قحطی در جیرفت در پی حمله ملخ ها / نویسنده: ه. هامون
اگر در سالهای اخیر که کشاورزی تجاری و تولید برای بازار جایگزین کشاورزی معیشتی و تولید برای مصرف خانوار گردیده، از هر کشاورزی پرسیده شود، مهمترین معضل و مشکل و به اصطلاح دغدغه ،نگرانی و استرس شما در رابطه با کشت چه می باشد بدون شک قیمت محصول و نوسانات قیمتی را مطرح خواهد کرد.
جالبه بدانید که حدود نیم قرن پیش و قبل از آن به ویژه در دوران قاجار، هجوم ملخها به مزارع کشاورزی از جنگ و غارت اموال و از صد تا بیماری بدتر بوده است. شاید باور آن مشکل باشد اما ۱۷۰ سال پیش ( ۱۲۲۸ هجری شمسی ) خواجه محمد امین منشی کرمانی در رابطه با امامزاده ساردو می نویسد:… از معجزات آن منبع وجود و کرامات، این فقره مکرر به عرصه شهود رسیده، که هنگام عبور ملخ تا جایی که بقعه متبرکه آن حضرت نمایان است، از آفت ملخ مصون و در امان است.. که اشاره به حمله مکرر ملخ به محصولات دارد. در آن روزها هجوم ملخها محصول یک سال کشاور را نابود و باعث چنان قحطی می شدند که بسیاری از مردم فوت می کردند بقول سعدی
چنان قحط سالی شد اندر دمشق / که یاران فراموش کردند و عشق
چو درویش بی برگ دیدم درخت/ قوی بازوان سست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ/ ملخ بوستان خورده مردم ملخ
این روزها نیز اخباری از هجوم ملخها به استانهای جنوبی از جمله جیرفت کهن به گوش می رسد، اخباری که به دفعات متعدد از طریق رسانه های دیداری و شنیداری به ویژه شبکه های اجتماعی دیده و شنیده می شود. شواهد و قرائن نشان دهنده آن است که این هجوم در ۵۵سال گذشته ( بعد از سال ۱۳۴۲) بی سابقه می باشد. پیشبینی فائو آن است که از اواخر اردیبهشت تا خرداد امسال با حجم انبوه ملخهای مهاجم مواجه میشویم، بطوریکه ۲۰ دسته ملخ که هر دسته شامل ۲۰ تا ۱۵۰میلیون ملخ است از راه دریای سرخ و عربستان وارد ایران می گردد، هجومی که از سال ۱۳۴۲ ، سالی که در اکثر جاهای ایران از جمله جیرفت زمین به سال ملخی مشهور گردید ، بی سابقه می باشد .
بدون هیچ شک و تردیدی مشخص است که در این سالها با پیشرفت علم و تکنولوژی، دیگر شاهد هجوم ملخ ها به مانند یک قرن پیش نخواهیم بود. در آن روزگاران هجوم ملخها ، نه تنها کشت محصولات غلهای، بلکه در موارد زیادی محصولات صیفی، باغی و حتی پوشش گیاهی و مراتع را به نابودی میکشید و علاوه بر زندگی انسانها، زندگی دامها را نیز به خطر میانداخت . نکنه جالب اینکه گاه ملخخوارگی باعث عزل یا استعفاء حاکمان ولایات نیز میگردیده است.
در این زمینه در سال ۱۲۵۸ هجری شمسی ، خشکسالی و ملخخوارگی باعث به قتل رسیدن یحییخان، کلانتر شهر کرمان و عزل حاکم وقت،غلامرضا شهاب الملک ملقب به آصف الدوله گردید. در سال ۱۲۴۵ هجری شمسی نیز ملخخوارگی اگر چه باعث قحطی در کرمان گردید، لیکن به مثابه ضرب المثل، عدو شود سبب خیر، هجوم ملخها باعث گردید کرمان از دست شاهزادگان تن پرور قاجار چندی آسوده گردد و بجای آنها حاکمی آبادی خواه جانشین شاهزاده گردد، در این زمان که مصادف با آغاز حکومت کیومرث میرزا بر کرمان بود، حاکم با دیدن قحطی و حمله های مکرر مردم قحطی زده به خانه ثروتمندان که بر اثر هجوم ملخها ایجاد شده بود، از ترس هجوم مردم به ارگ حکومتی ،حکومت را به پیشکارش اسماعیل خان نوری(وکیل الملک) واگذار و خود رهسپار تهران گردید.
گیبونز انگلیسی در خاطراتی نزدیک به دو قرن پیش، از ملخ خوارگی در قسمتهای مختلف کرمان زمین از جمله روستاهای سیرجان، راین ، ماهان و ساردو سخن می گوید، ایشان می نویسد: هوا بوسیله توده انبوهی از ملخها تا حدودی متمایل به تاریکی شده بود ، به خاطر حمله ملخها، تمام روستاهای این منطقه ضرر و زیان بیشماری دیده بودند. ملخها بهکلی مزارع را بلازده و ویران کرده و با سرعت بالایی مشغول نابود کردن و از بین بردن محصولات کشاورزی می باشند. جمعیت فراوانی از این ملخها بهطور شگفت انگیزی در مدت دوساعت حتی به دورترین نقاط واقع در مزرعه، آسیب رسانده و بجز تنه بدون برگ گیاه، چیز دیگری جهت مزد زحمات کشاورز باقی نمی گذاردند. عین السلطنه در خاطرات خود که مربوط به بیش از صدسال پیش می باشد، یادآور می گردد که به واسطه ملخ خوارگی در شیراز متمولین نان جو و فقرا و غارت شدگان با ریشه و برگ درخت و علف بیابان روزگار می گذراندند،
در بسیاری از سالها قحطی چنان گسترده بود که پادشاه، مقداری از مالیات را می بخشید، هرچند مواردی نیز مشاهده شده است که حاکمان ولایات حتی با وجود از بین رفتن محصولات به وسیله ملخها، مالیات را نمی بخشیدند، بطور مثال حاجیه خانمی کرمانی که در دوران ناصرالدوله فرمانفرما(سازنده باغ شازده ماهان) به مکه، نجف و کربلا سفر نمودهاست، در مسیر خود یک شب را در دهسرد بافت میگذراندکه در آن نان و حتی جو برای چهارپایان یافت نمیشود، او ده را خالی از سکنه توصیف نموده است ،چرا که در این روستا با وجود ملخ خوارگی سال قبل، حاکمی محلی به نام ابوالفتح خان، با ظلم و تعدی خویش و اصرار بر گرفتن مالیات باعث شده بود که رعیت روستا را لمیزرع رها نموده و از آنجا فرار نمایند . جهانگردی به نام هرمان نوردن در سالی که رضاخان پادشاه ایران می گردد ( ۱۳۰۴ هجری شمسی) در جنوب ایران بوده است، ایشان می نویسد که با صحنهای بس شگفت از هجوم ملخها روبهرو شدیم، تعداد این ملخها به قدری زیاد بود که آسمان به تاریکی گرایید، رنگ این ملخها زرد کمرنگ بود اما آن قدر روشن که از فاصله دور مثل ریزش برف به نظر میرسید. این تهاجم به مانند شیوع یک طاعون برای منطقه، مصیبتبار بود. پس از گذر ملخها حتی یک علف سبز هم بر روی کوهها و تپههای اطراف برجای نمانده بود. فرد ریچاردز، عضو انجمن سلطنتی نقاشان و حکاکان انگلستان که در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی خود هجوم ملخها به شیراز را دیده، در توصیف آن مینویسد: میلیونها ملخ به این شهر روی میآوردند وآسمان را سیاه و شهر را تاریک میکنند. باغبانان آتش میافروزند و طشتهای مسین را به صدا در میآورند .
اما در رابطه با جنوب استان کرمان یا جیرفت کهن، این ملخها به دفعات متعدد به این منطقه حمله کرده وآن را به مرحله قحطی رساندهاند. اسنادی در این مورد حتی از دوران سلاجقه نیز در دست می باشد لیکن هنوز سالهایی هست که مردم به ویژه افراد مسن هجوم آنها را به خاطر دارند و از آنها به عنوان سالهای ملخی یاد می کنند از جمله این سالها یکی سال ۱۳۳۲ می باشد که در این سال دولت وقت از کشورهای شوروی و آمریکا کمک خواست و تعداد بسیار زیادی از ملخها را قبل از رسیدن آنها به جیرفت زمین، در استان فارس از بین بردند، هرچند که با وجود تمامی تدابیر و پیشگیریها تعدادی نیز به جنوب کرمان به ویژه جازموریان رسیدند، لیکن از تلفات آنها کاسته شده بود . اما یکی از بدترین ملخ خوارگی ها مربوط به سالهای آغازین دهه ۴۰ می باشد ، آنطور که منابع رسمی و غیررسمی نشان می دهد این ملخها در طی سه سال ( از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲) به جنوب استان حمله کرده و از آنجا که هجوم آنها همراه خشکسالی گردید، چنان قحطی را در جنوب کرمان به ویژه قسمتهای جازموریان و رودبار پدید آوردند که بسیاری علاوه بر سال ملخی از آن به نام سال قحطی نیز یاد می کنند در پی حمله ملخها طی سه سال، محصولات بسیاری از بین رفتند.
در سندی به سال ۱۳۴۱ ه.ش استاندار وقت کرمان جناب آقای بنیآدم به این موضوع اشاره میکند. ایشان مینویسد: وضع محصول در این استان، مخصوصا مناطق جیرفت، بم و بافت به علت خشکسالیهای متوالی و ملخ خواری سال گذشته بسیار بد بوده و ساکنین این مناطق سخت در مضیقه میباشند و بنا به گزارشهای رسیده، همه روزه دو سه نفر از گرسنگی تلف میشوند متأسفانه تاکنون از طرف مقامات مرکزی توجهی نشده. بدتر از همه اینکه ، مردم این مناطق برای سد جوع از سبزی محصولی که برای سال آتی کشت شده و تازه سر از زمین درآورده، استفاده میکنند. در نامهای دیگر که انجمن شهرداری جیرفت به نخستوزیر وقت جناب آقای علم نگاشتهاند چنین آمده است: . . . . . پیرو تلگراف ۱۳۴، مورخ۲۰/۱۰/۴۰، به عرض عالی میرساند؛ مردم جیرفت که عموماً کشاورز وکارگر میباشند، در اثر خشکسالیهای متوالی و تلف شدن اغنام واحشام ( گوشفندان و بزها) و ملخخوارگی و بروز آفات با فقر و فاقه(نیازمندی) وگرسنگی دست به گریبانند، به قدری وضع مردم خراب است که وصف ناشدنی است. . . اوضاع واحوال مردم طوری است که صددرصد از زلزلهزدگان قزوین بدتر و به خوردن گوشت مردار هم راضی شدهاند اکثر اهالی به واسطه فقر وتنگدستی و تأمین معاش خود دست زن و بچه خود را گرفته، به طرف تهران و شمال ایران رهسپار و عدهای نیز به طرف کویت و قطر عزیمت مینمایند. در نامهای دیگر ،تعداد مهاجران از توابع جیرفت به کشورهای عربی سی هزار نفر ذکر شدهاست.
خاطرات مردم از این سالها عجیب ودر عین حال غم انگیز می باشد. در این سالها اگر گاوی، گوسفندی یا مرغی میمرد، بر سر گوشت آن دعوا صورت میگرفت. شهردار وقت جیرفت، سید جمال فاطمی، خانه ایتام یا گداخانه راه اندازی کرد، گفته می شود کسی را جرأت این نبودکه از علف مزارع دیگران برای رفع گرسنگی استفاده کند. در آن زمان این مردمان فقیر، جمع آوری پوره ملخ، کشتن وسوختن آن را تنها راه دفع این مشکل خانمانسوز می دانستند. چنانچه در سال ۱۲۷۰ ه.ق از کشته شدن سیصد چهارصد من ملخ در کرمان خبر داده شده است.
شاید نام تیمچه محمد ماهانی را شنیده باشید محمد ماهانی صاحب این تیمچه در این قحطی به مانند سید جمال افضلی دستگیر مستمندان بود، آقای افضلی مرکز خیریه یا به گفته مردانی که آن قحطی را مشاهده نموده اند، گداخانه ای بالاتر از چهار راه سکینه سابق ( دهخدا کنونی) راه انداخت. محمد ماهانی نیز به مانند اقتصاددانان عمل نمود. پدرم تعریف میکند ،ایشان به افرادی که بخاطر قحطی شدید از رودبار زمین به سوی سبزواران آمده بودند کار همراه با درآمد داده بود، لیکن بسیاری ا ز مردم او را مسخره می کردند . هر چند که نیت ایشان این بود که حس گدایی و انگل بودن در آنها ایجاد نشود و…. محمد ماهانی برابر با کار آنها هر غروب یک من جو یا گندم می داد . عمل ایشان به مانند کینز اقتصاد دان بزرگ بود . کینز در بیکاری و بحران اقتصادی مشهور آمریکا، پیشنهاد نمود که یک عده گودال حفر نمایند و عده ای دیگر آن گودال ها را پر نمایند تا اشتغال زایی ، کارآفرینی ، توسعه اقتصادی و…. صورت گیرد محمد ماهانی از افراد می خواست که سنگهای هلیل را جابجا نمایند و غروب به هر کدام مقداری گندم یا جو می داد
اما خاطرات افرادی که آن سالها را از نزدیک دیده اند جالب می باشد . پدرم تعریف می کند که ملخها بصورت دسته جمعی حرکت می کردند و چنان انبوه بودند که فکر میکردی آسمان ابر کشیده است و ملخها به مانند ابر جلوی نور خورشید را می گرفتند . آنها در این دو سه سالی که پشت سر هم می آمدند، با آمدن چله ( چهل روز بعد از نوروز) کرمی به دنبال سر آنها در می آمد و کم کم از بین می رفتند . هنگامی که به مزارع حمله می کردند، زن و مرد با کل کل شما شما، های هوی، کولولو گفتن ها و خاک باددادن و با استفاده از چوبی که به حلب می زدند آنها را فراری می دادند، فراری دادن آنها در اول صبح راحتتر از غروب بود و نکته جالب اینکه مردم گرسنه آنها را تعقیب می کردند تا ببینند شب کجا می خوابند بطور مثال در یک مورد از پشت لر آنها را تعقیب نموده بودند و آنها بعد از رفتن به ماران قلعه شب را در پشته بهجرد اطراق کرده بودند و این افراد که بهتر است گفته شود،تمامی اعضای خانوار روستا در آن شرکت داشتند این افراد منتظر می ماندند که هوا روشن شود و هنگام سحر که ملخها هنوز گرم نشده و توانایی رفتن نداشتند آنها را شکار می کردند بعد آنها را داخل خورجین، جوال یا کیسه ریخته و بار خر یا گاو کرده به روستا می بردند و آنها را کم کم از داخل جوال دراورده و داخل آب جوش می ریختند تا بمیرند و در خیلی از موارد کیسه را یک مرتبه داخل آب جوش می گذاشتند تا ملخها فرار نکنند.بعد آنها را در آفتاب گذاشته تا خشک شوند و بعد ا زکندن کله و بال آنها ،بعد از دو الی سه روز آنها را در تابه های بزرگی با مخلوط نمک سرخ می کردند .هر وقت از قدیمی ها سوال می کنیم می گویند هنوز طعم خوش ملخ زیردندان و در دهان ما است و کسانی که دندان نداشتند آنها را در جوغن می کوتیدند و می خوردند.نکته جالب اینکه اکثر افراد با حسرت از مزه آنها تعریف می کردند. به نظر می رسد در این دو سه سال ملخها به قسمتی از خرده فرهنگ مردم تبدیل شده بودند، بطوری که خیلی ها بر این باور بودند که این ملخها برای خود حاکم ، وزیر و رئیس دارند که به بقیه دستور می دهند که به کجا حمله کنند و مردم بسیاری دنبال این بودند که شاه آنها را که طوق طلایی به گردن داشت، از بین ببرند تا گروه یا دسته ملخها از بین برود . حتی در رابطه با حمله آنها شعر هم ساخته بودند که قسمتی از آن را چنین است
ملخ می گه که من پور نهنگم/ زن و مرد بیان تا من بجنگم
من از شمشیر مرد اعتنایی ندارم / بشه ( بوشه) مخنای ( مقنعه ) زن ترسم (ترسوم) زیاده
دست مریزاد
ممنون از شما و نویسنده
بسیار عالی، ممنون از جناب ه هامون. لذت بردیم.