. جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳

کد خبر: 105447 تاریخ انتشار : جمعه 12 بهمن 1403 | 10:00 ق.ظ

آیین جشن سده در جیرفت برگزار شد/تصاویر

به گزارش خبرنگار کنارصندل با تبریک ایام دهه فجر، آیین جشن سده با حضور پر شور مردم ،مهندس سلیمانی معاون اداره‌کل ارشاد اسلامی جنوب کرمان ،شاعران عزیز شهرمان،گروهای موسیقی ،تئاتر و…با شکوه خاصی در روستای عنایت آباد برگزار شد.در مراسم با شکوه متاسفانه مثل همیشه عدم حضور مسئولان پرنگ بود شاید بلاتکلیفی مدیران آنها را […]

به گزارش خبرنگار کنارصندل با تبریک ایام دهه فجر، آیین جشن سده با حضور پر شور مردم ،مهندس سلیمانی معاون اداره‌کل ارشاد اسلامی جنوب کرمان ،شاعران عزیز شهرمان،گروهای موسیقی ،تئاتر و…با شکوه خاصی در روستای عنایت آباد برگزار شد.
در مراسم با شکوه متاسفانه مثل همیشه عدم حضور مسئولان پرنگ بود شاید بلاتکلیفی مدیران آنها را از همشهریان فاصله انداخته ولی کسانی که در صحنه مدیریت سوگند یاد می کنند و با شهدا پیمان خدمت می بنددن باید تا لحظه‌ی آخر به وظیفه اصلی خود ادامه دهند بجز نیروی انتظامی که دست مریزاد داره این جشن باشکوه بیش از هزار نفری خیلی نیازهای خدماتی باید دیده و مهیا می شد،که نشده بود که با مدیریت مردم به خیریت گذشت،اما مردمان سرزمین من سالها خودشان مدیریت می کنند از هیچکس برای آبادانی این شهر بجز سیاسی………چیزی آیدشان نشده هر کس به نوعی…..؟
همشهریان در روستای با بیش از “ده کیلومتر ۱۰k m” با مرکز شهر جشن سده برگزار کردند.

بگذریم در این دنیای بی رحم …. خداوند را داریم. و ادامه به روایت نسخه‌هایی از شاهنامه فردوسی، یادگار هوشنگ، پاد‌شاه پیشدادی است. گویند هوشنگ‌شاه برای شکار با همراهان خویش به کوهستان رفت که نگاهش به مار سیاهِ بزرگی خورد، سنگی به سوی مار رها کرد، سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری خورد و جرقه‌ای از این برخورد پدید آمد که بوته خشکِ کنار سنگ از آن جرقه آتش گرفت و بدین‌سان آتش پدید آمد تا شهرنشینی شکل گیرد؛ چراکه بیش و پیش از همه چیز پیدایش هر صنعتی و گسترش هر مدنیتی به مدد آتش میسر است.
اشعاری در وصف همین اتفاق
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه‌رنگ و تیره‌تن و تیزتاز
دو چشم از برِ سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره‌گون
نگه کرد هوشنگ با هوش و هنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد از سنگ گران سنگ خُرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته و لیکن ز راز
ازین طبعِ سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیشِ جهان‌آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان یاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد
فردوسی
گزارش و تصاویر خسرو احسانی

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *