از باغ ناصرالدین شاه تا باغکُشی این سالهای جیرفت / به قلم امید شریفی
فکر می کنم بسیاری از شما در سفر به شیراز ، کرمان، کاشان و دیگر شهرهای کویری ایران زمین از باغ فین، باغ ارم، باغ بهشت ، باغ شازده و سایر باغهای ایرانی دیدن کردهاید، باغهایی که به نوشته مورخان یونانی از دوران باستان وجود داشته و در هر دوره یا سلسله پادشاهی با توجه به عوامل متعدد اقتصادی ، سیاسی ، نظامی به ویژه ثبات و امنیت کشور، بیشتر یا کمتر مورد توجه قرار میگرفتهاند. این باغها نشان از علاقه ایرانیان به باغ و سرسبزی دارد که در طول تاریخ همراه آنها بوده است .
باغی که نمادی از بهشت موعود نیز به شمار میآید. مگر نه این که «فردوس» تغییریافته «پردیس» است و صورت دیگری از همین واژه در زبانهای اروپایی معنایِ بهشت یافته است. این باغها دارای اشکال منحصر به فرد و منظم هندسی بوده بطوری که به نقش و نگارهای فرش ایرانی نیز سرایت کرده است .
در نوشتههای یونانیانی مانند گزنفون آمدهاست: ….شاه هخامنشی هر جا ساکن میشده و به هر جا که میرفته، همواره در نظر داشتهاست که در همه جا باغهایی باشد پر از آفریدههای زیبا که از زمین میروید. شاه بیشتر اوقات خود را در چنین باغهایی به سر میبرد… میشل فوکو نیز مینویسد: فرش ایرانی، باغی متحرک در فضا – مکان است که محیطی از باغ را به خانه میآورد، که یادآور آسایش و آرامش باغ است.
بسیاری از محققین، با شکوهترین عصر باغسازی در ایران را در دوره صفویه میدانند. در این دوره باغات در گستره شهر همچون منظومهای سبز تمامی ساختار شهر را تحت تأثیر قرار میدادند. در دوران قاجاریه به ویژه در دوران طولانی پادشاهی ناصرالدین شاه، بر توسعه و گسترش این باغها در جای جای کشور از جمله ایالت کرمان افزوده شد
در این دوران توسط حاکمان، باغهایی برای خوشگذرانی و تعطیلات، اغلب در خارج از دروازه های شهر کرمان احداث گردید که بعضی از آنها به عنوان اثری ملی نیز به ثبت رسیده است . از جمله این باغها، باغ امام جمعه، باغ خانه محمداسماعیلخان نوری یا همان وکیل الملک اول در روستای اسماعیلآباد جوپار، باغ نظر در محل کنونی ستاد آموزش نظامی ارتش که در حال حاضر بخشی از آن به منازل مسکونی تبدیل شده است.
باغ هرندی ، باغی که محمدرضا خان عدل السلطان، ( برادر اولین نماینده جیرفت در مجلس، رستم خان رفعت الدوله، همچنین برادر میرزا حسینخان عدل السلطنه ملقب به سردار نصرت ، مرد همه کاره آن روزهای کرمان و نماینده دوره پنجم جیرفت)،آن را احداث نمود. این باغ در دوران رضاشاه به ابوالقاسم هرندی، تاجر مطرح فروخته شد. رضاشاه چند روزی هنگام تبعید به جزیره موریس در اینجا سکونت نمود و سر آخر این باغ در سال ۱۳۵۴ شمسی توسط مالک باغ به وزارت فرهنگ و هنر اهدا شد.
باغ دیگر باغ بیرمآباداست که در جوار بنای تاریخی تخت درگاه قلی بیگ قرار دارد و توسط بیرام بیگ افشار ساخته شده و بر اساس وقفنامه، در زمان قاجار به آستان قدس رضوی واگذار شد.
باغ عمارت فتحآباد یا باغ بیگلربیگی : این باغ از از یادگارهای فضل علیخان بیگلربیگی است که در دو دوره متناوب و حدود ده سال حاکم کرمان در زمان قاجار بود. این باغ و باغ بیرم آباد در زمان استانداری آقای رزم حسینی که به راستی بایستی او را یکی از بهترین شهرداران تاریخ کرمان دانست! بازسازی و در حال حاضر پذیرای گردشگران داخلی و خارجی می باشد.
در میان این باغها، نکته قابل تامل در رابطه با باغ شازده ماهان می باشد، باغی که همه آن را با نام ناصرالدوله فرمانفرما می شناسند، این باغ نخست به دستور محمدحسن خان سردار ایروانی حاکم وقت کرمان ساخته شد . همان طور که نام باغ نشان می دهد این باغ بعدها توسط عبدالحمید میرزا ناصرالدوله ، طی یازده سال حکمرانی وی مورد بازسازی و ساختمانهای نیز در آن ساخته شد که خوشبختانه در حال حاضر نگینی زیبا در کویر کرمان می باشد و هر ساله پذیرای گردشگران متعدد داخلی و خارجی است.
در همین زمان که بنای اولیه باغ شازده ماهان ریخته می شد در جیرفت، شهری که هزار سال پیش مقدسی آن را بهشتی مطبوع میداند که در باغهای آن انواع گل و گیاه و درختان در حال نشو و نما بوده، باغی به دستور پادشاه و توسط یکی از شاهزادگان احداث می گردد که در آن روزگار با برخورداری از منابع آب و خاک به مانند سایر باغها از جمله باغ دل گشا در شیراز، دارای منفعت و درآمد بوده است
حدود ۱۷۰ سال پیش روزنامه وقایع اتفاقیه که تنها رونامه معتبر و رسمی کشور در آن زمان بود، چنین می نویسد : …چون آب و زمین در جیرفت بسیار بود و در این بلوک اصلا باغستانی وجود نداشت، به حکم حاکم وقت کرمان، شاهزاده طهماسب میرزا مویدالدوله در این زمان باغ بسیار وسیعی در آنجا بنا کرده و نام آن را هم ناصرآباد ( به اسم ناصرالدین شاه پادشاه وقت ) موسوم کردند و قرار شد در آینده ده هزار درخت نارنج ، نارنگی و بکراهی از جاهایی از جمله خبیص ( شهداد ) به آن اضافه و در باغ مزبور غرس نمایند…
اطلاعات ما در مورد این باغ بسیار اندک می باشد. این باغ دو سال بعد از سفر ابوت به جیرفت احداث می گردد و تا آنجا که نگارنده جستجو کرده است، متاسفانه تا ربع قرن بعد هیچ جهانگردی از جیرفت دیدن نمی نماید که در رابطه با این باغ اظهار نظر نماید.
ناگفته نماند که علاوه بر این باغ، در منابع تاریخی به ساختن باغی در سرجاز از سوی وکیل الملک اول به حدود یک دهه بعد نیز اشاره شده است. اینکه این باغ، با دیگر باغ ساخته شده از طرف ایشان (باغ اسماعیل آباد جوپار) که آثاری از آن برجای مانده و به ثبت ملی نیز رسیده است، تا چه اندازه شبیه بوده است اطلاعی نداریم . از سوی دیگر نمیدانیم، وکیل الملک باغ ناصری را یک دهه بعد آباد کرده یا توسعه داده یا اینکه خود باغی مستقل احداث نموده است، از این باغ نیز به مانند باغ ناصری تنها نامی فقط در منابع تاریخی باقی مانده است. شاید دوری از مرکز و دیده نشدن، باعث شده است که کمتر ازاین باغها بدانیم یا بشنویم .
اما نکته قابل تاسف این است که گذشته از این باغهای قاجاری، که ازبین رفتن آنها، زیاد هم عجیب نمی باشد. از باغها و پارکهای احداث شده در همین قرن اخیر هم فقط نشانی مانده است. این باغها و پارکها با قدمتی بیش از نیم قرن یا فراموش شده یا تغییر کاربری داده، نمیدانم بانی باغ ملی بالاتر از دبیرستان امیرکبیر چه کسی بوده است، امروزه تنها اسمی از آن باقی مانده است. باغ ولیعصر یا پارک ولیعصر ، کنار دانشکده پرستاری نیز سرنوشتی بهتر از باغ ملی نداشت این پارک که زمانی بسیار گسترده و دارای درختانی زیبای نارنج ، به مانند باغ دلگشای شیراز بود این اواخرساختمان شهرداری را در خود دید، بسیاری از درختانش را بریدند و شکلی نامنظم به آن دادند و تبدیل به باغچهاش کردند
راست میگن حوادث تاریخ دوبار اتفاق میافتند یک بار بصورت تراژدی و دگر بار بصورت واقعه خنده دار. . شهرداری که بایستی فضای سبز ، شهری مانند جیرفت را که دارای کمترین سرانه فضای سبز می باشد، توسعه و گسترش دهد، خود بخوانید خود، همین معدود فضای سبز را تبدیل به ساختمان میکند. نمیدانم دیگر از سایر ارگانها میتوان انتظاری داشت .
فکر میکنم این منطقه تنها منطقهای هست که با دارابودن رودخانههایی مانند هلیل و شور و غیره ( هر چند نامی از آنها باقی مانده باشد) فاقد باغ یا پارکی است که برازنده آن باشد.
بقول رودکی
بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست / خنگ ما را تا میان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان / سرو سوی بوستان آید همی
هنوز یادمان نرفته، سبزوارانی که الان مرکز جیرفت کوچک و آب رفته شده است، پر از باغهایی گسترده در تملک شهرداری و دیگر ارگانها بود. بطوری که در هر فلکه آن پمپهای موتوری وجود داشت که به این درختان طراوت و شادی می بخشیدند. بدون شک این باغها را ما نابود کردیم، آنگاه که محیط زیست برایمان محلی از اعراب نداشت و دنبال سود اقتصادی به هر قیمتی بودیم. درختانش را با بیرحمی از بیخ برکندیم و با لودر باغهای نارنج و مرکباتش را با دیوار چینهای و گِلیاش با خاک یکسان کردیم و قلم ها نیز بی تفاوت در برابر این تغییر کاربری که در کمیسیون ماده فلان، به دور از دیدگان امضا شد، سکوت اختیار کردند
همه بصورت سیستمی یا چرخه وار مقصریم .کاش نمیخواندیم که (دیگران کاشتند و ما خوردیم ما کاریم و دیگران خورند) امروز ما چه بگوییم؟ بگوییم دیگران کاشتند و ما خوردیم و ما از بن میکَنیم و دیگران خود دانند؟ حقیقتا این است سهم ما از توسعه پایدار برای نسلهای آینده . وای بر ما متوهمان، کاش این روزها بجای شعارها و کارهای پوپولیستی اعمال و کارهایی ماندگار در جهت حفظ محیط زیست و توسعه پایدار شهر و دیارمان انجام میشد.