. پنج شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴

کد خبر: 110933 تاریخ انتشار : یکشنبه 15 تیر 1404 | 15:02 ب.ظ

«فرمانده ایستاده است»/الهام دوماری

دشمن خیال کرده بود فرمانده صحنه را ترک کرده با خود پنداشته بودند که میدان بی‌ سردار خواهد ماند و کاروان بی‌ قافله‌ سالار. غافل از آنکه ما در جغرافیای ایمان نام کسی را به عنوان پدر امت نوشته‌ایم که هر بار طوفان برخاست قامت استوارش، پناه دلهای لرزان شد.آمد نه با بانگ و طبل […]

دشمن خیال کرده بود فرمانده صحنه را ترک کرده با خود پنداشته بودند که میدان بی‌ سردار خواهد ماند و کاروان بی‌ قافله‌ سالار.

غافل از آنکه ما در جغرافیای ایمان نام کسی را به عنوان پدر امت نوشته‌ایم که هر بار طوفان برخاست قامت استوارش، پناه دلهای لرزان شد.
آمد نه با بانگ و طبل نه با جار و جنجال رسانه آمد آرام و بی‌ ادعا اما با چنان هیبتی که لرزه بر استخوان دشمن افتاد آمد و با آمدنش زمین لرزید، دلها محکم شد و امید، دوباره در رگهای امت جاری شد او نیامده بود که تماشاگر باشد؛
آمده بود که مثل همیشه تکیه‌ گاه باشد
تا پدرانه در دل طوفان بایستد و بگوید:
“هنوز هستم… در میانه‌ میدان… تا آخرین نفس.”

و در شب عاشورا در شب بغض و اشک
در شب سربلندی یاران حسین(ع) از میان زمزمه‌های عاشقی و نوای حماسه، صدایی برخاست که هم طنین ایران بود، هم فریاد عزت:«ای ایران»

و چه کسی باور می‌ کرد که در دل شبهای ماتم از حنجره‌ حاج محمود کریمی این سرود پرغرور برخیزد آن هم به خواست کسی که همیشه صدایش صدای مردم این سرزمین است. فرمود: «اگر خسته نمی‌شوی… ای ایران بخوان!»

و همین یک جمله، تمام معادلات را درهم شکست یعنی هنوز امیدی هست یعنی هنوز ایران، سربلند است یعنی فرمانده، هنوز در دل حادثه ایستاده است.دشمنان از دور به کمین نشسته بودند در انتظار خالی‌ شدن میدان در آرزوی سستی در صف مؤمنان.اما این حضور این لبخند آرام و این نغمه‌ای که در شب عاشورا طنین انداخت همه را نقش بر آب کرد.

نه، فرمانده صحنه را ترک نکرده او در دل حادثه درست آنجاست که باید باشد مثل نخل تنومندی در قلب طوفان و تا او هست، قافله‌ ما بی‌ پناه نمی‌ ماند و پرچم این سرزمین بر خاک نخواهد افتاد.

الهام دوماری

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *