حال و هوای جیرفت در بهمن ۵۷ و تظاهرات ماه های قبل
محمد افشارمنش نوشت:
جیرفت در سال ۵۷ که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید مثل امروز اینقدر بزرگ، پرتردد و زیبا نبود! مردم نجیب این منطقه هم مثل تک تک آحاد ملت شریف ایران، با حضور خود در تظاهرات و گردهمایی ها ی ضد رژیم ستم شاهی شرکت فعال داشتند، در جیرفت ابتدا جلساتی کوچک، عمدتا شب ها بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء و به صورت جسته و گریخته در مسجد جامع تشکیل می شد، روحانیون مبارز و تبعیدی در شهر از جمله حضرات آیات ربانی شیرزای، ربانی املشی و حتی مقام معظم رهبری که آن روزها ممنوع المنبر بود به سخنرانی و روشنگری مردم به خصوص جوانان می پرداختند، از معتمدی شنیدم رهبر معظم انقلاب در مسجد جامع به صورت ایستاده تفسیر می گفت!
این را هم یادآوری کنم آیت ا… خامنه ای ۲۲ مردادماه ۵۷ به جیرفت تبعید شد که قبل از آن در ایرانشهر تبعید بود.وی قریب دو ماه و نیم در جیرفت، ابتدا در منزل حاج نجف افشارمنش از بازاریان معتمد و مذهبی شهر( پدر حجه الاسلام حاج اکبر افشارمنش، امام جمعه کهنوج که آن سال ها جوانی ۱۷ ساله بود ) اقامت داشت و بعد هم به منزلی واقع در کوچه زیر شیر خورشید آن روز( میدان معلم) نقل مکان کرد.این نکته را هم یاد آوری کنم منزل حاج نجف افشارمنش آن روزها به روی تمام روحانیون و مذهبی های تبعیدی باز بود به طوری که علاوه بر رهبر معظم انقلاب، آقایان ربانی شیرازی، ربانی املشی و… هم که در جیرفت تبعید بودند در منزل وی سکونت داشتند.
البته ناگفته نماند آن روزها باوجود خفقان و استبداد حاکم، ساواک ، شهربانی و… انصافا جرات می خواست میزبانی علمایی باشی که هرکدامشان وزنه ای سنگین علیه رژیم بودند !هم زمان با مهر ماه و بازگشایی مدارس جلسات سخنرانی به صورت رسمی ترتوسط تعدادی از معلمان مبارز آن زمان در سالن دبیرستان امیرکبیر منعقد می شد.
گویی که مبارزان انقلابی پاتوق های دیگری از جمله تالار کوروش کبیر ( سالن شهید قرشی واقع در خیابان طالقانی آن روز و… داشتند)اولین راهپیمایی که آن زمان به آن تظاهرات می گفتند یک شب از مسجد جامع به طرف میدان مشهور به فلکه بالایی ( چهار راه فرمانداری ) آغاز شد، اما بعدها مسیر راهپیمایی ها عمدتا از دبیرستان امیرکبیر و کم کم از مسجد جامع به طرف فلکه مشهور بالایی و بعد تا میدان یادبود آن زمان ( امام خمینی ره امروز) و چهار راه ژاندارمری و مجدد به فلکه بالایی یا همان چهار راه فرمانداری امروز ختم می شد.
حتی یک بار در زیر بارش باران راهپیمایی از تربیت بدنی( ورزشگاه تختی) آغاز شد.
آن روزها این همه وسایل ارتباط جمعی نبود! عمده مردم هرکدام یک رادیو کوچک یک موج گرفته بودند و اخبار آشوب های شهر ها را از آن طریق دنبال می کردند و تنها روزنامه کیهان به جیرفت می رسید و در یک دهنه مغازه کوچک حدودا یک متری مثل دکه ای کوچک سر چهار راه فرمانداری زیر مسافرخانه بیت الهی بفروش می رفت و برای خرید باید توی صف می ایستادی، آخر سر هم به همه نمی رسید !!!
یادم هست آقای نامور هم خبرنگار این روزنامه در جیرفت بود.یک روز تظاهرات از دبیرستان امیرکبیر شروع شد و وقتی به میدان امام امروز رسید تظاهر کنندگان به ستونی که وسط میدان بود و بر روی آن منشور کوروش کبیر و نیز بندهای انقلاب سفید شاهنشاهی نوشته شده بود حمله کردند و بخشی از نوشته ها که بر روی ورق آهنی بود و روی ستون نصب شده بود را کندند اما بخشی بر روی سنگ ها حک شده بود که بعدها با ستون کلا تخریبشان کردند، درهای بانک سپه هم آن زمان ها تمام شیشه ای بود که آنها هم مورد اصابت سنگ و اجر واقع شدند و برخی شان شکست و خرد شد .
در ادامه سیل خروشان جمعیت به طرف خانه شهر (چهار راه مهمانپذیر، شورای شهر امروزی) به راه افتادند ، این خانه شهر یک مهمان سرا یا مثلا رستوران بود که در آن، کنار غذا، مشروبات الکلی هم سرو می شد و این مسئله مستمسکی شد برای جوانان انقلابی آن روز که به آتشش بکشند! اتفاقا همین کار را هم کردند، انگار همین دیروز بود، چقدر ملموس در ذهنم مانده!!! یک نفر پرید داخل و یک پشتی آورد بیرون، آتش زد و انداخت داخل ساختمان و دیری نپایید که شعله ها زبانه کش از در و پنجره ها بیرون زدند ودر اندک زمانی همه موجودی آن مهمانسرای مشهور به خانه شهر به تلی از خاکستر تبدیل شد، البته بعضی ها هم از این ماجرا سو استفاده کردند و قاشق، چنگال، ظروف ذی قیمت و اقلام دیگری را از آنجا به یغما بردند!!! خوب این هم طبیعی است، نفوذی های فرصت طلب آن زمان هم قاطی مردم انقلابی می شدند، چندان که امروز هم …
جانم برایتان بگوید: از شما چه پنهان قبل از انقلاب دوتا مشروب فروشی توی جیرفت بود، یکی با نام “کندو” در خیابان لر ها دقیقا روبروی کوچه میان جاویه که دوتا پله میخورد و پایین می رفت، یکی هم در خیابان طالقانی امروز که آن زمان ها اسمش خیابان شادمان بود که ان شا… وجه تسمیه اش راهم در شماره های بعد خواهم نوشت، درست روبروی بانک ملت.
یک شب سه تن از جوانان انقلابی، به نام های ۱-محمد محمودی نژاد که اگر اشتباه نکنم آن زمان فامیلش جالبارزی بود ۲- ناصر مقدس زاده ۳- محمود مشایخی به آتشش کشیدند! ( چون از زبان یکی از همین سه نفر خاطره اش در یکی از نشریات محلی سال یا سال های قبل چاپ شده فعلا به آن نخواهم پرداخت)فقط این را بگویم فردای آن روز آتش زدن مشروب فروشی یاد شده ، پاسبان ها آمدند و معلم دینی ما ( مهدی حری) که انقلابی و اهل کرمان بود را به عنوان متهم به شهربانی بردند!!!
اما بعدکه چیزی ثابت نشد وی را آزاد کردند، این معلم هدایتگر ما در برنامه های انقلابی آن زمان بود…البته مثل ایشان آدم های مومن و انقلابی درشهر زیاد بودند که بعضی شهید شدند، بعضی هم به مرگ طبیعی از دار دنیا رفتند ( خدایشان رحمت کناد و در کنار اولیا خودش ارامشان دهاد) اگر عمری باقی ماند به اندازه بضاعت و هر تعداد که یادم آمد از برگزار کنندگان تظاهرات آن روزها و اداره کنندگان جلسات در شماره بعد یاد خواهم کرد ادامه دارد …
جیرفت، ۱۷ بهمن ۹۸، افشارمنش