بازکردن گرهها و قفلهای درونیگفتوگو با آرش فلاحت پیشه بازیگر و مدرس بازیگری

آرش فلاحتپیشه از بازیگران نامآشنای تاتر و سریالهای تلویزیونی است که بازی در نزدیک به ۳۰ تاتر و ۱۰ سریال را در کارنامه خود دارد. او فارغ التحصیل گرایش بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشتهی نمایش است و بیش از ۱۵ سال است که در زمینه تدریس بازیگری با عنوان« تمرکز تا باور» فعال است که در این مدت هنرجویان بسیاری در کلاسهای او شرکت داشتهاند. به بهانه برگزاری کارگاه بازیگری او که به همت فیلم تاریخی آراتا در جیرفت برگزار میشود ، گفتوگویی با او انجامدادهایم که در پی میآید:
گفتوگو از: نیما نوذری
در باره کارگاه آموزشی « تمرکز تا باور» کمی توضیح بدید. این که این موضوع از کجا نشات گرفته، چه چیزی را دنبال میکند و تا امروز چندین بار اجرا شده؟
۱۵ سال است کلاس های «تمرکز تا باور» برگزار میشود. ابتدا یک ترم ۱۵ جلسهای بود الان ۵ ترم ۱۲ جلسه ای که تقریبا ۱ سال و نیم طول میکشد. من هیچ وقت به تدریس فکر نمیکردم ولی از یک جایی احساس کردم باید تاثیر گذار باشم و چیزهایی که به عنوان بازیگری و تئاتر میشناسم را به نسل جدیدتر انتقال بدهم. اما نام کلاس! نقطهی ابتدای تمام مکاتب بازیگری تمرکز است و نقطهی پایان تمام آنها، این است که بازیگر با هر روشی که آموزش میبیند باید در نهایت چیزهایی که روی صحنه و یا جلوی دوربین ارائه میدهد، باور پذیر باشد. بین تمرکز تا باور متد و تکنیک های مختلفی وجود دارد مثل استانیسلاوسکی، چخوف، مایزنر،استلا آدلر، متد اگتینگ و مکاتب دیگر. موردی که میخواهم تاکید کنم این است که برخی به اشتباه «از تمرکز تا باور» عنوان میکنند که باید بگویم «از» ندارد. و مهمتراین که با کارگاه های از ایده تا اجرا هم اشتباه نشود. باید بگویم من مخالف سرسخت این کارگاه ها هستم که یک مشت جوان را دور هم جمع میکنند، پولی میگیرند و در عرض چهار یا پنج ماه کاری هم روی صحنه میبرند. هنرجو هم فکر میکند در این مدت کوتاه، بازیگر شده! در صورتی که بچه هایی که در کلاس من هستند تا یک دوره کامل یک سال و نیم را در کلاس من نگذرانند، اجازه روی صحنه رفتن ندارند. اساسا بازیگری برعکس چیزی که این روزها مطرح میشود ، اصلا ساده و سطحی نیست! و حداقل یه هنرجو باید دوسال آموزش ببیند.
در کلاسهای ما، تمرکز نقطه ابتدایی و باور نقطه انتهایی است! ولی ما روی آن نقطه تمرکز که این روزها کمتر بهش توجه میشود در کلاس های بازیگری بیشتر وقت میگذاریم. تمرکز در ظاهر یه واژه کوچکی به نظر میآید اما ابعاد گسترده ای دارد. خوب دیدن، خوب شنیدن، رجوع به خویشتن خویش، و پیدا کردن قابلیت های پنهانی که در ما هست؛ باز کردن گره ها و قفل هایی که از کودکی در ما شکل گرفته بر اساس عرف، جامعه و مسائل پیرامون تربیت ناخودآگاه. ناخودآگاهی که بیشترین تاثیر را در تصمیمگیریها و سرنوشت ما دارد و متاسفانه غلط تربیت شده است. ما در کلاسها روی آنها کار میکنیم تا بازیگر به یک مرحله از رهایی برسد و آن قفل ها و گره ها باز بشود و بعد بتواند از تکنیک ها استفاده کند.در حالی که بیشتر کلاسهای شده تکنیک و یکسری متد که به نظر من بحثهای ثانویه هستند.

آموزش برای شما به عنوان یک بازیگر چگونه تجربهای است؟
آموزش برای من بهانهای است که بتوانم جریان ساز باشم و آن چیزی که احساس میکنم درست هست رآ منتقل کنم. مطلب بعد اینکه از طریق آموزش من خودم را به روز نگه میدارم و این باعث میشود، آموزه های خودم رو مدام تکرار کنم . به نظر من تئاتر و بازیگری چیزی جز مرور مداوم خود نیست! باید یک لحظه را هزاران بار تکرار کنی با همان کیفیت و دقت تا به جان کلام بازیگری برسی.
شما در تاترها و سریالهای متفاوتی بازی کردید، چه چیزی این نقشهای متفاوت را به هم میچسباند. ادامه یک روند کاری، تجربهی نقشهای مختلف، جستوجوی درونی برای رسیدن به مفهوم بازیگری؟…
نیاز به خیلی چیزها دارد. هم تجربه هم دانش هم آگاهی و از همه مهمتر تجربه زیسته است. تجربه زیسته باید خیلی قوی باشد که بتوانید از تکنیکها و مهارتهایی که به دست میآورید حافظه حسی و عاطفی شما تقویت بشود. و مجموع همهی اینها برمیگردد به بحث ابتدایی: خوب دیدن، خوب شنیدن و …یک بازیگر باید بتواند متفاوت راه برود، بیاندیشد، نگاه کند و متفاوت از مردم عادی باشد. مدام سطح آگاهی و دانش خودش را بالا ببرد. البته کسی فقط با کتاب خواندن قرار نیست بازیگر بشود. بازیگری یعنی اکت، عمل! آکتوری از اکت میاد. یعنی باید عمل کنی و آن چیزی را که یاد میگیری آزمون و خطا کنی و با این تجربه کردن به مفهوم اصلی میرسی!

در اخبار آمده که بزودی کارگاه آموزشی « تمرکز تا باور» را با همکاری فیلم تاریخی آراتا در جیرفت برگزار خواهید کرد. به نظر شما این کارگاهها در آموزش علاقمندان به بازیگری در شهرهای مختلف چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
ببیند این کلاس و ورکشاپی که قرار است من برگزار کنم در حد یک کارگاه دو روزه است این کارگاهها در حد یک رد میاندازد، یک خط میکشد! یعنی آموزههایی که یک هنرجو جاهای دیگری کسب کرده و یاد گرفته را انسجام میدهد. مثل یک نخ تسبیه! و تلاشم این است که بتوانم رد خوبی از خودم به جا بگذارم روی لوح وجودی علاقمندان! که چراغ راهی بشود. و مجموع چیزهایی که از مربیهای مختلف کسب میکنند ، به روشنگری بیشتری دست یابند. و واقعا اگر از اینها بتوانند استفاده درست کنند موفقتر خواهند بود.
