جستاری پیرامون شرایط امکان هنر نمایش در تمدن باستانی جیرفت:
تئاتر در اَرَته
نظر احمدی تنگانی
کارشناس ارشد ادبیات دراماتیک
با توجه به کاوش ها و کشفیات حوزه هلیل رود در جنوب شرقی ایران ،واقع در استان کرمان،شهرستان جیرفت ، بسیاری از باستان شناسان و متخصصان به این باور رسیده اند، که آغاز تمدن در شرق از این منطقه بوده و نه بین النهرین، و ما نیز با توجه به این کشفیات و اهمیت زیاد آنها، برآن شدیم که ،شرایط امکان هنر نمایش در این منطقه را تا آنجا که در این مجال می گنجد،مورد برسی قرار دهیم. با این امید که معادلات بهم ریخته باستان شناسان پیرامون آغاز تمدن در شرق ،درباره هنر نمایش هم مصداق داشته باشد،وشایددر زمینه ریشه های نمایش در ایران هم ،نکات تازه ای برای ما روشن شود،و اما از آنجا که هنوز کشفیات باستان شناسان و یافته های متخصصان وپژوهشگران در مراحل ابتدایی است،منابع و مطالب زیادی درباره این تمدن خاصه مربوط به فرهنگ و هنر آن سرزمین در دست نبوده و از سویی دیگر عدم خوانش الواح کشف شده نیز یکی دیگر از موانع برسی تاریخ و هنر این منطقه می باشد و همچنین باید به این موانع و مشکلات این را هم افزود که متاسفانه تاراج اشیا باستانی و میراث فرهنگی این ناحیه آنقدر گسترده بوده که بخش اصلی آن از دسترس ما خارج و به کشورهای بیگانه قاچاق شده ، ودر آخر اما با توجه به تمام آنچه که اشاره کردیم و مجموع موانع پیش روی ،باز امیدواریم که نگاه گذرا و البته کم مایه ی ما به این تمدن از زاویه ی هنر نمایش آن هم برای نخستین بار،آغاز گام نهادن در مسیری باشد که توسط دیگران به فرجامی خجسته تر از فرجام آثار به دست آمده از این منطقه بیانجامد.
برای شروع بهتر است پیش از برسی نمایش در جیرفت از بین النهرین آغاز کنیم،از این منطقه جغرافیایی و تاریخی، منظومه هایی به دست ما رسیده که یاکوبسن زبان شناس و نظریه پرداز ادبی روس، از آنها به عنوان نمایش نامه های مذهبی یاد کرده و از مرحله ای سخن می گوید که نمایش مفهومی نیایشی داشته و البته تا دیرزمانی این مفهوم را حفظ کرده ،پس آنچنانکه پیداست ما در شرق با نوعی نمایش-نیایش سروکار داشته ایم، و امایاکوبسن مانند تعداد زیادی از پژوهشگران این حوزه باور دارد«نمایش آیینی در بین النهرین به سان هر جای دیگر،از جوامع بدوی ریشه گرفته که بر پایه ی شکار، شبانی و کشاورزی استوار بوده اند، این نمایش و مراسم در قالب شعیره هایی اجرا می شده است که جادو و افسون عاطفی و همدردی که هدف آفریدن باوری بوده،ساختار اصلی آنها را تشکیل داده است.انسان به طور گروهی با نیروهای باروری یکی شده و به سان نیروها،هر آنچه را که باید،انجام داده است»(یاکوبسن،۱۳۵۷،۷۲۹) و اما نکته جالبتر آن است که ارتباط انسان و این نیروهای باروری چیزی هست که ما در آیین های نمایشی یونان هم شاهد آن هستیم با این تفاوت که این آیین ها در یونان و غرب مراحل تکاملی خود را بهتر و عمیق تر نسبت به شرق طی کرده اند،با این همه اما شرق هم رفته رفته، از مراسم و نمایش های باروری کمی گذشته و مراسم و نمایش تازه ای را با عنوان نمایش جنگ خلق کرده که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست،و اما برگردیم به منظومه های نمایشی، که به قول پیوتر استنکلر[۱]«صرفا داستان نبوده اند و در عین سرگرم کنندگی و جذابیت،هدف ایدئولوژیکی خاصی در این منظومه ها نهفته، و آن ایجاد و انتشار نمونه ای از ارتباط مثبت و واقع بینانه میان سرزمین های سومری و سرزمین های پست ایرانی بوده»(استنکلر،۱۳۸۷،۲۴) و همین نویسنده در ادامه از قول یاکوبسن می نویسد«این منظومه ها در دربار اور برای سرگرمی،نیز نفوذ ایدئولوژیکی بر سفرا و فرستادگان حاضر از سرزمین های بیگانه خوانده یا حتی شاید به صورت نمایشنامه اجرا می شد»(همان،۲۴) و یکی از مهمترین این سرزمین های بیگانه، که در ارتباط با آن سرزمین بوده ،ظاهرا جیرفت است ،آنچنانکه استنکلر معتقد است آن سرزمین افسانه ای که در یک رشته از این منظومه ها از آن اسم برده شده سرزمین ارته می باشد، که به احتمال نام ارته کنایه ای برای نامیدن سرزمین جیرفت بوده، اما به غیر از این گمانه باید گفت منطقه جیرفت با توجه به شباهت های زیاد آثار مکشوفه از آن، با آثار بدست آمده از بین النهرین و بسیاری شباهت ها و موارد مشترک دیگر، در ارتباط تنگاتنگ تجاری و به فراخور آن فرهنگی با منطقه بین النهرین بوده.
و همچنین بسیاری از منابع داخلی هم بر تاثیر پذیری نمایش های ایرانی از یک نمایش بابلی به اسم بعل دلالت دارند و حتا پاره ای از نویسندگان همچون رضوانی و جنتی عطایی تاثیراین نمایش بر نمایش های میترایی و سپس سوگ سیاوش و…را محتمل پنداشته اند ، ولی نگارنده این جستار باور دارد که خود نمایش بعل می تواند تحت تاثیر نمایش جیرفت شکل گرفته باشد و در واقع آئین های متاخر نمایشی ما هم از ابتدا ریشه ای ایرانی داشته اند ، به باور راقم این سطور، حتی اینگونه به نظر می رسد که منظومه های یاد شده توسط یاکوبسن، می توانند، تحت تاثیر فرهنگ و هنرمنطقه ارته شکل گرفته باشند،و اتفاقا عکس آن چیزی که استنکلر می پندارد صادق باشد و آنچه این گمانه را تقویت می کند مربوط به مهرهای کشف شده از این ناحیه است، این مهر ها امکان ویژه ای را برای تحقیق پیرامون فرهنگ و هنر این جغرافیا فراهم آورده اند ،که البته آنچه بدست آمده صرفا متعلق به منطقه ای نسبتا کوچک است که کاوش ها عموما در آن صورت گرفته، مهرهایی که نشانگر هنرخاص و انحصاری این منطقه می باشند،اما چیزی که توجه ما را به خود جلب کرده مربوط است به تعدادی از این مهرها که توضیح صحنه های طراحی شده بر آن را از زبان هولی پیتمن[۲]می آوریم«گروه دیگری از مهرهای به دست آمده از کنار صندل جنوبی نقش های طبیعی دارد و در آنها صحنه های داستانی و مراسم رسمی بازنموده شده است،قطعه ای از یک نمونه،ردیفی از عوامل افسانه ای و انسانی را نشان می دهد..»(پیتمن،۱۳۸۷،۴۳) باری این نقش ها از وجود مراسم و گردهمایی هایی پرده بر می دارد که دارای جنبه های نمایشی هستند، انگار آنچه که در بابل به شکل منظومه های نمایشی وجود داشته در اینجا به شکل مصور شاهدش هستیم،والبته شاید پس از رمزگشایی از خط تمدن ارته شاهد منظومه هایی هم از این منطقه باشیم اما با توجه به قدمت بیشتر آثار تاریخی تمدن جیرفت نسبت به بین النهرین و آنچه از نقوش مهرها و دیگر آثار مکشوفه برمی آید که در ادامه به چندتایی از آنها اشاره می کنیم ، این گمانه تقویت می شود که منظومه های نمایشی و به طور کلی نمایش بین النهرین تحت تاثیر فرهنگ و هنر تمدن جیرفت بوده و امااز جمله یک نمونه بسیار جالب دیگر از این مهرها«نقش مردی را نشان می دهد که دامن به تن کرده و نوعی پوشش حفاظتی بر روی یکی از پاها دارد و به سوی گروهی از زنان چمباتمه زده در حرکت است….»(همان،۴۳) و اما به مورد دیگری که می توانیم اشاره کنیم که باز هم از تاثیرپذیری هنر بین النهرین از سرزمین ارته پرده بر می دارد و نه بر عکس، مربوط است به یکی از آثار بدست آمده از جنوب بین النهرین ، یک شی که انگار قطعه ای هست از یک کاسه،و جنس آن از سنگ کلریت[۳]است،اما نکته مهم در اینجاست که«،به نظر می رسد روی کاسه صحنه جشن مذهبی یا نوع دیگری از جشن های عمومی به تصویر کشیده شده است،در ردیف پایین پنج نوازنده شامل دو نوازنده چنگ،یک نوازنده تنبک و یک نوازنده سرنا از راست به چپ در حرکت اند.دو نفر در برابر نمای بنایی تزئین شده و خوش ساخت(احتمالا معبد)به استقبال نوازندگان آمده اند.در ردیف بالا پنج نفر دیگر ترسیم شده اند که از چپ به راست و از راست به چپ حرکت می کنند و متاسفانه به شدت آسیب دیده اند.دو فرد نخست تصویر نیز نوازنده اند،یکی از آنها سرنا می نوازد و به نظر می رسد که دیگری تنبک،سه نفر باقی مانده به احتمال رقاصند»(استنکلر،۱۳۸۷،۱۴) و اما نویسنده ای که این توضیحات را داده، معتقد است سرنایی که بر روی مهر مذکور رسم شده در واقع از همان نوع است که از محوطه هایی در شمال شرق ایران همچون شهداد به دست آمده و همچنین در شمال افغانستان این آلت موسیقی کشف شده،و با این تفاسیر تردید ندارد که این آلت موسیقی متعلق به جنوب شرق ایران است و این قطعه ظرف از سرزمین مرهشی(جیرفت) به بین النهرین آورده شده،چرا که پاره ای از پژوهشگران دیگر نیز معتقدند از ظروف جیرفت که حکم آثار هنری را داشته اند بسیار به آن منطقه ارسال شده
