نظرم کمتر سفرنامه و تحقیقی به این شیوایی و موشکافانه آن زمان را برای ما به تصویر میکشد.
در رابطه با ایالت کرمان به درستی توضیح میدهد که اگر طبیعت در مورد آب مضایقه نموده است، لیکن بخشندگیاش را با مواد معدنی نشان داده است و جالب اینکه به تمام معادن در اقصی نقاط استان و توجیه اقتصادی آنها نیز اشاره میکند.
ابوت مناطق مختلف جیرفت به ویژه ناحیه مابین سرجاز تا رودبار را دارای جنگلی انبوه و انواع شکارهای مختلف و فراوان از جمله گراز ، دراج و مرغ جیرفتی ذکر میکند.
در رابطه با مرغ جیرفتی آن را از نظر اندازه کوچکتر از کبک خاکستری میداند که کمتر کسی آن را معرفی نموده و ناشناخته مانده است ( مارکوپولو نیز به شکار کبک و پرندگان دیگر در جیرفت اشاره نموده که بدون شک منظور ایشان مرغ جیرفتی بوده است) نکته پایانی اینکه با وجودی که جیرفت و رودبار محلی مورد توجه برای مارکوپولو بوده است لیکن در اسفند سال ۱۳۹۱ در کوهبنان از تندیس مارکوپولو رونمایی میشود که عبور او از آنجا در هالهای از ابهام قرار دارد.
شاید بتوان با ارتباط بیشتر با ونیز ( به طور مثال خواهرخوانندگی)که هر کوی آن به مارکوپولو می نازد به شناسایی بیشتر جیرفت و رودبار زمین و توسعه گردشگری کمک نمود.
باشد که چنین گردد (توضیح: خاطرات کامل ابوت در ایالت وسع کرمان و بندرعباس به زودی در دسترس عموم قرار میگیرد)