نیم نگاهی به محدثان جیرفت زمین در قرن چهارم و پنجم هجری قمری / به قلم امید شریفی
در طول تاریخ جیرفت زمین یا جنوب استان کرمان کنونی افراد تاثیر گذار زیادی برخاسته اند. افرادی که به دلایلی چند از جمله جنگ ، دوری از مرکز و چند پارگی این کشور پهناور در گمنامی زیسته و به همراه آثارشان به تاریخ سپرده شده اند و از کتابها و آثار نویسندگان ، ادیبان و بزرگان این سرزمین تعدادی محدود و اندک باقی مانده است و بسیاری از آنها به کلی از بین رفته اند و از این افراد امروز جز نامی در میان نیست . در این نوشتار خلاصه، سعی شده، از میان این بزرگان ، اندیشمندان ، شاعران و محدثان و عارفان تنها به محدثان دو قرن چهارم و پنجم به طور خلاصه پرداخته شود .
تاریخ این کهن سرزمین محدثان بیشماری را در خود ثبت نموده است اگر یک دهه پیش به من می گفتند که جیرفت کهن این تعداد افراد بزرگ و قابل ستایش داشته است بدون شک باور آن برایم سخت بود افرادی مانند علی بن احمد جیرفتی، طلحه بن عبیدالله جیرفتی ، موسی بن عمران جیرفتی ، ابوالحسن احمد بن عمر جیرفتی ، عبدالله بن حمزه جیرفتی، اسماعیل بن محمد جیرفتی، هومزدان جیرفتی و…. که تعدادی از آنها در زمان خویش چنان به مرتبه بزرگی رسیده بود که افرادی مانند خواجه عبدالله انصاری مشهور به پیر هرات و این بابویه مشهور به شیخ صدوق و ابو علی طاقی سجستانی به شاگردی این افراد افتخار میکنند. این تنها معدودی از افرادی میباشد که همگی در نام خویش نسبت جیرفتی دارند.
در این جا دو نکته را بایستی ذکر کنم اول اینکه این افرادی که نسبت جیرفتی دارند به درستی معلوم نیست از کدام منطقه و ناحیه جیرفت می باشند جیرفت این زمان ( قرن چهارم و پنجم) منطقه وسیع و گسترده ای را شامل می گردید و به گفته مقدسی تا لب دریا نیز امتداد داشت نکته دوم این است که در آن زمان در اغلب موارد به کسانی که به یکی از شهرهای کرمان تعلق داشتند کرمانی گفته می شد بنابراین نسبت کرمانی به این معنی است که دقیقا مشخص نیست که شخص از کدام شهر این ایالت بزرگ می باشد .
بقول سمعانی که در همان زمان می گوید، نسبت کرمانی به شهرهایی چند مانند خبیص ( شهداد کنونی) جیرفت ، سیرجان ، بردسیر ، بم و زرند گفته میشود. البته در بعضی از منابع به شهر محل زندگی و تولد این افراد با پسوند کرمانی نیز اشاره گردیده ، یکی از همین افراد که زاده همین قرن چهارم در جیرفت زمین بود چنان در تحولات زمان خویش و بعد از خود تاثیر گذاشت که با گذشت هزار سال کتابهای ایشان در دانشگاه الازهر مصر تدریس و بسیاری از افراد او را با ابن سینا مقایسه می کنند.
راجع به این شخص کتابها و مقالاتی چند به زبان انگلیس و عربی نوشته شده است که سعی میشود در یادداشتی جداگانه به این شخصیت پرداخته شود
ابوعبدالله محمد بن عبدالواحد بن محمد اصفهانی مشهور به دقاق (۴۳۸ – ۵۱۶) از علمای اهل حدیث اصفهان که صاحب کتابهای متعددی از جمله الرساله می باشد از مهاجرت محدث و عارفی به نام ابوالحسن بُستی به جیرفت زمین در بین سالهای قرن چهارم و پنجم می نویسد که در جیرفت ماندگار می گردد تا فوت می کند. از این سخن مشخص میگردد که در آن زمان در جیرفت، افراد صاحب علمی وجود داشته است که اشخاص با شور و شوق برای درک محضر شخصیتی یا تبادل نظر به اینجا سفر نمایند. یادمان باشد که در قرن بعد، زمان حکومت سلاجقه بر کرمان، ملک محمد پسر ارسلان شاه ، هفتمین پادشاه قاوردیان، در جیرفت مدارس متعدد برای طلاب علوم مختلف ساخت و برای آنها بر حسب میزان تحصیل مقرری تعیین نمود. در زیر به طور خلاصه به معرفی این افراد پرداخته میشود
علی بن احمد جیرفتی مشهور به ابوالحسن جیرفتی ، از جمله راویان و محدثانی است که شیخ صدوق یا اِبنِ بابُوَیْه مشهور به شاگردی ایشان افتخار میکند. در منابع متعدد راجع به جد ایشان یا لقبش بحث و اظهار نظر های متعدد و متفاوتی صورت گرفته است و آن را بصورت های حراتجت ، حرابخت ، خدابخت، گرانبخت ( در عربی جرانبخت) ، چهار بخت، فرابخت ، خدا بخت یا خراب بخت نوشته اند. از این میان تصحیح کنند کتاب التوحید شیخ صدوق، ایشان را خدابخت مینویسد. ابن عساکر دمشقی، علی بن احمد جیرفتی را مردی نسب شناس و تاجر معروفی کرده است لیکن افراد متعدد ذکر کرده اند که ایشان با وجود شغل تجارت دلبستگی و تعلق خاطر چندانی به دنیا و دنیا پرستان نداشته است. با توجه به اینکه نام ابوالحسین جیرفتی در ضمن اسامی استادان و مشایخ ابن بابویه ، عالم مشهور شیعی آمده است می توان چنین نتیجه گرفت که ایشان دارای عقاید شیعی بوده است .
شیخ اسماعیل دبَاس جیرفتی دیگر جیرفتی محدثی است که در قرن چهارم و پنجم زندگی میکرد . ایشان پیر و استاد خواجه عبدالله انصاری بود و پیر هرات او را پیری روشن ضمیر و محدث معرفی نموده است . نورالدین عبدالرحمن جامی می نویسد : شیخ الاسلام گفت که : اسماعیل دبَاس از پیران من است .ایشان شیخ مؤمن شیرازی را دیده بود و از وی حکایتها برای دیگران از جمله خواجه عبدالله انصاری نقل میکرد. شیخ ، آنطور که از (دباس) لقب اسماعیل دباس جیرفتی پیداست ایشان به شغل دوشاب فروشی و فروش شیره خرما و انگور مشغول بوده است.
نورالدین عبدالرحمن جامی در نفحات الانس از عارفی وارسته به نام موسی بن عمران جیرفتی در قرن چهارم هجری در جیرفت یاد کرده است. فردی بزرگ و صاحب نام که عرفای مصر از او به نیکی و فرزانگی یاد نمودهاند. موسی بن عمران جیرفتی شاگردانی متعدد و مشهوری داشته است. در منابع متعدد از جمله نفحات الانس جامی، از شاگردی خواجه عبدالله انصاری ملقب به پیر هرات و ابوعبداله طاقی در نزد موسی بن عمران جیرفتی نام برده شده است ، افرادی که هر کدام عارفی بزرگ در این زمان بوده و به کرار به آثار ایشان در تاریخ اشاره شده است. ابوعبدالله محمد طاقی سجستانی هروی، رسوم صوفیه و اشارات موسی بن عمران جیرفتی را نیکو می دانست. در منابع زیادی از جمله طبقات الصوفیه نوشتهاند که ابوعبدالله بن خفیف با موسی بن عمران نقاری افتاد. به وی نامه یا پیغام فرستاد که من در شیراز هزار مرید دارم که اگر از هر یکی هزار دینار خواهم، شب را زمان و مهلت نخواهند و بزودی فراهم خواهند کرد، موسی بن عمران در جواب ایشان نوشت : من در جیرفت هزار دشمن دارم که هرگاه بر من دست یابند تا شب درنگ نکنند و مرا زنده نگذارند. حال صوفی تو هستی یا من؟
محمد بن هارون دیگر جیرفتی است که افراد زیادی از جمله رهنی از علم و دانایی ایشان سخن گفته است.به نظر میرسد که رهنی در جیرفت به دیدار محمدبن هارون نسابه شیعی مذهب رفته و از او اطلاعاتی به دست آورده است . رهنی درباره این شخص می نویسد : او داناترین مردمان به انساب و ایام مردم [ عرب ] بود . یاقوت حَمَوی جغرافیدان و تاریخنویس عربزبانِ یونانیتبار که کمی بیش از یک قرن بعد از محمد بن هارون زندگی میکرده است در کتاب معجم البلدان خویش اشاره می کند که محمد پسر هارون از مردمان جیرفت، نسب شناس ترین مردم در آن روزگار بوده است و داناترین فردی بود که در نسب شناسی نزار و یمن می شناختم نکته جالب اینکه محمد بن هارون را به مبالغه در تشیع متهم می کنند ایشان دو پسر به نام عبدالله و عبدالعزیز داشت که عبدالعزیز فردی شناخته شده و نوآور در پزشکی گردید و در این رشته باریک بین گردید . یاقوت به تالیفات عبدالعزیز در پزشکی نیز اشاره کرده است ( باشد روزی این آثار پیدا و چاپ گردد)
عبدالله بن حمزه جیرفتی جیرفتی زاده ای که لقب و نام و نسب کامل او ابو الفرج عبدالله بن حمزه بن محمد بن سماوه کرمانی جیرفتی دمشقی و شهرت او « خطیب دوم » است. ایشان در دمشق نزد جمال الاسلام سلمی ، فقه آموخته و مدتی خطابه منطقه “دومه الجندل” شام را عهده دار بوده است به همین خاطر به خطیب دومه مشهور بود . ابوالمواهب بن صصری از ایشان روایت نموده است و گوید : او ثقه و صالح بود و در ربیع الثانی سال ۵۷۱ ق / ۱۱۵۷ میلادی در سن ۸۰ سالگی درگذشت
ذهبی از اسماعیل بن محمد جیرفتی و طلحه بن عبیدالله جیرفتی نیز نام برده است ایشان طلحه بن عبیدالله جیرفتی را از جمله محدثان قرن پنجم هجری و شاگرد ابواسامه هروی معرفی نموده است که در مکه از او حدیث شنیده است. رافعی قزوینی نیز از هومزدان جیرفتی ( احتمالا هورمزدان بوده است) نیز نام می برد که از جمله محدثان سنی مذهب جیرفتی بوده است
در عجبم که چرا نباید مردم این منطقه کهن از بزرگان و نویسندگان و عارفان سرزمین مادری خود خبر نداشته باشند . در اینجا فقط سعی شده است تنها به محدثان دو قرن و آن هم محدودی از این افراد اشاره گردد . چرا نباید دیگران بدانند این کهن سرزمین تنها به دوران حضیضی مانند زمان قاجار خلاصه نمیشود . چرا باید پس از هزار سال هیچ تغییری در جایگاه موسی بن عمران جیرفتی معاصر ابوعبدالله بن خفیف صورت نگیرد و هنوز این کهن سرزمین سرگرم هزار دشمن خودی باشد. خوش به حال عبدالله بن خفیف که با گذشت این همه سال بر دوستدارانش افزوده شده است.ابو عبدالله بن خفیف با گذشت هزار سال هنوز جایگاهی ویژه در شهر شیراز دارد . شیرازیان سعی کرده اند با ساختن تندیس و خیابانی به نام ایشان یاد او را زنده نگه دارند . عجب قصه تلخی، ظاهرا قرار نیست این دشمنان دست از سر موسی بن عمران جیرفتی و امثال او در این شهر بردارند و با جایگاهی هر چند کوچک، در حد نامی بر کوچه ای به این نسل بیاموزند که این شخص که نامش بر این کوچه مزین شده است فردی هست که زحمات زیادی در جمع آوری احادیث کشید و با داشتن شاگردانی امثال خواجه عبدالله انصاری نشان از عارفانی عالم در این کهن سرزمین داشت بود .