و اما پیتمن در پایان جستاری که درباره هنر این سرزمین داشته نتیجه می گیرد«پس از پژوهش های بیشتر شاید بتوان ثابت کرد که انگیزه طبیعت گرایی در هنر دوره اکد قدیم از فلات ایران به بین النهرین راه یافته است،حتی به احتمال پی خواهیم برد که خاستگاه سنت های هنری تمدن جیحون در مرکزی مانند کنارصندل در فلات ایران بوده است…..کاوش هایی که به مدیریت مجید زاده انجام گرفته است تمدن جدیدی را بر جهانیان آشکار ساخته که هم زمان با دولت-شهرهای قدیم مصری،بین النهرینی ودره سند شکوفا شده است.این تمدن به یقین در حکم واسطه و تولید کننده مواد خام و کالاهای تولید شده تجملی با آن مراکز دور دست ارتباط داشته است،صنعتگران ماهر از کنارصندل جنوبی و سایر محوطه های منطقه به این مناطق دوردست رفته و مردمان آن مناطق را با دستاوردهای فنی و هنری پیشرفته ای،که در آن هنگام جهانی شده بود،آشنا ساخته اند»(پیتمن،۱۳۹۲،۴۵) و این نتیجه گیری وی درباره تاثیر هنر این منطقه بر بین النهرین نیز خود می تواند تاییدی باشد بر آنکه هنر نمایش نیز از این قاعده مستثنی نبوده
و اما از بین النهرین به خود جیرفت برگردیم و پرده از راز شورانگیز و جالب دیگری برداریم ،که البته این بخش تنها بخش از نمایش جیرفت است که یکی دو تن از پژوهشگران ایرانی با اختصار به آن پرداخته اند، از منطقه جیرفت مجسمه هایی کوچک به شکل میمون به دست ما رسیده،میمون هایی که شبیه پیکره های انسانی بوده اند و مانند عروسک،دست های متحرک داشته اند که از طریق سوراخ های ایجاد شده با مته در مرکز مقطع برجستگی ها به سرشانه ها، متصل می شدند. و اما نکته جالبی که باید به آن اشاره کرد این است که«شبیه ترین نمونه ها به میمون ها،با محل یافت شدن معلوم،دو پیکره از شوش از دوره عتیق است که، به اوایل هزاره سوم ق م یعنی دوره های شوش bوc ،همزمان با اورک جدید و ایلامی مقدم،تاریخ گذاری شده»(همان۴۰) که انگار میمون های متعلق به جیرفت جدیدترند و درباره نحوه اتصال اعضای این میمون ها باید گفت،بسیار شبیه به دو پیکره به دست آمده از موهنجودارو هستند و اضافه بر آن از محوطه های سند شمار اندکی از پیکرک های گلی دیوسان مذکر به دست آمده که در آنها نیز دست ها متصل بوده است،این پیکرک ها اغلب عروسک نامیده می شوند و اما متحرک بودن این میمون ها و شباهت زیاد آنها به عروسک این گمانه را تقویت می کند که احتمالا در این منطقه نوعی نمایش عروسکی به اجرا در می آمده که البته ابراز نظر قطعی در این زمینه نیازمند پژوهش های ژرفتر و کاوش ها و یافته های بیشتر است، اما با توجه به همین شواهد اندکی که تا کنون به دست ما رسیده و نیز نظر به کاوش های محدود و عدم خوانش الواح به دست آمده،باز می توان به این نتیجه رسید که در منطقه جیرفت نوعی از آئین های نمایشی وجود داشته و به احتمال زیاد در آینده بیشتر از فرهنگ و هنر این تمدن باستانی خواهیم شنید
منابع:
۱- مجید زاده(یوسف)،میری(محمدرضا) و دیگران:باستان شناسی حوزه هلیل رود:جنوب شرق ایران: جیرفت، مجموعه مقاله های دومین همایش بین المللی تمدن حوزه هلیل رود:جیرفت،؛تهران:موسسه تالیف،ترجمه ونشر آثار هنری«متین»،۱۳۹۲٫
۲- رضوانی(مجید):پیدایش نمایش و رقص درایران؛ترجمه منیژه عراقی زاده،درخاستگاه اجتماعی هنرها،تهران:انتشارات فرهنگسرای نیاورن،۱۳۵۷
[۱]. pioter steinkeller
[۲]. holly pittmann
[۳]. chlorite