شاهنامه، تلاقی عشق، اسطوره و خرد / محیا احمدی
محیا احمدی-آموزگار، روانشناس و پژوهشگر
سرزمین کهن ایران در طول تاریخ فراز و فرود بسیاری را از سر گذرانده است، هر گاه دشمنی بر این مملکت تاخته، علاوه بر مرزها و زرها، در اندیشه نابودی فرهنگ و هویت ایرانی نیز بوده است. اما همواره دردانههای دلاوری جان و مال و عافیت خود را سپر بلای ایران نمودهاند، در این میانه فردوسی بزرگ را میتوان یکی از سلحشورترین قهرمانان ملی به شمار آورد، از این سبب که مدافع روح و اندیشه ایرانی بود، چرا که اگر در جغرافیایی به نام ایران دُرِ لفظ دری بر زبانها ننشیند و یاد کیخسرو، جمشید، دارا و رسم نوروز، یلدا و سپندآرمزگان به فراموشی سپرده شود، این مرز و بوم چون کالبد بیجانی خواهد بود که پس از مدتی این جسم هم تجزیه و از پهنه گیتی محو خواهد شد. از این روی دکتر خالقیمطلق شاهنامهپژوه بزرگ بر این باور است که هیچ کتابی در ادبیات فارسی و ادبیات جهان به اندازهی شاهنامهی فردوسی در سرنوشت یک ملت تغیر ایجاد نکرده و تا بدین پایه اثرگذار نبوده است.
با نگاهی به زمانهی تاریخی فردوسی در شرایطی که استبداد سیاسی غزنویان و جهل و تعصب حنفیان و اشعریان کارد را به استخوان ملت رسانده بود و دین سعادت بخش پیامبر اسلام (ص) اسیر دست ملایان خشکمغز و درباری قرار گرفته بود و زبان دانش و ادبیات در ایران، زبان عربی بود و ایرانیان هماره مورد تحقیر و سرکوب جامعه عرب بودند، حکیم توس به مدد زبان فصیح و رسای پارسی یک ملت را دوباره ساخت، تنها اسطورههای ایرانی نبودند که در کلام او جان تازه میگرفتند، بلکه ایران و ایرانی در کلام روحبخش او شکل میگرفت و میبالید و پاینده میشد، دژ بزرگی که فردوسی از سخن بنا نمود آنچنان زبان و هویت فارسی را بیمه کرد که تلاشها و هزینههای دول استعمارگر انگلیس و روسیه در شبهجزیره هند و اتحاد جماهیر شوروی برای فارسیزدایی و فاصله انداختن میان ملل فارسیزبان سودی نبخشید.
اما باید دید شاهنامه چه بود که تا بدین پایه گرانسنگ میشماریمش، شاهنامه در واقع نوعی حماسهی ملی است و مؤسس اصلی حماسهها ملتها هستند و شاعران نماینده و کارگزاران ملت در تدوین و تنظیم آن شمرده میشوند. شاهنامه نیز به عنوان اثری ملی، محصول ناخودآگاه جمعی ایرانیان است و داستانهای آن بهویژه در بخشهای اسطورهای و حماسی دارای نمادهای کهنالگویی و معانی ژرف و عمیقی برای تحلیل روانکاوانهی این قوم به شمار میرود. شاهنامه را هر آنچه تعریف کنیم، تقلیل دادهایم، اگر شاهنامه را تنها ادبیات حماسی بدانیم، از جنبه غنایی و عاشقانه و عارفانه آن غافل شدهایم چرا که در شاهنامه از دل عشقهای پر سوز و گداز رودابه، زال، تهمینه و رستم است که حماسه و پهلوانی برمیخیزد، چگونه میتوان نیایشهای عارفانهی کیخسرو را خواند و گفت شاهنامه تنها حماسه است؟ در واقع اگر شاهنامه را تنها یک اثر ادبی هم بدانیم باز هم اجحاف نمودهایم، بدین سبب که از جنبهی هر علمی که به کتاب حکیم توس نگاه کنیم میتوان به دانش گسترده نگارنده دست یافت، اگر از دیدگاه علم تاریخ پزشکی به این کتاب نظاره کنیم، دانش مترقی ایران باستان نظیر عمل جراحی رستمینه یا همان سزارین امروزی، فنون پیشرفتهی داروسازی، بیهوشی و چشمپزشکی و… به گواه پژوهشگران این علم نخستین بار توسط حکیم بزرگ توس مطرح شده است. در رابطه با دانش اخترشناسی میتوان گفت فردوسی چهره این علم را از غبار خرافه و رمالی زدود و به شکلی علمی و فنی از آن در شاهنامه یاد نمود. در ارتباط با علم اخلاق و سیاست میتوان گفت شاهنامه نه تنها یک رساله بزرگ بلکه یک دانشکده علوم سیاسی میباشد، دیدگاه انسانی و مردمسالارانه و اصول دیپلماسی و کشورداریِ مطرح شده در این کتاب که ریشه در مرام شهریاران ایرانی دارد هنوز هم بایستی سرلوحه کار قرار گیرد، آنجا که حکیم میسراید:
«گشادهاست بر هر کس این بارگاه
ز بدخواه و از مردم نیکخواه »
میتوان عالیترین نمود دموکراسی را مشاهده نمود و نیز رستم و کاوه که نماد مردم در شاهنامه هستند تاجبخش شهریاران نیز معرفی میشوند، بدین سبب که همواره در اندیشهی ایرانی شاهان مشروعیت خود را از مردمان میگیرند و حتی در صورت ستم و بیداد فره ایزدی و تأیید الهی مانند آنچه در سرنوشت جمشید دیدیم از آنان سلب خواهد شد. اصول جوانمردی، حقوق زن و کارگر، مراعات انصاف و اخلاق در هنگام پیروزی در جنگها و هزاران فن، دانش و اندیشه در این اقیانوس بزرگ، ریشه در اندیشههای ملت و مردی دارد که هزاران سال قبل از کانت، دکارت و اسپینوزا اصالت را به عقل بخشید و کتاب خود را با نام خرد آغاز نمود.
باری نه میتوان عظمت فردوسی را در یک مقاله گنجاند و نه دانش محدود نگارنده به قطرهای از دریای شاهنامه دسترسی دارد، اما در میان تمام آنچه که از شگفتیهای این اثر بزرگ به میان آمد عجیبتر آن است که در رسانههای مملکتی که فردوسی عاشقانه سی سال عمر خود را فدای احیای زبان و فرهنگ آن نمود حماسه گوگوریو در شبه جزیره کره که از حماسههای درجه پایین ادبیات جهان است و ادیسه که حماسه ملل غرب میباشد و همچنین اسطورههای سایر ملل تام و تمام معرفی میشود، اما حتی یک ساعت برنامه در جهت شناسایی و معرفی بزرگترین اثر حماسی جهان در خواستگاه آن ارائه نمیشود. این غفلت و بیانصافی نسبت به تاریخ و فرهنگ خود است که امروز سببساز بحران هویت و هزاران آسیب اجتماعی گردیده است، چرا که اگر ملتی در سایهسار این اندیشه تربیت شود:
«ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس»
هرگز اختلاسگر، دروغگو، ناپاکدامن، خائن و بیایمان نخواهد شد.
منتشر شده در شماره ۱۰۳ نشریه روشنفکری