تحلیل علمی تبعات انتقال آب از سرشاخههای هلیل رود جیرفت به کرمان
پیامدهای خطرناک یک تصمیم آبی
عبدالرضا امیریبیدشکی – کارشناس ارشد و پژوهشگر حوزه کشاورزی-خبرگزاری ایانا
رودخانه هلیل بزرگترین رودخانه جنوب شرق ایران است که در گذشته از آن به خیلی رود و همچنین دیو رود یاد میشده است. این رودخانه منشاء تمدن هفت هزارساله حوزه هلیل رود بوده است.
هلیل، منشاء جلگه حاصلخیز جیرفت است که در امتداد مسیرش پس از طی ۴۰۰ کیلومتر تالاب بسیار بزرگی تحت عنوان تالاب جازموریان را پدید آورده است که صدها جاندار و گیاه از وجود آن بهره مند و سیراب شده اند.
هامون جازموریان در گذشتههای نزدیک در زمستان پر از آب بوده و یکی از کانونهای چرای دام و مهمترین قطب تولیدات دامی کشور بوده است، تالاب جازموریان روزگاری از آن به نگین سبز استان کرمان یاد میکردهاند اما متاسفانه امروزه به علت کمبود شدید و نرسیدن آب هلیل به آن، این باتلاق بزرگ خشک شده است و به یک سندروم خشک مبدل شده که علاوه بر اثرات زیست محیطی حاصل از این خشکیدن، ۲۵ درصد گرد وغبار کشور ناشی از خاک بقای این تالاب خشکیده است و این یعنی فاجعه زیست محیطی و بهداشتی.
مدتی است که در سر شاخههای اصلی این رود، طرح انتقال آب در حال انجام است که نابود کننده هلیل و جازموریان وکشاورزی این منطقه خواهد شد.
آب سرشاخههای هلیل رود جیرفت به طرف کرمان در شرف عملیاتی شدن است وسد صفا رود با انسداد شریان زندگی (آب) مردمان جنوب کرمان، حقآبه مردم و کشاورزان این منطقه را نمیدهدو همین باعث شده تا هلیل رود را که بزرگترین رود جنوب شرق کشور واستان کرمان است، به “زاینده رودی دیگر” تبدیل کند.
نظر به رسالت قلم و مهمتر از آن بومی بودن حکم میکند به عنوان عضوی از جامعه بزرگ جنوب کرمان، ضمن بازتاب نگرانیهای این موضوع ازسوی شهروندان جنوب کرمان، از مقامات ومسئولین محترم تقاضای عاجلانه گردد تا نسبت به عواقب کشاورزی، زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی و… طرح مذکور با دید چند جانبه و ژرفتری عنایت نمایند، چرا که انجام مگاپروژههایی نظیر انتقال آب از جیرفت به کرمان یا به موازات آن مگا پروژه انتقال آب از کارون خوزستان به زاینده رود اصفهان، ابعاد چند جانبهای دارد که شاید عایدات زوایای مثبت اینگونه طرحها کمتر از اثرات منفی آن باشد.
جنوب کرمان متشکل از هفت شهرستان به نام های: جیرفت، عنبرآباد، کهنوج، رودبار، قلعه گنج، فاریاب ومنوجان است که این هفت منطقه هم از لحاظ شرایط کلیماتیکی و هم از لحاظ شرایط ژئوپولوتیکی تقریبا همسان و قرابت بسیار زیادی به هم دارند و جمعیت این منطقه قریب یک میلیون نفر است که شغل اکثر این مردمان کشاورزی و دامپروری و مشاغل مشتق شده از صنایع پیشین و پسین کشاوری است.
استان کرمان با میزان بارندگی بسیار کم حدود ۲۵ درصد بیلان منفی کشور را داراست؛ این یعنی کرمان استانی خشک و کم باران در سطح کشوراست که جنوبش جای خود را دارد. طبق آمارها از ۲۳ شهرستان این استان پهناور، جنوب این استان (هفت شهرستان) به شدت با مشکلات کم آبی دست و پنجه نرم میکند بطوری که در دو دهه گذشته، سال به سال میزان نزولات آسمانی کاهش چشمگیری داشته و ورودی سد جیرفت نسبت به گذشته منفیتر میشود.
خشکسالی در جنوب کرمان به حدی رسیده است که طرح جامع انتقال آب از دریای عمان به جنوب کرمان در کمیسیون تخصصی منابع آب وزارت نیرو تصویب شده است و این خود گواه و به معنی نیاز شدید جنوب کرمان به آب است، اما پرسش اینجاست چگونه است که اندک آب باقیمانده جنوب کرمان که کفاف کشاورزی خود را هم نمیکند، میخواهند به کرمان منتقل کنند!؟ آن هم با آن سطح زیر کشت وسیع کشاورزی جنوب، که شغل غالب مردمان این دیار کشاورزی است و با جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر که زندگی آنها از لحاظ کشاورزی و اشتغال و درآمد وابسته به این آب است.
وجود گویش و فرهنگ مشابه و مکمل این مناطق و نزدیکی از لحاظ جغرافیایی به هم و تولید محصولات غالبا مشابه، پازل این جدول را لازم ملزوم یکدیگر نموده است.
خوشبختانه جنوب کرمان با تولیدات کشاورزی بالغ بر پنج میلیون تن درسال، پایلوت مجسم و منسجمی از لجاظ کمی و کیفی محصولات کشاورزی و مهمتر از آن تنوع در این محصولات است که بیش از ۸۵ نوع محصول کشاورزی در این خطه تولید میشود.
حدود ۲۵درصد از گلخانههای کشور در جنوب کرمان وجود دارد که خوشبختانه این منطقه یکی از قطبهای زرخیر کشاورزی جهان محسوب میشود که از لحاظ کشاورزی قرابت و تشابه بسیار زیادی به هلند، هند، قسمتهایی از برزیل، دانمارک و جنوب اسپانیا دارد، پس جنوب کرمان یک پایلوت مهم استراتژیک مثال زدنی در بخش کشاورزی کشور محسوب میشود و بالا بردن توان بیش از پیش کشاورزی این منطقه یعنی قوی کردن یکی از بالهای کشوراز لحاظ غذا در بحث اقتصاد مقاومتی و برون رفت از وابستگی به کشورهای بیگانه.مع الوصف بار منفی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این طرح نه تنها به جوامع مبداء طرح (جیرفت) آسیب جدی وارد خواهد کرد، بلکه این آسیب بر جوامع مقصد (کرمان) هم نقش انکارناپذیری خواهد داشت.
از آنجا که بالانس سیکل اکوسیستم هر منطقه تا حد بسیار زیادی تابع آب است و قطعا این طرح نه تنها اکوسیستم جنوب کرمان را، بلکه با ایجاد “تنش بر کنش” اکوسیستم مقصد (کرمان) را هم به هم خواهد زد. به عبارتی با اجرای این طرح به نوعی دستکاری در توازن طبیعت ایجاد خواهد شد و این عدم تعادل در دو منطقه (جنوب و کرمان) قطعا سیکل اکوسیستم را دستخوش تغییراتی خواهد کرد که بازتاب آن نه تنها بر طبیعت و محیط زیست، بلکه به خود انسان بازخواهد گشت و این یعنی دور شدن از توسعه پایدار و همسان.
با نگاهی هوشمندانه به چندین تجربه ناکام جهانی از جمله طرح عربستان سعودی و طرح معمرقذافی در لیبی و … در انتقال آب و به هم زدن بالانس اکوسیستم مبداء و مقصد، به خوبی میتوان دریافت درکوتاه مدت نتیجهای جز متضرر شدن دولت و به هم زدن بالانس اکوسیستم و آبادی مقطعی یک منطقه (مقصد) و خشکی همیشگی منطقهای دیگر (مبداء) چیزی حاصل نخواهد شد.
تجربه نشان میدهد در مناطقی که مشابه این طرح اجرا گردیده، هزینه های گزافی برای ترمیم خسارت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پرداخت کرده اند، اما هنوز نتوانسته اند مشکلات پیش آمده را حل و فصل کنند. کما اینکه همگان به یاد دارند دریاچه آرال، یکی از بزرگترین دریاچههای جهان بود که امروزه از آن به چرنوبیل دوم یاد میکنند و این یعنی مصداق بارزی از دستکاری بشر در طبیعت و تغییر بالانس اکوسیستم.
با نگاهی دقیقتر درمیابیم اجرای چنین طرح هایی، آن هم در جنوبی که خود با کم آبی دست و پنجه نرم میکند، قطعا ترکیب جمعیت بومی هر دو منطقه (جیرفت و کرمان) به علت اشتغال و سایر پیامدهای مرتبط با آن به هم خواهد خورد، همچنین تغییرات کاربری اراضی را در مبداء با شدت چشمگیری شاهد خواهیم بود.
با بررسی اجمالی آمار بارندگیها در جنوب کرمان در دو دهه اخیر در مییابیم که در ده سال آینده میزان بارندگی در جنوب کرمان، وضعیتی مشابه استان یزد و سیستان و بلوچستان و سمنان خواهد داشت. چه بسا در حال حاضر وضعیت خشکسالی در استان کرمان مخصوصا مناطق جنوبی آن رتبه چهارم کشور را بعد از این استان به خود اختصاص داده است.
با این وجود، شرایط جنوب کرمان باید در اجرای این طرح گنجانده و سنجیده شود و ضروری است که از آلترناتیوهای مهم استفاده شود، همچنین باید ریسک های زیست محیطی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دقیقتر ارزیابی گردد و باید از تجربیات یونسکو درانتفال آب بهره گرفت.
یونسکو پنج ملاک و شرط را برای اجرای چنین طرحهایی پیشنهاد میکند:
۱- کمبود اساسی آب در مقصد باشد.
۲- توسعه آتی مبداء نباید آسیب ببیند.
۳- ارزیابی جامع زیست محیطی انجام شود.
۴- ارزیابی جامع اثرات اجتماعی و فرهنگی انجام شود.
۵- مزایا و منافع این انتقال باید منصفانه بین دو منطقه مبدا و مقصد تقسیم شود.
بررسی تطیبقی تحلیلی پارامترهای یونسکو با این طرح:
- بررسی تطیبقی تحلیلی پارامتر اول یونسکو (کمبود اساسی در مقصد باشد)
تحلیل تطبیقی شرط اول یونسکو در راستای انتقال آب از جیرفت به کرمان، بدین شرح تفسیر میگردد:
کمبود آب در مقصد (شهر کرمان) هرچند هم محسوس باشد، اما این کمبود بیشتر از جنوب نیست، چرا که جنوب کرمان خود با مشکلات عدیده ی کم آبی و خشکسالی از دو دهه پیش تاکنون دست و پنجه نرم میکند که گواه این مهم، تصویب طرح جامع انتقال آب از دریای عمان به جنوب کرمان درکمیسیون تخصصی منابع آب وزارت نیرو است. - بررسی تطبیقی تحلیلی پارامتر دوم یونسکو (توسعه آتی مبدا نباید آسیب ببیند)
همانطورکه در مطالب قبلی عنوان گردید، جنوب کرمان از دو دهه پیش تاکنون به شدت با مشکلات خشکسالی و کم آبی مواجه بوده است و در سالهای اخیر این مهم به نهایت خود رسیده است، بطوری که برای مثال برداشت آب از چاه آرتزین چمن (چاه خودجوش سابق در حوالی جیرفت) اکنون به سختی انجام میگیرد.
در روستای چمن جیرفت در گذشته با کمترین عمق حفر چاه به آب میرسیدند، اما اکنون خشکسالیها به حدی در جنوب رسیده است که آب ازاعماق زیاد هم به سختی جواب میدهد این مصداق بارزی از خشکسالی در جنوب است.
بحران آب در جنوب کرمان خطری است که کشاورزی و حتی برای سالهای آتی زندگی کردن در این منطقه و تامین آب شرب را هم تهدید میکند. - بررسی تطبیقی تحلیلی پارامتر سوم یونسکو (ارزیابی جامع زیست محیطی انجام شود)
همانطور که عنایت دارید، بالانس سیکل اکوسیستم هر منطقه تا حد بسیار زیادی تابع آب است و قطعا این طرح نه تنها اکوسیستم جنوب کرمان را به هم خواهد زد، بلکه با ایجاد تنش بر کنش، اکوسیستم شمال استان را هم به هم خواهد زد. به دیگر سخن، در توازن طبیعت دستکاری خواهد شد و این عدم تعادل در دومنطقه (جنوب کرمان و کرمان) ، قطعا سیکل اکوسیستم را دستخوش تغییراتی خواهد کرد که بازتاب آن نه تنها بر طبیعت ومحیط زیست بلکه بر خود انسان برخواهد گشت. - بررسی تطیبقی تحلیلی پارامتر چهارم یونسکو (ارزیابی جامع اثرات اجتماعی و فرهنگی در ارزیابی طرح انتقال آب از جیرفت به کرمان)
شغل اکثرمردمان جنوب کرمان کشاورزی، دامپروری ونیروی کارگری برای حرفه کشاورزی و سایر صنایع پیشین و پسین این پیشه (کشاورزی) است و پیش لازمه این حرفه نیز آب است. حال با انتقال آب به کرمان، شغل عده ی کثیری از مردمان این دیار از دست خواهد رفت و این مشکل (کم آبی) نیز دوچندان خواهد شد و قطعا با نابودی کشاورزی در این منطقه، سیل مهاجرت به شهرهای اطراف از جمله خود کرمان افزایش مییابد و به دنبال این افزایش مهاجرت، عواقبی از جمله کاهش جمعیت مبداء (جنوب کرمان – جیرفت) و متقابلا مهاجرت کشاورزان و نیروی کار به مقصد (شهر کرمان) و شهرهای اطراف و به هم خوردن بالانس ترکیب جمعیت در دو نقطه و بروز مشکلاتی از قبیل ناامنیهای احتمالی در حاشیه مقصد (کرمان) و شهرهای اطراف و همجوار مبداء نیز به وجود خواهد آمد. همچنین به وجود آمدن حس تبعیض ازدیگر مسایل و مشکلات مرتبط به این طرح خواهد بود. - بررسی تطبیقی تحلیلی پارامتر پنجم یونسکو (مزایا و منافع این انتقال باید منصفانه بین دو منطقه مبداء و مقصد تقسیم شود):
کوتاه سخن آن که جنوب کرمان خود مستحقتر به این آب است.
با بررسی آمار بارندگیها در جنوب در دو دهه گذشته درمی یابیم که در ده سال آینده میزان بارندگی در جنوب کرمان وضعیتی مشابه یزد و سیستان و بلوچستان خواهد داشت.
همانطور که مستحضرید توسعه و عدم وابستگی کشورها در آینده به صنعت کشاورزی منتج خواهد شد، به دیگر سخن جنگ کشورها در آینده بر سر آب و غذا خواهد بود و کشوری موفق خواهد بود که بالانس نخستین حرف از الفبای آبادانی و زندگی یعنی ” آب” را به خوبی مدیریت کند.
بدیهی است آثار متأخر و متقدم این مهم شامل حال کسی یا کسانی خواهد شد که به این موضوع با دید دلسوزانهتر برخورد کنند.
تنوع اقلیمی و تنوع آب و هوایی این هفت اقلیم (جنوب کرمان) را به یک پایلوت مهم و استراتژیک مبدل کرده است، منطقهای که از دیرباز به مینیاتور کشاورزی ایران نام گرفته، سرزمینی که چهارفصل از سال ترانزیت محصولات کشاورزی آن در میادین تره بار کشور دلیل مستندی بر این مدعاست.
جنوب کرمان در تولید محصولات استراتژیک کشور، هم از لحاظ کمی و هم کیفی در بیشتر محصولات رتبههای اول تا چهارم را درکشور به خود اختصاص داده است، حیف است به این سادگی به دهکدهای خشکل مبدل شود. گرفتن آب از این منطقه و انتقال به کرمان یعنی نابودی بخش عظیمی از اقتصاد مقاومتی کشور در بحث محصولات کشاورزی و به دنبال آن صنایع پیشین و پسین بخش کشاورزی و …
در بازه ی زمانی که برخی از مناطق کشور به دلیل تک محصول بودن و یا تک قطبی بودن از لحاظ کشت، فاقد محصولات کشاورزی هستند، کامیونهای حامل بار محصولات کشاورزی جنوب کرمان در راههای مواصلاتی کشور، مزین به نام محصولات این منطقه میشود و سفره هر ایراتی مزین به نام محصولات و حاصل دسترنج کشاورزان این دیار است.
منطقهای که مارکوپولو (جهانگرد بزرگ) از آن به سرزمین چهار فصل یاد میکند.
سامانی که چهارفصل کاوشهای باستان شناسی و آثار برجای مانده از دل خاک آن، حاکی از تمدن، فرهنگ و شالوده و طرح مجسم و منسجمی از رونق کشاورزی در آن بوده است بطوری که در گذشته انبارهای غله و بقولات آن بخش بزرگی از ایالتهای کشور را پوشش میداده که این مهم به واسطه کشاورزی غنی اش بوده است. همانطور که به گفته پروفسور پیتمن باستان شناس بزرگ فرانسوی که با کشف آثار تاریخی و ابزارآلات کشاورزی این دیار عنوان میکند: “با کشفیات جدید حوزه هلیل رود جیرفت، باید تمدن بشری را از نو نوشت “
اما متاسفانه به دلیل قهر طبیعت در چند دهه اخیر از لحاظ خشکسالی با این حال همچنان حیات کشاورزی آن به سختی ادامه دارد و با این همه کم آبی و خشکسالی خوشبختانه آن برکت خود را کمافی السابق حفظ کرده است.
منطفهای که کشاورزان آن با پدیده شوم خشکسالی دست و پنجه نرم میکنند تا “ایرانی” و ” هم وطن” از حاصل دسترنج آنها ارتزاق کند و از لحاظ مواد غذایی وابسته به کشورهای بیگانه نباشد.
مع الوصف با نگاه به مهمترین مشکل این منطقه که خشکسالی است، حال چطور شده آب نیمه جان این منطفه که کفاف خود منطقه را هم نمیکند، باید به کرمان منتقل شود؟!
با نگاهی هوشمندانه و آتیه نگر، حداقل یکی از پیامدهای بارز این طرح خشکاندن کشاورزی این منطقه است، منطقهای که آب کشاورزی آن به دلیل شرایط کلیماتیکی حاکم بر منطقه در دو دهه اخیر به خمودی افتاده است.
اما ماحصل و پیامدهای این طرح چه خواهد بود؟!
پیامدها:
پیامد اول:
یکی از پیامدهای این طرح، خشکاندن کشاورزی جنوب کرمان خواهد بود و در یک کلام خشکاندن کشاورزی جنوب کرمان هم مساوی است با قطع یکی از بالهای کشاورزی و سست نمودن پایه ارتزاق کشور
پیامد دوم:
منجر به کاهش حجم آب حوزه مبداء (جیرفت) میشود و این یعنی ویران کردن یک منطقه و آباد کردن منطقهای دیگر که به مرور زمان مقصد (کرمان) هم نیز چون وابسته به یک آبراهه ضعیف میشود نیز پس از مدتی که آن همه هزینه و سرمایه گذاری در آن ایجاد گردید نیز به علت وابسته بودن به مبدا ضعیف (که هر آن احتمال خشکیدن آن میرود) نابود خواهد شد. البته هزینههای بسیار بالای انتقال آب که بر دوش دولت برجای خواهد ماند آن روی دیگر سکه است.
پیامد سوم:
نابودی اقتصاد، درآمد و اشتغال به دلیل وابسته بودن شغل غالب مردمان جنوب کرمان به کشاورزی، چرا که از الزام وملزومات کشاورزی آب است.
پیامد چهارم:
پیامدهای اجتماعی نظیر مهاجرت از جنوب به سایر شهرها و خالی و سبک شدن جنوب از سکنه (به مرور زمان) همانطور که مستحضرید نخستین جرقههای جنگ سوریه به دلیل کم آبی و خشکسالی گسترده و به دنبال آن هجوم بیش از یک میلیون کشاورز به حومه شهرهایی مثل حمص و دمشق بود؛ اسکان غیرقانونی، زیرساخت ضعیف و بیکاری گسترده و این بی تدبیریها طی چند سال، یک منطقه را به ویرانی کشاند.
پیامد پنجم:
هدررفت پتانسیل تولیدات کشاورزی و دامی و آبزی پروری و پس از آن اثرگذاری بر صنایع پیشین و پسین بخش کشاورزی.
پیامد ششم:
به وجود آمدن حس تبعیض بین مردم جنوب کرمان نسبت به مردم کرمان و به دنبال آن به وجود آمدن تعارضات فرهنگی و منطقهای.
پیامد هفتم:
بوجودآمدن فقر و بیکاری در منطفه مبدا (جنوب کرمان) به دلیل وابسته بودن شغل مردم منطقه به کشاورزی که در اثر نبود آب کشاورزی و به دنبال آن نتیجتاً اشتغال نابود خواهد شد.
پیامد هشتم:
به وجود آمدن ناامنی در منطقه و سایر مناطق مشرف به جنوب و سایر استانهای همجوار به دلیل نابودی کشاورزی و عدم منبع درآمد و معیشت و امرارمعاش مردم.
پیامد نهم:
به هم خوردن ترکیب جمعیتی در جنوب و شمال استان
پیامد دهم:
تغییرکاربری اراضی کشاورزی در جنوب
پیامد یازدهم:
به وجود آمدن مشکلات زیست محیطی و تغییر در اکوسیستم منطقه
پیامد دوازدهم:
افزایش حفر چاههای غیر مجاز
پیامد سیزدهم:
معکوس شدن توسعه روستایی
پیامد چهاردهم:
ایجاد بار مالی وهزینه زیست محیطی برای مهار ریزگردهای حاصل از تالاب خشکیده جازموریان
پیامد پانزدهم:
با توجه به قرار گرفتن جنوب کرمان در مسیر ترانزیت قاچاق مواد مخدر، از بین رفتن کشاورزی و منبع درآمد مردم، ناچارا باید شاهد پیوستن عدهای از مردم منطقه به این صنعت شوم، کثیف و خطرناک باشیم.
پیامد شانزدهم:
روی گرداندن سرمایه گذاران از این منطقه به علت مشکلات مرتبط فوق و نتیجتا عدم توسعه منطقه.
به هیچ بلاهت و بلاغتی نمیتوان این مشکلات و خطرات را توجیه کرد.
بحرانی که به زودی صورت مردمان حوزه هلیل و جازموریان را کبود خواهد کرد!
گذارى بر حقآبه مردمان و کشاورزان حوزه هلیل رود:
ماده ۱۸ قانون توزیع عادلانه آب عنوان میدارد: پروانه مصرف معقول برای حقآبه داران صادر گردیده است و در ادامه تبصره یک ماده مذکور عنوان میدارد: حق آبه عبارت است از حق مصرف آبی که در دفاتر جزء جمع قدیم یا اسناد مالکیت یا حکم دادگاه یا مدارک قانونی دیگر قبل از تصویب این قانون برای ملک یا مالک آن تصویب میشود و این درحالی است که کلیه املاک جیرفت و سایر شهرستانهای مجاور رودخانه هلیل که از آب این رودخانه برای کشاورزی استفاده میکنند، طبق پروندههای ادارات ثبت اسناد واملاک، حقابه ملک یا مالک آنها ثبت شده است که ازاین لحاظ نیز قانونا حق این آب مربوط به جیرفت و توابع مربوطه آن محفوظ است.
امید است که مسئولان با اجرای قسط و عدل بیشتر، آنچه که حق مردمان و کشاورزان این دیار زرخیر است را مورد توجه ییشتر قرار داده و در فکر چارهای اساسی و بنبادین برای موضوع آب هم کرمان و هم جنوب کرمان باشند ومانند استان خراسان رضوی باید فکر پایدار و ماندگار برای کل استان کرمان کرد و این در حالی است که طرح جامع انتقال آب از دریای عمان به جنوب کرمان در کمیسیون تخصصی منابع آب وزارت نیرو تصویب شده است به موازات این مصوبه همانطورکه اشاره شد درحال حاضر استان خراسان رضوی پیشگام انتقال آب از دریای عمان به استان خود شده و مراحل مطالعاتی خود را طی کرده و در شرف عملیاتی شدن است.
منتشر شده در شماره ۱۵۳ نشریه منطقه ای استدلال – ۱۲ شهریور ۹۹