. پنج شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴

کد خبر: 111506 تاریخ انتشار : چهارشنبه 25 تیر 1404 | 09:27 ق.ظ

کس نداند به یمن قدر عقیق یمنی/محمد افشارمنش

چند روز اخیر به واسطه عارض شدن بیماری برای یکی از بستگان درجه یک، آواره کرمان شدم! وقتی با چند واسطه و رابطه که لطف بی شائبه ای به حقیر داشتند موفق اخذ نوبتی از دکتر حجت میرساردو پزشک حاذق و جوان نخبه جیرفتی شدم به خود بالیدم که در نوع طبابت پزشکان این رشته […]

چند روز اخیر به واسطه عارض شدن بیماری برای یکی از بستگان درجه یک، آواره کرمان شدم! وقتی با چند واسطه و رابطه که لطف بی شائبه ای به حقیر داشتند موفق اخذ نوبتی از دکتر حجت میرساردو پزشک حاذق و جوان نخبه جیرفتی شدم به خود بالیدم که در نوع طبابت پزشکان این رشته با هرکس مشورت کردم همگی ایشان را معرفی کردند که از قضا همشهری مان هم هست.
پس از چیزی حدود سه ساعت انتظار در کلینیک بعثت کرمان بالاخره وارد مطب شدم، اولین سوالی که ذهنم را در این مدت انتظار درگیر کرده بود این بود چه کس یا کسانی جیرفت و جنوب را از وجود این پزشک نخبه و منحصر به فرد محروم کردند؟!
چرا باید ما از طبابت این پزشک حاذق محروم شویم و در کرمان در به در دنبالش بگردیم؟!
آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم
و سوالاتی ازاین قبیل …
وارد مطب شدم، جوانی متواضع، خوشرو و افتاده پشت میز کار و طبابتش نشسته بود که در سالن انتظار بیماران و همراهانشان به اتفاق از تشخیص، طبابت و حاذقی اش صحبت می کردند!!!
دلم طاقت نیاورد، بعد از سلام و احوالپرسی مختصر و قبل طرح بیماری و ارائه آزمایشات مریضم، سوال کردم، دکتر چرا از جیرفت امدی؟ مگر مدیون زادگاهت نیستی؟ من نفر ۲۶ بودم و دقیقا بیش از همین تعداد هم هنوز در سالن انتظارند!
خنده ملیحی زد و گفت : من نیامدم، مجبورم کردند که بیام!
گفتم ، کی ؟ دانشگاه علوم پزشکی؟ ریس دانشگاه ؟ بازهم خندید و گفت: نه بنده خدا دکتر خیر خواه دخالت و تقصیری نداشتند!
پرسیدم، پس کی؟
علیرغم اینکه نمی خواست چیزی بگوید ، با اصرار من گفت: برخی از همکاران پزشک!!!
و ادامه داد که من حتی راضی شدم دو عصر چهارشنبه و پنجشنبه در بیمارستان قائم
جیرفت بیایم و بیمارانی را که کرمان عمل می کنم را ببینم که اون ها دگه این همه مسیر را با این عمل های سنگین که انجام می دهند کرمان نیایند، حتی این را هم نپذیرفتند!!!
ناخودآگاه یاد این جمله آموزنده و مشهور چارلی چاپلین افتادم :
دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست، به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.
گفتم دکتر من این مطلب را در فضای مجازی می نویسم و نشر می دهم، گفت نمی خواد، بی خیال …
من خود را مدیون سرزمین مادری ام می دانستم و می خواستم به همشهریان و هم منطقه ای هایم خدمتی کنم اما لایکلف ا… نفسا الا وسعها
گفتم دکتر حتما می نویسم، نه برای شما! بلکه به خاطرخودم، به خاطر آن پیرزن جازموریانی که با عمل تنگی نخاع روبروی بیمارستان شهید باهنر کرمان چادر زده و درد می کشد تا به شما برسد، به خاطر تمام بیماران جنوبی و محروم که باید مرارت و زجر مسافت طولانی تا رسیدن به کرمان را بکشند، به خاطر…
این را هم گفتم من یک روز جز گلایه مندان پزشکان جیرفتی بودم که جلای وطن کرده و رفاه زندگی در تهران و کرمان و سایر شهر ها را برخدمت به شهری که خاستگاه آنها بوده و مردمی که ذوقشان را زدند تا رشد و نمو کردند و دکتر شدند… اما امروز که پشت پرده یک مهاجرت اجباری را دیدم و شنیدم از تمام آنهایی که رفتند عذر خواهی می کنم که ندانسته در دل قضاوت شان کردم.
امید که شیوخ و بزرگان شهر( نماینده مردم ، فرماندار، جامعه پزشکی شهر و…) با ورود به این مسئله زمینه بازگشت این فرزندان عزیز جیرفت را فراهم سازند و کمی از آلام بیماران ایشان را بکاهند.
دکتر میرساردو و میرساردوها فرزندان نخبه این شهرند، روزگاری در این دیار نهالی کوچک بودند مردم، معلمان و… این شهر برایشان زحمت کشیدند تا امروز درختی تنومند و ثمر ده شدندحیف است گل از مو دیگری گیره گلابش حیف است مردم از نعمت وجودشان بی بهره باشند.
منتظر جواب دست اندرکاران و بزرگان شهر هستیم…

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *