. شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴

کد خبر: 117040 تاریخ انتشار : پنجشنبه 24 مهر 1404 | 08:58 ق.ظ

رقابت جهانگیری ها و زادسری ها بر سر کرسی نمایندگی مجلس / محمد افشارمنش

🔻اگر گذرتون به نمایندگی ایران خودرو مرحوم *حاج عسکر راوری* در جیرفت افتاده باشد، چهره دو کارمند صمیمی و دوست در عین حال خوش برخورد با ارباب رجوع شما را پرت می کند به دهه هفتاد و قبل از آن و رقابت شدید و تنگاتنگ دو چهره سیاسی و نام آشنای دنیای سیاست این شهرستان، […]

🔻اگر گذرتون به نمایندگی ایران خودرو مرحوم *حاج عسکر راوری* در جیرفت افتاده باشد، چهره دو کارمند صمیمی و دوست در عین حال خوش برخورد با ارباب رجوع شما را پرت می کند به دهه هفتاد و قبل از آن و رقابت شدید و تنگاتنگ دو چهره سیاسی و نام آشنای دنیای سیاست این شهرستان، یعنی *اسحاق جهانگیری کوشاهی* که بعدها به وازرت و معاونت ریاست جمهوری هم رسید و می رفت تا کاخ ریاست جمهوری را هم تصاحب کند، اما قاطبه جیرفتی ها اعتقاد دارند وی وقتی به مدارج بالا رسید جیرفت که سکوی پرتاب و خاستگاهش بود را از یاد برد و رندی وصف حال خود را در مورد او چنین بیان می کرد:
*الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور!*
*پدر را باز پرس آخر کجا شد رسم فرزندی؟!*
   و مرحوم *علی زادسر جیرفتی*،هر دو از نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی هستند.
حالا این دو موضوع چه ارتباطی باهم دارند را خدمت تان عرض خواهم کرد.
در نمایندگی ایران خودرو مرحوم راوری آقایان *میثم دُر جهانگیر* و محمد زادسر سال هاست کنار هم کار می کنند و همکار هستند، از نظر تفکر سیاسی هم با یکدیگر سنخیتی ندارند، ولی در همدلی، دوستی بسیار زبان زد هستند و رقابتی سیاسی یا تلاشی برای کسب کرسی نمایندگی مجلس هم با هم ندارند!
این مطلب را نقل کردم تا شما را سوار بر مرکب زمان کرده و خاطره ای برایتان نقل کنم که ای بسا برخی از شما شاهد این اتفاق بوده باشید و با یاد اوری من داستان مثل فیلمی از جلوی نظرتان بگذرد.
اوایل انقلاب، رقابت های انتخاباتی خیلی شدید و طرف های مبارزه برای کسب رای بیشتر‌ از هر ترفندی بهره می جستند تا رقیب را منکوب کنند که به یکی از این تلاش ها اشاره می کنم.
*حمید دُرجهانگیر* ( پدر میثم کارمند ایران خودرو) مرد خوشرو و از معتمدین و انقلابی های آن سال ها، کارمند آموزش و پرورش اما مامور در خدمات کشاورزی مردهک به واسطه نفوذش در جبالبارز جنوبی از طرف آقای  محبان ( داماد شهید باهنر)  ریس وقت آموزش و پرورش جیرفت سفارش می شود که برای آقای دهقانی ( روحانی اهل یزد و مقیم جیرفت) که از طرف راستی ها  کاندیدای نمایندگی جیرفت شده بود تبلیغ کرده و رای جمع کند! حمید در جهانگیر هم که از انقلابی های پر شور بوده و از قضا بنا داشته از این روحانی در انتخابات حمایت کند، وقتی سفارش جناب محبان به گوشش می رسد با ذهنیتی که از وی داشته و او را متخلق به اخلاق حسنه و اسلامی می دانسته به طوری که در  تمام محافل و مجالس از وی به عنوان فردی مومن و متشرع یاد می کردند، این سفارش و حرکت او را خلاف ذهنیات خود تلقی کرده و می پندارد مبادا این امر شبه سو استفاده از موقعیت کاری اش را داشته باشد و علیرغم اینکه گرایشی هم به دیدگاه راستی های آن زمان ( اصول گراهای امروزی ) داشته، تمکین نمی کند و این پیشنهاد را رد می کند! ظاهرا تلاش های جناب ریس آموزش و پرورش هم بی ثمر می ماند و دستور می دهد ماموریت وی را که جمعی نیروهای آموزش و پرورش بوده لغو شود و ایشان را از خدمات کشاورزی به محل کار اولیه اش برگردانند!
از آن طرف دُر جهانگیر هم بر تصمیم خود پافشاری می کند و نه به سفارش ریس آموزش و پرورش گوش فرا می دهد و نه به نامه های تخلفات اداری وقعی می نهد! لذا در محل کار خود یعنی خدمات کشاورزی مردهک که خودش پایه گذارش بوده، می ماند و سرانجام با استعفا، عطای کار دولتی را به لقایش می بخشد!
نه در خدمات کشاورزی می ماند و نه به آموزش و پرورش بر می گردد!
راستی ها گرد او را می گیرند و محبتش می کنند و هوایش را دارند تا به واسطه تشابه فامیلی در سر بزنگاهی از وی استفاده کنند! زیرا ایشان در بین اقوام، آشنایان و… به حمید جهانگیری مشهور بوده و می توانسته در سال های بعد عصای دست آنها شود و ضمن کاندیداتوری، تعداد زیادی از آرا اسحاق جهانگیری را خراب کند!
پیش بینی درست از کار در آمد! اسحاق جهانگیری مجدد در ۴ سال بعد کاندیدا شد و از طرف راستی ها هم مرحوم علی زادسر برای نمایندگی ثبت نام کرد.
خدا رحمت کند مرحوم نگارستانی فرماندار وقت جیرفت، یک روز حمید در جهانگیر را که ظاهرا بدون نفوذ راستی ها و خودجوش برای نمایندگی ثبت نام کرده بوده را به محل دفتر کارش می فرا می خواند و به گمان اینکه تحت تاثیر و ترغیب جناح زادسر نام نویسی کرده تا روی آرای اسحاق جهانگیری تاثیر بگذارد ابتدا با زبانی نرم و محبت آمیز و در ادامه برای اطمینان خاطر، با زبان بدنی تهدید آمیز از او می خواهد که کناره گیری کرده و انصراف دهد و وی را از عواقب این کار برحذر می دارد!!!

این برخورد مرحوم نگارستانی، دُرجهانگیر را بر سر دنده لج انداخته و وی را در اتخاذ تصمیمی که گرفته مصمم تر و جدی تر می کند، حرکت دُر جهانگیر طرفداران زادسر را خوشحال و از آن طرف هواداران اسحاق جهانگیری و بزرگان چپ را به فکر وا می دارد تا در اندیشه خنثی کردن این اتفاق ببیفتند، از همین رو مرحوم علی زادسر کارمند وقت شهرداری جیرفت که با زنده یاد علی زادسر هم اسم و فامیل بوده را در می یابند و وی را متقاعد می کنند تا در انتخابات مجلس کاندیدا شود، ایشان هم نیز با توجه به گرایشات چپی که داشته، قبول می کند و کاندیدا می شود!
حالا مجلس شورای اسلامی در جیرفت دو جهانگیری و دو زادسر کاندیدا داشت !!!
بگذریم که هریک از این دو کاندیدای مصلحتی چند رای آوردند! اما بالاخره تعدادی از آرا هرطرف مبارزه را خراب کردند و ایضا شوری به انتخابات دادند.
خدواند روح مرحومان علی های زادسر را شاد و بر بقای عمرجهانگیری ها هم بیفزاید.

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *