. جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

کد خبر: 90003 تاریخ انتشار : دوشنبه 13 فروردین 1403 | 19:42 ب.ظ

سلطان سید ابوالقاسم(شاهزاده بچه) چرا مردم کمتر قصد رفتن به زیارتگاه شاهزاده بچه را دارند؟

به قلم سهراب برهام متولدین قبل از دهه پنجاه به درستی به یاد دارند، آنوقت ها، درایام عیدنوروز  گذشتگان با چهارپایان وبعد با تراکتورهای تریلی دار وبعد وانت بارها، به زیارت میرفتند باصلوات وخداحافظی ازهمسایه ها وکلی پیغام برای گرفتن حاجت داشتند تا به شاهزاده شهیدشان برسانند،  حلوا وگوسفند نذری را همه داشتند،  دشت روبروی […]

به قلم سهراب برهام

متولدین قبل از دهه پنجاه به درستی به یاد دارند، آنوقت ها، درایام عیدنوروز  گذشتگان با چهارپایان وبعد با تراکتورهای تریلی دار وبعد وانت بارها، به زیارت میرفتند باصلوات وخداحافظی ازهمسایه ها وکلی پیغام برای گرفتن حاجت داشتند تا به شاهزاده شهیدشان برسانند،  حلوا وگوسفند نذری را همه داشتند،  دشت روبروی زیارت، کهورستانی بود که خبراز قدمت های دور را داشت، برشاخه هر کهوری بی شمار پرنده های همچون سوتله وکویر وزرین بال لانه داشتند،  کوکوی آوازشان به ذوق بود، نه از سرترس سنگی رهاشده بود، بلکه دانه های برنجی بود که مردم برایشان از ته مانده غذا می گذاشتند،  نسیمکی ملایم که می وزید بوی وعطر حنا می آورد وصدای تهک تهک موتورهای پلاکستون ولیستر از آنطرف کوه نشان از کشت گندم وهندوانه تازه به بارنشسته را داشت.  زیارتگاه برسینه کوه بود ومغازه یکی دو تابیشترنبود، نوشابه های زرد کانادادرای اوج پیشرفتگی را داشت وبچه ها عاشق شکلات هایی بودند که شیرینی شان در چسپندگی شان بود وقتی که قصد داشتی کوه را یک نفس بدوی وشکلات دندان هایت را به هم می دوخت ونفست را بند می آورد،  خادمان با مهرزیارت دریک ردیف می نشستند وپارچه های سبز رنگ ومقداری تربت به نشانه حصار از هرچه بلا بود می دادند. قانع بودند به هرچه تقدیم شان می کردی اگر بارانی درنیمه شبان می گرفت زائران را به خانه های خود می بردند، گاهی در یک کپر جای نشستن نمی شد وشادمانی از ذوق کلام خادمان وزائران به اوج می نشست تاکسی خسته از راه آمده، نشده باشد.  هرکسی حاجتی داشت قرارش با شاهزاده بچه یک ساله بود،  یعنی تا سال آینده با پسری بیایم به پابوس تان یکی میگفت با فرزندی سالم وهرکسی هر حاجتی که داشت… وسال آینده همه حاجت گرفته به ذوق می رفتند. از آنزمان کار به حال کشیده شده است،: اداره اوقاف اختیارات را به دست گرفته است،  جایگاه جنوبی زیارت جنب مزارستان که قراربود پارکی جنگلی شود تاسایه شان  جایگزین کهورستان شود از بی آبی خشک شدن،  مردم دراین پارک بی بهداشت از سر اجبار روی خاک ها فرش می اندازند تا بشینند ومرغکی گرم به جای آن گوسفند ها (چپشت های نذری قدیم)، کباب کنند،  دراین لحظه از میان پارک ومردمی که باشلوغی نشسته اند ماشینی با سرعتی بی شعورانه رد میشود تا به جای آن نسیمکی که عطر بهاری وحنارا داشت به دولاخ تبدیل کند وکسی به احترام زائربودنش واحترام شاهزاده بچه شرمش بیاید نفرینش کند،  کشتارگاه به لحاظ نبود آب پنج قدمی سرویس های بهداشتی است ودر ورودی بازارچه باهجوم حشرات… که باید درجایی مناسب باشد که نیست.پارک بازی بچه ها که به جای «گاچوهای» قدیمی که برشاخه های کهور بسته میشد، ازیک سرسره دربسترخاک های زهرآلود شوره دار که بعدازبازی بچه ات را باید از روی صدابشناسی به همین دلیل بلندگو هرلحظه صدامی زند پسر یا دختر بجه با پیراهن سبز رنگ وموهای بور به اسم فلان گم شده وقتی بچه را می بینی در زیر گل های تک تانکر آبی میان ته مانده غذاهای زائران از نبود حتی یک سطل زباله ازشناختن بدر کرده است.از مردی که در روز دوازدم عید که سعی دارد دستگاه گریدری که درمیان جمعیت زائر، زمین محوطه زیارت وجاده دوطرف را با صدای وحشت آورش ( به جای صدای ذوق برانگیز کوکوی سوتله ها) که بچه هارا فراری میدهد وگرد وخاکش فروشنده های دکه هارا لب به اعتراض می کشاند،  می پرسی «سرویس های مردونه کجاست؟» می گوید:« شصت سرویس بهداشتی داریم که درحال آماده شدن برای سال بعدهستند!» می گویی:«مگر تمیزی محوطه کار الان است؟!»می گوید:« این را باید از مسعولین پرسید!» می گویی:« آیا فرماندار وبخشدار هم به این جا آمده اند برای بازدید؟» جواب می دهد:« ما دعوتشان کردیم نیامدن ونمی آیند!!!!» با خودم می گویم:« وقتی به ارزش ها کسی اهمیت نمی دهد، چگونه می شود گردشگران را به چنین مکان مقدسی دعوت کرد تاباعث رشد منطقه شد… وچرا مردم جنوب با اعتقادات وباورهای دینی وارادت شان به این شهید مظلوم و وابسته به امام رئوف  امام رضا،  ( که شجرنامه اش هم حتی دست نویس درزیاتگاه نبود، تاشناخت بیشتری داشته باشیم) قصد سفر یکی دوروزه را داشته باشند. نه سرویس بهداشتی کافی نه خدمات کافی از جمع آوری زباله ها که باید صبح وعصرانجام شود تا بوی گند محوطه رانگیرد( نبودسطل زباله و گرچه این زباله ها خود خریدار دارند…) وازهمه مهمتر نبود سکوهای سیمانی که انصافا میشود با صد تا نهایت دویست عدد سیمان وحدود ده الی پانزده کمپرسی ده تن شن شسته روی همین زمین در شش ردیف موجود سیمان کرد.

بایک حساب گذرا درشب دوازدهم عید، بیش از سیصد خانوار روی خاک ها فرش انداخته ونشسته بودند. جایگاه مناسب می تواند آمار زائران را چندبرابر کند،
درحالی که جاداشت کپرهای (توپ) درفضای بومی وگردشگری وزیارتی درست می شد…باسکوهای سرامیک شده…
آیا درآمد امام زاده که اداره اوقاف مالکش می باشد کفاف ورفع این هزینه های اندک نمیشود؟

سهراب براهام

نظرات بینندگان:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − نه =