. پنج شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳

کد خبر: 64449 تاریخ انتشار : پنجشنبه 22 دی 1401 | 20:01 ب.ظ

خاطرات بامزه من و همکارانم

محمد افشارمنش بنگاه رو هنوز داری؟ دوسه ساله هر وقت برای خرید قطعه ای به مغازه اش مراجعه می کنم، علیرغم شلوغی و ازدحام مشتری ها با احترام زیاد، فوری و بدون لحظه ای توقف کارم را راه می اندازد و می گوید، استاد شما به گردن ما حق دارید، ما توفیق شاگردی تون رو […]

محمد افشارمنش

بنگاه رو هنوز داری؟

دوسه ساله هر وقت برای خرید قطعه ای به مغازه اش مراجعه می کنم، علیرغم شلوغی و ازدحام مشتری ها با احترام زیاد، فوری و بدون لحظه ای توقف کارم را راه می اندازد و می گوید، استاد شما به گردن ما حق دارید، ما توفیق شاگردی تون رو داشتیم!
چون مسبوق به سابقه است، وقتی با دانشجویان یا دانش آموزانم در ادوار مختلف مواجه می شوم به واسطه لطفی که به ما دارند، معمولا احترام می کنند، لذا پنداشتم ایشان هم احتمالا یک جایی دانشجو یا دانش آموزم بوده بنا براین هیج وقت از او سوال نکردم کجا در خدمت تون بودم؟ تا یک روز در بین شلوغی مشتریانش به شاگردش گفت ببین آقای ارژنگ چی می خواد؟ کارش رو سریع راه بنداز که معطل نشه!
شاگردش هم بدون درنگ به مشتریان نگاه کرد و گفت، آقای ارژنگ، من در خدمت تون هستم! چند بار این جمله را تکرار کرد و آقای ارژنگی در کار نبود!!!
یکی از مشتریان رو کرد به من و گفت، آقای ارژنگ، با شما هستند!
گفتم من ارژنگ نیستم !
که دیدم خود صاحب مغازه رو کرد به من و گفت، استاد در خدمت تون هستم، دستوری دارید؟
کم کم داشت یک چیزهایی دستم می آمد که احتمالا این بنده خدا ( مغازه دار) سال هاست من را به جای آقای علیرضا ارژنگ که در دبیرستان معلم دینی اش بوده اشتباهی گرفته و این همه سال ما را به جای او مورد تفقد خود قرار می داده !!!
ولی با خودم کلنجار رفتم، آخه من بعد از پنجاه سال هنوز هم که معلمان دوره ابتدایی ام را بینیم به چهره و به فامیل می شناسمشان، چطور ممکن است این بنده خدا که خیلی سال هم از دوره دبیرستانش نگذشته من را با معلم دینی دوره متوسطه اش اشتباه بگیرد؟!
در همین فکر و تردید غوطه ور بودم که مغازه دار کارم را راه انداخت و سوال کرد، استاد بنگاه رو هنو داری؟ که تردیدم به یقین تبدیل شد، ایشان من را به واسطه هم قد و قواره بودن و احتمالا خنده رویی با علیرضا ارژنگ که بعد از بازنشستگی نمایشگاه و بنگاه معاملاتی اتومبیل زده، اشتباه گرفته!
سرم را نه به تایید و نه به تکذیب تکانی دادم، خنده ای یواشکی زدم، خدا حافظی کردم و آمدم!
حالا در نظر دارم با آقای ارژنگ هماهنگ کنم و یک روز سر زده دوتایی و به اتفاق وارد مغازه اش شویم و عکس العملش را ببینیم!

جهت ورود به کانال خبری کنارصندل در روبیکا بر روی تصویر کلیک کنید

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *