در حمایت از هلیل رود و جازموریان:
شب شعر هلیل، جازموریان، زندگی در جیرفت برگزار شد/ تعدادی از اشعار و تصاویر
به گزارش سایت کنارصندل، شب شعر هلیل، جازموریان، زندگی شب گذشته با حضور شاعران جنوب کرمان و در حمایت از هلیل رود و باتلاق خشک شده جازموریان و در مخالفت با انتقال آب از سرچشمه های هلیل برگزار و شاعران جنوب کرمان به شعرخوانی پرداختند.
در این شب شعر که به همت انجمن شعر جنوب کرمان و دوستداران هلیل و جاز برگزار شد، ادب دوستان و طنزنویسان محلی و جمع کثیری از مردم نیز حضور داشتند. در این محفل ادبی به اهمیت آب و تأثیر آن در پیشرفت جامعه پرداخته شد.
دکتر یحیی کمالی پور نماینده مردم جیرفت و عنبرآباد در این شب شعر گفت: امشب همه با هم اینجا جمع شده ایم که فریادی را بلند کنیم تا در مقابل آیندگان شرمسار نباشیم.
وی گفت تماسهای زیادی با بنده گرفته شد که در این شب شعر شرکت نکنم اما با کمال افتخار گفتم که هر جا مردم باشند من هم در کنار مردم هستم.
دکتر بختیار مجاز رئیس هیئت مدیره خانه مطبوعات جنوب کرمان هم گفت: این جلسه باشکوه از فرهیختگان نویدبخش وحدتی است که به آن نیاز داریم.
وی افزود: این جلسه بیانگر وحدت است با حضور وارثین دفاع مقدس و خانواده شهدا و شعرا تاثیر بسزایی در این وحدت دارند که میتواند حماسه بیافریند چرا شاعران در طول تاریخ نشان داده اند که میتوانند حماسه ساز باشند.
در این مراسم شب شعرقریب بیست و سه نفر به شعرخوانی و ارایه مطالب خود پرداختند و جمعی از خانواده شهدا هم با در دست داشتن پلاکارد حمایت خود را از هلیل رود و جازموریان اعلام کردند.
درمرگ هلیل، گریه زاری بکنید / برسربزنید و بیقراری بکنید
خشکیده اگرگلوی رودای مردم / بربستر رود اشک جاری بکنید
وقتی که هلیل سرد و خاموش شده / دل درتب اوهماره مدهوش شده
جا دارد اگرزغم بمیریم مردم / وقتی که هلیلتان فرامـــــــــوش شده
دراوج عطش جوانه ها پژمردند / وقتی که هلیل باصفارا بردند
اغراق نمیکنم بوالله قسم / انگار تمام بچه هایم مردند
ازمردم واهل ایل معذرت میخواهیم / ازتشنگی نخیل معذرت میخواهیم
کوتاهی بود که خشکیدی تو / ای رود هلیل معذرت میخواهیم
مرا آزرده ای بس بی مروت / به مثل قوم ناکس بی مروت
چو خیری من ندیدم هرگز از تو / هلیلم را بده پس بی مروت
طهماسب بدرود
هلیلم مث دومادت و برشون پر ای سرکنگی شادت و برشون
دلی مطروس ومست جاز بودر نهنگالی، سری بادت و برشون
هلیل و جاز زبی آبی تلف شد ازآنروزی اسیرناخلف شد
به کلی شهرمانابود گردید و جنگل خشک و عاری از علف شد
به مثل کبک، سر در برف داریم و جامی پر ز زهر در ظرف داریم
چه کردی با دل پرخون جیرفت؟ هلیل وجاز را ما حرف داریم
یکی چاردار، یکی خوو نازبرده هلیل خوابیده عیشی، جازمرده
خنت خیسی یزید بی مروت ای بی یاوی کلاغ و غاز مرده
به مثل ارگ بم ی هو چلیدوم به دست هرکس وناکس غلیدوم
یزیدماتشنه و یاوت توبسته ای بس جوش هلیلوم ز حلیدوم
به ظاهرعیش ولی غم غرصه داروم مو ای جاز و هلیلوم نخسه داروم
بزن سازت کمی غمگین عزیزوم مو جازوم ای هلیلوم پرسه داروم
به جز غرصه دگه کاری نداروم هلیلشون برده و یاری نداروم
ای آ وختی که حرف رفتنت بو ملنتی یوم مو بازاری نداروم
عزت الله بادپیما
رود بودیم عبور میکردیم دره ها را مرور میکردیم
از حضور اگر به خرسندی بر لب باغ بود لبخندی
قامت مغ بلند اگر میشد سبزه ای سر بلند اگر میشد
یا اگر باݟمان گلستان بود توی دشتی اگر نیستان بود
جوی پر آب اگر که جاری بود در جنوب اگر که افتخاری بود
افتخارش همیشه بود هلیل دشمنان هلیل خوار و ذلیل
روزگاری که آب جاری بود آب در باغ و آبیاری بود
یعنی آنجا هلیل جاری بود فصل فصل پر افتخاری بود
آب اگر بود امنیت هم بود افتخار حاکمیت هم بود
آب چون رفت ، امنیت را برد خواب آمد، اهمیت را برد
آب آبرو دار مــــــردم بود زندگی افتخار مردم بود
زندگی در سراب بیمعنی است روز روشن که خواب بیمعنی است
گر نباشد اهتمام مسوولین بشنوید ای تمام مسئولین
زندگی خدشه دار خواهد شد امنیت هم دچار خواهد شد
زندگی عرصه اش کمی تنگ است خشکسالی پیآمدش جنگ است
عده ای قصد کندن تونل دارند قصد جنگ و جدل یا دوئل دارند
کندن تونل اگر شود آغاز میشود بستر شرارت باز
بستر رود خالی از آب است والی سرزمینمان خواب است
دوش میزد جوانـــــکی فرباد ظلم شد بر جنوبیان ای داد
بسته اند آب را ، زجا برخیز بشکن این خواب را زجا برخیز
خصم حسینی گلویمان را بست یعنی آمد، و آبرویمان را بست
آب راه نفس کشیدن مــــا بود زندگی در جنوب آب تنها بود
ظلم یعنی که ظلم بغدادی بدتر از این کجاست بیدادی
آب را چون برویمان بستند تیغ را هم که روبرویمان بستند
بعد ازین ها قنوت جایز نیست ای برادر سکوت جایز نیست
تیغ بر گیر ، حمله باید کرد با توام، با تو ای دلاور مرد
یا علی گفته سفر ساز کنید هرچه سد بسته شده باز کنید
علی دلفاردی
قد خیلی دراز. اشکال دارد قد کوتاه باز اشکال دارد
بدن دارای پستی و بلندی ست اگر باشد تراز اشکال دارد
شب جمعه دلیلش هر چه باشد اگر خوردی پیاز اشکال دارد
خبر هایی که دیدیم و شنیدیم سفر سوی حجاز اشکال دارد
و هم بر طبق فتوای مراجع روابط با ریاض اشکال دارد
ندارد مشکلی فیش نجومی و در حد نیاز اشکال دارد
رییس قسمت مالی ارشاد اگر باشد مجاز اشکال دارد
جدیدا داده حکمی والی ما نگهداری ز غاز اشکال دارد
به حکمی که شده صادر ز استان نمودی اعتراض اشکال دارد
اگر آب هلیل در این زمانه درآرد سر ز جاز اشکال دارد
جنوبی ها به خط ریل محتاج و حتما خط گاز اشکال دارد
ولی در قسمت بالای استان بمیرد یک گراز اشکال دارد
گمان دارم که چشم والی ما فتاده از براز اشکال دارد
نمیبیند جنوب خشک و ویران دوفازش از سه فاز اشکال دارد
فقط این را بدان با آب غضبی اگر خواندی نماز اشکال دارد
*************
برو دشت دمیل ای بی مروت که خشکیده فصیل ای بی مروت
نگاه اقتداری کن و بعدا ببر اب هلیل ای بی مروت.
نشان به این نشان ما با هلیلیم و تا باشد جهان ما با هلیلیم
اگر که گوش دادی شعر ما را بدان تا پای جان ما با هلیلیم
تو میخواهی ببری نان مارا و آشفته کنی کرمان مارا
اگر که انتقال آب جدی ست بگو یکسر برند تنبان مارا
به لب اصلا نیاور جان مارا سراسیمه نکن ایمان مارا
یقین دارم که بعد از آب حاجی به کرمان میبری تو نان مارا
بیا و با جنوبی ها نکن بد مبر آب هلیل از گوشه سد
برای اینچنین اندیشه ای تو مگر از روی نعش ما شوی رد
تو چون دهمرده که کاری نمیشی یقین دارم که سرداری نمیشی
بگو با شهردار شهر کرمان که انگشتی ز مختاری نمیشی
عباس سیفعلی پور
رمه بالا رم و شورش تمم شد
صفا و ذوق و شوق ای ریشه گم شد
ازون سالی هلیل ای ناله اوفتی
حلاوت ور دل مردم حرم شد
گلیم الفتت هرمیده کاکا
هلیل غیرتت خشکیده کاکا
ایه ورگشته رسم دین و دنیا
زمانه حرمتش ورچیده کاکا
نه حالی منته نه جان و جمالی
نه مالی منته نه پرتک جوالی
نه مانند قدیما دل دماغی
که سر کوهی بخونم ور قطالی
عبدالرضا سلطانی نژاد

هر چه زودتر بی یو هلیل ور گردونین