از یاد رفته های جیرفت قسمت ۲ / محمد افشارمنش
محمد افشارمنش نوشت:
زندگی پر فراز و نشیب مهدی رضامند در جیرفت و دوران معلمی وی مملوّ است از خاطرات تلخ و شیرین که به اقتضای مجال این نوشته به چند مورد از آنها اشاره می کنم.
رضامند برایم تعریف کرد، دبیر ورزشی در مدرسه داشتیم که فامیلش یادگاری (۱) بود، یک روز آقای جهانبین رئیس وقت ساواک جیرفت او را بنا به دلایلی، شاید هم فعالیت امنیتی به محل کارش فرا خوانده و درنهایت کتک زده بود! این شد سرآغاز یک بحرانی بزرگ! به اتفاق چند تن از همکاران ازجمله مرحوم حسن یزدی نژاد (۲) و… تصمیم گرفتیم به تلافی این عمل زشت رئیس ساواک که دست به روی معلمی بلند کرده فرزندانش را از مدرسه اخراج کنیم و اتفاقا بی محابا همین کار را هم انجام دادیم تا بالاخره پس از یک هفته کش و قوس، وساطت برخی بزرگان شهر، جهان بین که مستأصل شده بود به ناچار، با التماس، خواهش و عذر خواهی از یادگاری ماجرا ختم به خیر شد و فرزندان وی مجدد به مدرسه برگشتند.
خاطره ی دیگری که خالی از لطف نیست برای شما خوانندگان عزیز نقل کنم داستان کاندیداتوری مهدی رضامند در سال ۱۳۵۸ و اولین دروه ی مجلس شورای اسلامی برای نمایندگی مردم جیرفت است.
آن دوره دو کاندیدا و رقیب اصلی برای رفتن به مجلس ثبت نام کرده بودند، یکی مرحوم عباس منوچهری و دیگری مهندس حسین طیاری، البته افراد دیگری هم بودند ولی از شانس و اقبال کمتری نسبت به این دو نفر برخوردار بودند، ازجمله این افراد سید افضل خضرایی (۳) و… بود.
رضامند می گوید: من بسیار دلم می خواست آقای منوچهری رای بیاورد و نماینده شود، از طرفی بین من و آقای خضرایی هم در مدرسه شکر آب شده بود، لذا برای اینکه حرص اونو در بیارم منم رفتم و ثبت نام کردم، به رغم اینکه برایم محرز بود رایم بسیار کم است ولی در رقابت با سایر کاندیداها باقی ماندم و انصراف ندادم تا اینکه روز انتخابات فرا رسید. من دامادم آقای جلالی را فرستادم محمد آباد مسکون رای بدهد و سفارش کردم شماره برگ تعرفه اش را هم یادداشت کند و برایم بیاورد، او هم همین کار را کرد و پایان روز رای گیری، وقتی زمان اخذ رای به اتمام رسید و شمارش آرا تمام شد متوجه شدم یک رای من در صندوق جبالبارز( محمد آباد مسکون) قرائت نشده! بلافاصله اعتراض کردم که من یک رای با این شماره تعرفه در صندوق محمد آباد داشتم چرا قرائت و لحاظ نشده؟
با اصرار، پافشاری و پیگری هایی که کردم مشخص شد یک رای من به عمد خوانده نشده! و این پیگیری آنقدر جدی و جدی تر شد که منجر به ابطال تنها صندوق رای آن دوره محمد آباد شد! مهندس طیاری در این صندوق بالغ بر چهار هزار رای داشت و شاید همین کسر رای از او باعث شد آقای منوچهری از رقیبش پیشی بگیرد و نماینده مردم جیرفت در مجلس شود، ضمنا مجموع آرای من هم در آن دوره ۲۹ رای بود که با احتساب کسر یک رایی که داستانش رفت ۲۸ رای برایم باقی ماند.
از مهدی رضامند بگذریم و کمی هم به نقش بی بدیل همسر وی محترم هوشیار مشهور به خانم هوشیار بپردازم که تنها مامای تحصیل کرده دهه چهل به بعد جیرفت بوده، زمانی که حتی در این شهر برق نبوده و این مامای فداکار با چراغ دستی و نفتی بر بالین زنان باردار حاضر می شده و امر زایمان را انجام می داده.
خانم هوشیار وقتی وارد جیرفت شده که بهداری این شهر با سه پرسنل ۱. مرحوم دکتر فتح ا… لطفی، رئیس ۲. مرحوم علی اصغر شفیعی، حسابدار ۳. مرحوم جواهری، راننده در خیابان ژاندارمری قدیم ( شهید قرنی) جنب بانک کشاورزی مستقر بوده او نیز به عنوان ماما به این جمع اضافه شده و کار زایمان مادران باردار را در چند دهه انجام داده است، مادرانی که می شود از آنها به عنوان نسل مادران طلایی یاد کرد که اکنون شاهد خاموشی آخرین های این نسل هستیم! شاید نسل امروز نداند که این مادران در چه شرایط زندگی کردند و مسئولیت مادری را بر دوش کشیدند!
دوره ای که در آن نه خبری از زایشگاه بود و نه دکتر متخصص زنان زایمان! نه سزارینی در کار بود و نه آزمایشگاه غربالگری! از طرفی میانگین تعداد فرزندان زنده آنان ۶، ۷ و ۸ نفر بود که اگر فوتی ها را به آن اضافه کنیم به طور معمول هرکدام ده فرزند زنده، مرده و سقط شده، آن هم به صورت طبیعی زایمان کرده اند و اصلا هم معنی دیابت حاملگی و افسردگی معمول بعد از زایمان که این روزها بسیار رایج است را درک نکردند!
بگذریم، این دوره بیشتر ماماها محلی بودند که از مشهورترین آنها می توان به افراد زیر اشاره کرد، مرحوم حاج زهرا خداد پور همسر مرحوم حاج عباس بیت الهی اصالتا اهل عبدل آباد ماهان، ساکن در سبزواران بودند که در سال ۱۳۶۸ در اثر تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرد و در بهشت زهرای جیرفت مدفون است، مرحوم نبات فرخی (۴) دیگری خانم عبدی که اتفاقا این خانم هم تحصیلات آکادمیک در رشته مامایی یا پرستاری داشته ولی کارمند دولت نبوده.
فاطمه فرخی مشهور به ( مشه سکینه) متولد سال ۱۲۷۸ و متوفی به ۱۳۸۱/۱۰/۸ دقیقا این مرحوم یک قرن و سه سال عمر کرده و در بهشت زهرای جیرفت مدفون است، معصومه امیری مامای منطقه دومار جبالبارز، شایسته سنجری مامای روستای جوچار ( دومار) جبالبارز، معصومه نامی هم بوده که در منطقه دلفارد زندگی می کرده (۵)
و دیگران … که به همین تعداد بسنده می شود، خدایشان رحمت کناد و در جوار اولیا ا ش ماوا دهاد.
خانم هوشیار که پیش از این ذکر خیرش رفت معرف حضور تقریبا تمام مادران و مادر بزرگان آن دهه ها می باشد در دوره ای مسئولیت زایمان زنان جیرفتی را بر عهده داشته که در این شهر هنوز پای وسیله نقلیه ای هم باز نشده بوده و این بانو بعضی اوقات مجبور بوده با چهار پا به روستاهای همجوار که مامای محلی نداشتند برود و در سال های بعد بر ترک موتور سیکلت پسرش می نشسته و به منازل زائوها می رفته و از این حیث حق بزرگی بر گردن جامعه زنان قدیم جیرفت و فرزندان آنها دارد.
خانم هوشیار در سال ۱۳۹۶ وقتی برای دیدار فرزندانش به کشور هلند رفته بود در سن ۸۸ سالگی بدرود حیات گفته، جنازه آن فقید سعید را به شهر کرمان منتقل کردند و در مسجد صاحب الزمان(عج) به خاک سپردند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
پاورقی:
۱. وی دبیر ورزش، اهل زاهدان بوده، مردی موجه و از نظر هیکل هم تنومند، قریب ۲۰ سال است که فوت کرده، خدایش رحمت کناد
۲. دبیر هنر، ادبیات مدارس جیرفت، خوشنویس، از تابلو سازان و خطاطان بنام قدیم جیرفت بوده، که متاسفانه در۱۳۸۱/۴/۲۸ در یک سانحه تصادف در جاده جیرفت به کرمان، در محل سینه جوانان به اتفاق همسرش مرحوم خاتون رودبار شجاعی که وی هم معلم بوده و دخترشان بهارک یزدی نژاد جان به جان آفرین تسلیم کردند، روحشان شاد و یادشان گرامی باد
۳. وی از سادات، نجبا و دبیران باسواد زبان انگلیسی مدارس جیرفت بوده که در مکالمه و ترجمه بسیار متخصص بوده و ید طولایی داشته، به طوری که پس از بازنشستگی سال های سال به عنوان مترجم زبان انگلیسی مقامات، افراد و تورهای مسافرتی را همراهی می کند و هم اکنون در اصفهان مقیم است.
*۴.مادر بزرگِ مادری شهید *علی اکبر خاکباز بنی اسدی بوده وی در شهریور سال ۱۳۵۴ در حالی که قریب هشتاد سال از عمرش می گذشته فوت کرده و در بهشت زهرای جیرفت مدفون می باشد روحشان شاد*
۵.قدیمی ها می گویند وی علاوه بر مامایی در گرفتن مارها به صورت زنده تبحر خاصی داشته، لذا محلی ها به او معصومه ماری هم می گفتند.
بسیار عالی متن را دو بار خواندم ولذت وافر بردم خاطرات گذشته بسیار شیرین ودلچسب است ممنون از آقای افشارمنش بواسطه زحمتی که میکشن وشیوایی نوشته هاشون منتظر آثار بعدی شما هستیم