دست نوشته رضامحمودی (وحدت جنوب کرمان)
تُخمِ لَهجه پرستی ومنطقه گرایی نطفه ندارد…
آنچه ماندگار است عبودیت است
اندیشه هایمان را فدای لهجه هایمان نکنیم
داروخانه تمدن کهن شرق ، دوای عشقش را به مرگ هم بدهد زندگی می شود
هروقت بغض وکینه وعشیره گرایی وقبیله پرستی ولهجه ستایی سرراه انسانیت واتحادمنطقه مون جنوب کرمان قرارگرفت دوقطره ازخون محمودپایداربه خون خوداضاف کنیم
,دورکعت نمازازسجادلشکرسیدجوادقرض بگیریم,
دوقدم رشادت بامهدی طیاری برداریم,
یک لحظه نیایش ازبینا به ودیعه بگیریم,
یک خط نستعلیق فرهنگ ازقرشی بیاموزیم
.آرمان هایمان راباآرمان هم خط کنیم
.اگرقرارشدمصداق گفتمان باکری شویم سعی کنیم بیشترغصه بخوریم ازنادیده گرفتن ثمره اسلام یعنی اتحاد,برادری,یکرنگی وعزت اسلامی … فرزنددنیانشویم حال که شهید نشدیم وشهدشهادت درظرفمان دیده نشده@
اگر مسئولی منتصب شد وعزم خدمت کرد بگذاریم با حوصله ومرام خودش دورکعت نماز عشقی که برگردنش گذاشتند بخواند وبا ذائقه خود تب بندگی اش را به جامعه تزریق کند (به راستی زمانیکه سردار تاجیک فرانده گردان بود ندای اعتراض هم رده هایش وهم دسته هایش برای اخذ پست سر برآستان فرماندهی شان می سایاندند…به راستی آنجا تعامل بود یا تقابل ؟؟؟؟
آنجا لهجه ها به افکار خط نمی داد لحجه های گرمسیری سردسیری جنوبی شمالی کردی وآذری را همراه لباس شخصی شان در پشت خط ها جا می گذاشتند و به رسم رسولشان احمدخاتم از قبیلگی به جهان اسلام پناه آوردند
آنجا لهجه ها همه قرانی بود
آنجا توتم همه دست نوشته های خمینی کبیر بود
آنجا همه منتظر رمز عملیات بودند آنهم بارنگ سرخ فرزندان احمد..
اگراز آنها نشانی مسجد را می پرسیدی وحدت برادری وفرهنگ یگانگی اسلام را نشانمان می دادند
آنها هرکدام یک کتاب بودند ویک دنیا تجربه وقت کردیم آنها را ورق بزنیم
حداقل فهرست معرفتشان را نگاهی بیندازیم یا با بازماندگانشان همچون سرتیپ بهرام سعیدی مرافقت نماییم
آنهامسلمانی را در مکتب روستا آموختندجایی که بر هر دَمی شُکری واجب بود
.روستایی را نشاید فخرفروشی وسبک وسنگین کردن مرام ومسلک برادردینی آنهم با اندیشه پوسیده ابوجهلی که ریشه اش را پیامبر وحدت خوشکاند …
گویش ولهجه هایمان را درپستوهای دلمان قایم کنیم از بهاریکه برای روز مبادا شهداء و قایم کرده بودند استفاده کنیم
امروز روز مباداست….
خانه دلمان را درمسیر رفت وآمدشهدایمان طیاری جوزاک مشایخی پایدار سید جواد. بینا وفرخی قراردهیم چون وحدت وبرادری راهی است که شهداء هرروز از آن می گذرند
نمکدان دلمان را پر از مرام ارباب شهداء کنیم هرجا می رویم کمی تمدن شرق وکمی مرام سرداران شهید را بپاشیم برآن باشیم تا دیگر جهانیان هم کمی مزه تمدن شرق را بچشندو کمی نمک گیر کهن ترین تمدن شوند
دل مدیران تازه منتصب مان را با هر نیابتی که دارند حمام خون نکنیم جنوب متمدن عروس با فرهنگ وخوش آتیه عشق می خواهد وتعقل وصبوری و تدبیر
… دوروز مانده به پایان دنیا…
بیا باهم بدویم اندیشه مان را اسیر لهجه هایمان نکنیم عقده دلهایمان را اصلاح کنیم باردیگر با اجتماع سرداران سردسیری گرمسیری لشکر ثاراللهی بسازیم که خط شکن باشد عزت نفس رابه تمدن چندهزارساله برگردانیم عشیره گرایی وقبیله پرستی واتحادهای دون درقاموس این تمدن نمی گنجدازهرجابرداشتیم بذاریم سرجایش
فرزندشایسته تمدن کهن شایسته رسالت ورسول شدن است..
پرستیژ این تمدن رابهم نزنیم
دی ان ای این خطه حرفهای زیادی از رشادتهای چندهزارساله این حریم دارد
این خطه ارشدتمدنهاست. آنرادرراه مانده تمدن های صغیرنکنیم
درراه ماندگان رابااین خطه کاری نیست…
رضا محمودی